15. حجر آیه 77
اِنَّ فِيْ ذٰلِكَ لَاٰيَةً لِّلْمُؤْمِنِيْنَۗ ( الحجر: ٧٧ )
Inna fee zaalika la Aayatal lilmu'mineen
حسین تاجی گله داری:
بیگمان در این نشانهای برای مؤمنان است.
English Sahih:
Indeed in that is a sign for the believers. (Al-Hijr [15] : 77)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
و بهراستیکه در این رخداد دلالتی است برای مؤمنان که از آن پند بگیرند.
2 Islamhouse
یقیناً در این [عذاب،] نشانهای برای [عبرت گرفتنِ] مؤمنان است.
3 Tafsir as-Saadi
قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ گفت: «اي فرستادگان! بگوييد: چه کار مهمي داريد؟»
قَالُواْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ گفتند: «ما به سوي قوم گناهکاران فرستاده شده ايم»
إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ جز خانوادۀ لوط بي گمان ما نجات دهندۀ همه آنها هستيم
إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِينَ مگر همسرش که مقرر نموده ايم از بازماندگان در عذاب باشد.
فَلَمَّا جَاء آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ پس هنگامي که فرستادگان پيش خانوادۀ لوط آمدند.
قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ گفتند:«شما قومي ناشناخته هستيد»
قَالُواْ بَلْ جِئْنَاكَ بِمَا كَانُواْ فِيهِ يَمْتَرُونَ گفتند: «بلکه براي تو چيزي آورده ايم که در آن شک مي کردند».
وَأَتَيْنَاكَ بَالْحَقِّ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ و حق را براي تو آورده ايم و ما راستگو هستيم.
فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَاتَّبِعْ أَدْبَارَهُمْ وَلاَ يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ وَامْضُواْ حَيْثُ تُؤْمَرُونَ بنابراين در پاسي از شب خانواده ات را بردار و از اينجا برو، و خودت از پس ايشان حرکت کن، و کسي از شما به پشت سر نگاه نکند، و به همانجا برويد که دستور داده مي شويد.
وَقَضَيْنَا إِلَيْهِ ذَلِكَ الأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَؤُلاء مَقْطُوعٌ مُّصْبِحِينَ و ما به لوط اين را وحي نموديم که همۀ آنان بامدادان نابود و ريشه کن خواهند شد.
وَجَاء أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ و اهل شهر شادي کنان آمدند
قَالَ إِنَّ هَؤُلاء ضَيْفِي فَلاَ تَفْضَحُونِ گفت:«اينان مهمانان من هستند، پس مرا رسوا مي کنيد».
وَاتَّقُوا اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ و از خداوند بترسيد و مرا خوار نکنيد.
قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعَالَمِينَ گفتند:«مگر ما تو را از مردمان نهي نکرديم؟»
قَالَ هَؤُلاء بَنَاتِي إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ گفت: «اينها دختران من هستند اگر مي خواهيد کاري کنيد».
لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ به جاي تو سوگند که آنان در مستي خود سرگشته اند.
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ پس هنگام طلوع آفتاب فرياد مرگبار ايشان را فرا گرفت.
فَجَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ و از آنجا را زير و رو کرديم و با سنگپاره هايي از سنگ گل ايشان را سنگباران کرديم.
إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ بي گمان در اين براي هوشمندان نشانه هايي است.
وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُّقيمٍ و به راستي آن (شهر) بر سر راهي است که پيوسته محل عبور و مرور است.
إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّلْمُؤمِنِينَ بي گمان در اين ، نشانه هاي بزرگي براي مومنان است.
(57) ابراهیم -علیه السلام- به فرشتگان گفت: (﴿فَمَا خَطۡبُكُمۡ أَيُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ﴾) ای فرستادگان! بگویید چه کار مهمی دارید، و برای چه فرستاده شدهاید؟
(58) (﴿قَالُوٓاۡ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِينَ﴾) گفتند: ما به سوی قومی فرستاده شدهایم که فساد و شرشان زیاد شده است، تا آنها را عذاب دهیم و مجازاتشان کنیم.
(59 - 60) (﴿إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمۡ أَجۡمَعِينَ﴾) مگر لوط و خانواده اش که ما نجات دهندۀ همۀ آنها هستیم. (﴿إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَآ إِنَّهَا لَمِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ﴾) مگر همسر او که مقرر نمودهایم از بازماندگان و باقی ماندگانِ در عذاب باشد. ابراهیم با فرستادگان، در مورد هلاک کردن آنها، جرّ و بحث نمود. پس به او گفته شد:﴿يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَآۖ إِنَّهُۥ قَدۡ جَآءَ أَمۡرُ رَبِّكَۖ وَإِنَّهُمۡ ءَاتِيهِمۡ عَذَابٌ غَيۡرُ مَرۡدُودٖ﴾ ای ابراهیم! از این موضوع اعراض کن، همانا فرمان پروردگارت آمده است، و بر آنان عذابی میآید که رد شدنی نیست. سپس فرستادگان از پیش او رفتند.
