پس چون بشارتدهنده آمد و آن (پیراهن) را برچهرۀ او افکند، ناگهان بینا شد، گفت: «آیا به شما نگفتم که من از (سوی) الله چیزهای میدانم که شما نمیدانید؟!».
English Sahih:
And when the bearer of good tidings arrived, he cast it over his face, and he returned [once again] seeing. He said, "Did I not tell you that I know from Allah that which you do not know?" (Yusuf [12] : 96)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
پس وقتی خبر رسان به خبری که یعقوب علیه السلام را شاد میکرد آمد، پیراهن یوسف علیه السلام را بر صورتش افکند آنگاه بینا شد، در این هنگام به پسرانش گفت: آیا به شما نگفتم که من از لطف و احسان الله چیزی میدانم که شما نمیدانید؟
2 Islamhouse
هنگامی که مژدهرسان آمد و آن [پیراهن] را بر چهرۀ او افکند، ناگهان بینا شد [و] گفت: «آیا به شما نگفتم که من از [لطف و بزرگی] الله چیزهایی میدانم که شما نمیدانید؟»
3 Tafsir as-Saadi
Please check ayah 12:98 for complete tafsir.
4 Abdolmohammad Ayati
چون مژدهدهنده آمد و جامه بر روى او انداخت، بينا گشت. گفت: آيا نگفتمتان كه آنچه من از خدا مىدانم شما نمىدانيد؟
5 Abolfazl Bahrampour
پس چون مژدهرسان آمد، آن پيراهن را بر صورت او انداخت و او بينا شد. گفت: آيا به شما نگفتم كه من از [الطاف] خدا آن مىدانم كه شما نمىدانيد
6 Baha Oddin Khorramshahi
و چون [پیک] مژدهآور آمد، آن [پیراهن] را بر روی او [یعقوب] انداخت و بینا گشت گفت آیا به شما نگفته بودم که من از [عنایت] خداوند چیزی میدانم که شما نمیدانید
7 Hussain Ansarian
پس هنگامی که مژده رسان آمد، پیراهن را بر صورت او افکند و او دوباره بینا شد، گفت: آیا به شما نگفتم که من از خدا حقایقی می دانم که شما نمی دانید؟
8 Mahdi Elahi Ghomshei
پس از آنکه بشیر آمد (و بشارت یوسف آورد) پیراهن او را به رخسارش افکند و دیده انتظارش (به وصل) روشن شد، گفت: به شما نگفتم که از (لطف) خدا به چیزی آگاهم که شما آگه نیستید؟
9 Mohammad Kazem Moezzi
و هنگامی که آمد مژدهرسان بیفکندش بر روی او پس برگشت بینا گفت آیا نگفتم به شما که میدانم از خدا آنچه را نمیدانید
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
پس چون مژدهرسان آمد، آن [پيراهن] را بر چهره او انداخت، پس بينا گرديد. گفت: «آيا به شما نگفتم كه بىشك من از [عنايت] خدا چيزهايى مىدانم كه شما نمىدانيد؟»
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
پس هنگامی که مژدهرسان آمد، آن (پیراهن) را بر چهرهاش انداخت (و یعقوب) به بیناییش برگشت. گفت: «آیا به شما نگفتم (که) بیشک من از (عنایت) خدا چیزهایی میدانم که شما نمیدانید؟»
12 Mohsen Gharaati
پس چون [برادرى که حامل پیراهن یوسف بود،] مژدهرسان آمد و آن را بر صورت یعقوب افکند، ناگهان یعقوب بینا شد و گفت: «آیا به شما نگفتم که من از [عنایت] خداوند چیزهایى مىدانم که شما نمىدانید؟!»
13 Mostafa Khorramdel
هنگامی که (پیک) مژدهرسان بیامد و پیراهن را بر چهرهاش افگند، (چشمان یعقوب) بینا گردید (و نور سرور، به دیدگانش روشنی بخشید. یعقوب به حاضران) گفت: مگر به شما نگفتم: که از سوی یزدان (و در پرتو وحی رحمان) چیزهائی میدانم که شما نمیدانید؟
14 Naser Makarem Shirazi
امّا هنگامی که بشارت دهنده فرا رسید، آن (پیراهن) را بر صورت او افکند؛ ناگهان بینا شد! گفت: «آیا به شما نگفتم من از خدا چیزهایی میدانم که شما نمیدانید؟!»