(61 - 62) (﴿فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلُونَ﴾) و هنگامیکه فرستادگان پیش خانوادۀ لوط رفتند، (﴿قَالَ﴾) لوط به آنان گفت: (﴿إِنَّكُمۡ قَوۡمٞ مُّنكَرُونَ﴾) شما قومی ناآشنا هستید؛ یعنی شما را نمیشناسم، و نمیدانم چه کسی هستید.
(63) (﴿قَالُواۡ بَلۡ جِئۡنَٰكَ بِمَا كَانُواۡ فِيهِ يَمۡتَرُونَ﴾) گفتند: بلکه برای تو چیزی را آوردهایم که در آن شک میکردند؛ یعنی به همراه خود، عذابی آوردهایم که آنها در آن شک میکردند؛ و چون آنها را به آن تهدید مینمودی، تو را تکذیب میکردند.
(64) (﴿وَأَتَيۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ﴾) و واقعیت وحقیقت مسلمی را که شوخی بردار نیست، به نزد تو آوردهایم. (﴿وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ﴾) و ما در آنچه که به تو گفتیم، راستگو هستیم.
(65) (﴿فَأَسۡرِ بِأَهۡلِكَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّيۡلِ﴾) بنابراین در پاسی از شب، وقتی که مردم به خواب میروند، خانوادهات را بردار و از اینجا برو، و [سعی کن] هیچ کس محل شبرویِ شما را نداند، (﴿وَٱتَّبِعۡ أَدۡبَٰرَهُمۡ وَلَا يَلۡتَفِتۡ مِنكُمۡ أَحَدٞ﴾) و خودت از پس ایشان حرکت کن، و کسی از شما، پشتِ سر خود را نگاه نکند؛ یعنی زود حرکت کنید، و شتابان بروید. (﴿وَٱمۡضُواۡ حَيۡثُ تُؤۡمَرُونَ﴾) و به همانجا بروید که دستور داده میشوید. گویا راهنمایی، همراه آنان بوده است که آنها را راهنمایی مینمود به کجا بروند.
(66) (﴿وَقَضَيۡنَآ إِلَيۡهِ ذَٰلِكَ ٱلۡأَمۡرَ﴾) و ما این موضوع را به طور قطع به لوط خبر دادیم که، (﴿أَنَّ دَابِرَ هَٰٓؤُلَآءِ مَقۡطُوعٞ مُّصۡبِحِينَ﴾) صبح هنگام، عذابی آنها را فرا خواهد گرفت که نابودشان مینماید.
(67 - 69) (﴿وَجَآءَ أَهۡلُ ٱلۡمَدِينَةِ﴾) و اهل شهری که لوط در آن بود، آمدند (﴿يَسۡتَبۡشِرُونَ﴾)در حالی که آمدنِ مهمانان لوط، و زیبایی آنها را، به یکدیگر مژده میدادند؛ و خوشحال بودند که آنها، قدرت و توانایی آن را دارند هر کاری را که بخواهند، با آنان انجام دهند. و این بدان خاطر بود که آنها میخواستند با مهمانان لوط، عمل زشت انجام دهند. پس آمدند تا به خانۀ لوط رسیدند، و با لوط در مورد مهمانانش گفتگو نمودند، و لوط از شر آنها به خدا پناه برد و گفت: (﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَيۡفِي فَلَا تَفۡضَحُونِ وَٱتَّقُواۡ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ﴾) یعنی قبل از هر چیز خدا را در نظر بگیرید؛ و اگر از خدای نمیترسید، مرا در مورد مهمانانم رسوا نسازید؛ و با انجام عمل زشت با آنها، به آنان بی حرمتی نکنید.
(70) (﴿قَالُوٓاۡ﴾) آنها در پاسخ لوط که گفت: «مرا رسوا نسازید.» فقط گفتند: (﴿أَوَ لَمۡ نَنۡهَكَ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) آیا تو را از مردمان نهی نکردیم؟ و اینکه آنها را به مهمانی دعوت نکن؟ به راستی که ما تو را برحذر داشته بودیم؛ و هرکس که بر حذر داشته شود، عذری ندارد.
(71 - 72) (﴿قَالَ﴾) لوط از شدت مشکلی که برایش پیش آمده بود، گفت: (﴿هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِيٓ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ﴾) اینها دختران من هستند، و آنها را به ازدواج شما در میآورم. اما آنان به سخن لوط توجهی نکردند، بنابراین خداوند به پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم فرمود: (﴿لَعَمۡرُكَ إِنَّهُمۡ لَفِي سَكۡرَتِهِمۡ يَعۡمَهُونَ﴾) به جان تو سوگند، آنان در مستی خود سرگرداناند. و مستی و گمراهی آنها، عبارت از تمایل به انجام کار زشت بود، بهگونهای که به هیچ سرزنش و نکوهشی توجه نمیکردند.
(73) وقتی که فرستادگان، حالت خود را برای لوط بیان کردند، ناراحتی او دور شد، و دستور پروردگارش را فرمان برد، و شب هنگام با خانوادهاش از آنجا بیرون رفت، و آنها نجات یافتند. اما اهل شهر را، (﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّيۡحَةُ مُشۡرِقِينَ﴾) به هنگام طلوع آفتاب ـ آنگاه که عذاب برایشان سختتر بود ـ بانگ مرگبار فرا گرفت.
(74) (﴿فَجَعَلۡنَا عَٰلِيَهَا سَافِلَهَا﴾) و شهرِ آنها را زیر و رو کردیم، (﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن سِجِّيلٍ﴾) و با سنگپارههایی از سنگ گل، ایشان را سنگباران کردیم، و این سنگها، آنان را که از شهر میگریختند، دنبال میکرد.
(75) (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِينَ﴾) بدون شک در داستان قوم لوط، برای کسانی که فکر و تأمل میکنند، و دارای بینش و فراست هستند، نشانههایی وجود دارد. و آنان هدف از این داستان را میفهمند، و میدانند، که هرکس بر نافرمانی خدا جرأت نماید، و به ویژه بر ارتکاب این عملِ زشت و بزرگ گستاخ شود، خداوند او را با سخت ترین عذاب مجازات مینماید؛ زیرا چنین کسی، بر ارتکابِ سختترین بدی جرأت نموده است، پس باید مایۀ عبرت دیگران شود.
(76) (﴿وَإِنَّهَا﴾) و همانا شهرِ قوم لوط، (﴿لَبِسَبِيلٖ مُّقِيمٍ﴾) بر سر راه راستی است که هرکس در آن سرزمین تردد نماید، آن را میبیند.
(77) (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) و بدون شک این داستان، برای مؤمنان مایۀ عبرت است. از جمله درسهایی که از این داستان آموخته میشود، میتوان به امور ذیل اشاره نمود: 1- عنایت خداوند نسبت به دوستش ابراهیم؛ زیرا لوط -علیه السلام- از پیروان او بود، و به وی ایمان آورده و از شاگردان او بود. پس وقتی خداوند خواست قوم لوط را نابود نماید ـ بدانگاه که سزاوار آن گشتند ـ فرستادگانش را دستور داد تا پیش ابراهیم بروند، و به او مژدۀ فرزند دهند؛ و او را از ماموریت خویش با خبر سازند تا جایی که ابراهیم با آنها در مورد نابود شدن قوم لوط، مجادله و گفتگو کرد، و آنها ابراهیم را قانع کردند و او راضی شد. 2- از آنجا که مردم آن سرزمین، همشهری لوط -علیه السلام- بودند، ممکن بود که دلش به حال آنها بسوزد، سپس خداوند اسبابی را فراهم نمود که لوط به خاطر آنها خشمگین نشود، تا جایی که وقتی گفته شد:«زمان عذاب آنان صبح فرداست»، احساس کرد این زمان، برای عذابِ آنها دور است. 3- خداوند وقتی بخواهد شهری را هلاک و نابود نماید، شر و گردنکشی ساکنانش را زیاد میگرداند؛ وچون آنها به نهایتِ شرارت و طغیان برسند، عذابی را که سزاوار آن میباشند، بر آنها میفرستد.
4 Abdolmohammad Ayati
و مؤمنان را در آن عبرتى است
5 Abolfazl Bahrampour
بىگمان، در اين براى مؤمنان عبرتى است
6 Baha Oddin Khorramshahi
بیگمان در این امر برای مؤمنان مایه عبرت است
7 Hussain Ansarian
مسلماً در این [شهر ویران شده] برای مؤمنان نشانه ای [پندآموز] است
8 Mahdi Elahi Ghomshei
همانا در این عقوبت بدکاران عالم، اهل ایمان را آیت و عبرتی است
9 Mohammad Kazem Moezzi
همانا در این است آیتی برای مؤمنان
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
بىگمان، در اين براى مؤمنان عبرتى است
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
بیگمان در این (جریان) همانا برای مؤمنان نشانهای است
12 Mohsen Gharaati
همانا در این ماجرا براى مؤمنان نشانهاى روشن است
13 Mostafa Khorramdel
بیگمان در این (بقایای مانده بر راستای راه) نشانهی بزرگی برای مؤمنان است (که از آن تکان میخورند و عبرت میگیرند و از موجبات خشم خدا خویشتن را برحذر میدارند)
14 Naser Makarem Shirazi
در این، نشانهای است برای مؤمنان
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
و هر آينه مؤمنان را در آن نشانهاى و عبرتى است