2. بقره آیه 252
تِلْكَ اٰيٰتُ اللّٰهِ نَتْلُوْهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ ۗ وَاِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِيْنَ ۔ ( البقرة: ٢٥٢ )
Tilka Aayaatul laahi natloohaa 'alaika bilhaqq; wa innaka laminal mursaleen
حسین تاجی گله داری:
اینها، آیات الله است که ما آن را بحق بر تو میخوانیم و به راستی تو از پیامبران هستی.
English Sahih:
These are the verses of Allah which We recite to you, [O Muhammad], in truth. And indeed, you are from among the messengers. (Al-Baqarah [2] : 252)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
- ای پیامبر- این آیات آشکار و روشن را که اخباری راست و احکامی عادلانه دارند را بر تو میخوانیم و همانا تو از فرستادگان پروردگار جهانیان هستی.
2 Islamhouse
[ای پیامبر،] اینها، آیات الله است که آن را بهحق بر تو میخوانیم و به راستی، تو از پیامبران هستی.
3 Tafsir as-Saadi
أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِيٍّ
لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ
عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ
اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَآئِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ
تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ ، آيا از داستان بزرگان بني اسرائيل پس از موسي خبر نيافتي آن گاه که به پيامبر خودشان گفتند:« براي ما فرمانروايي بگمار تا در راه خدا پيکار کنيم»، گفت:« شايد اگر جنگيدن بر شما فرض گردد پيکار نکنيد» ، گفتند:« چرا در راه خدا جنگ نکنيم در حالي که از سرزمين و فرزندانمان بيرون رانده شده ايم؟»
پس وقتي پيکار برآنها مقرر شد روي بر تافتند، به جز افراد اندکي از آنها ، و خداوند به ستمکاران
داناست.
وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوَاْ أَنَّى
يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ
الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ
وَاللّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ، و پيامبرشان به آنها گفت:« همانا خداوند طالوت را به فرمانروايي شما برانگيخته است». گفتند:« همانا خداوند او را بر شما برتري داده و در جسم و دانش بر شما برتري بخشيده است، و خداوند فرمانروايي خويش را به هرکس که بخواهد مي دهد. و خداند گشايشگر داناست.»
وَقَالَ لَهُمْ نِبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ
مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلآئِكَةُ
إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ، و پيامبرشان به آنها گفت:«
همانا نشاني فرمانروايي او اين است که آن صندوقِ (عهد) پيش شما بيايد، که
در آن آرامش خاطري از جانب پروردگارتان مي باشد، و يادگاري است از آنچه آل موسي و آل هارون بر جاي
گذاشته اند، در حالي که فرشتگان آن را حمل مي کنند، بي گمان در آن نشاني براي شماست اگر مومن
باشيد».
فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ
مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً
بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ
آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنودِهِ قَالَ الَّذِينَ
يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو اللّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً
بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ، چون طالوت سپاهش را به راه انداخت ، گفت :
خدا شما را به جوي آبي ، مي آزمايد : هر که از آن بخورد از من نيست ، و هر
که از آن نخورد يا تنهاکفي بياشامد از من است همه جز اندکي از آن نوشيدند چون او و مؤمناني که
همراهش بودند از نهر گذشتند ، گفتند : امروز ما را توان جالوت و سپاهش نيست
آناني که مي دانستند که با خدا ديدار خواهند کرد ، گفتند :به خواست خدا چه
بسا گروه اندکي که بر گروه بسياري غلبه کند ، که خدا باکساني است که پاي مي فشرند.
وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ
أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ، چون با جالوت و سپاهش رو به رو شدند
، گفتند : اي پروردگار ما ، بر ماشکيبايي ببار و ما را ثابت قدم گردان و بر
کافران پيروز ساز.
فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ
وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ
الأَرْضُ وَلَـكِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ، پس آنها را به ياري شکست دادند و داود،
جالوت را کشت و خداوند به او پادشاهي و پيامبري دا، و به او از آنچه مي خواست چيزهايي آموخت . و اگر
خداوند بعضي از مردم را بوسيله بعضي ديگر دفع نمي کرد، قطعا زمين تباه مي شد، اما خداوند بر جهانيان
بخشش دارد.
تِلْكَ آيَاتُ اللّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ، اين آيات
خداوند است که آن را به حق بر تو مي خوانيم و بي گمان تو از فرستاده شدگان هستي.
(246 - 247) خداوند این داستان را برای امت اسلام بیان میدارد تا عبرت
بگیرند، و به جهاد علاقهمند شوند، و از آن امتناع نورزند؛ زیرا صبرکنندگان نتیجۀ پسندیدهای در
دنیا و آخرت کسب خواهند کرد، و کسانی که از جهاد امتناع ورزند، هردو سرا را از دست میدهند. پس
خداوند متعال خبر داد که اهل فکر و صاحب نظران و متنفذین بنیاسرائیل، در مسئلۀ جهاد، اظهار
علاقه و شیفتگی نموده و متفقاً از پیامبرشان خواستند که برای آنها فرمانروایی معیّن کند تا اختلاف
بر سر تعیین فرمانروا به اتمام برسد، و همه به طور کامل از وی اطاعت نموده، و کسی حق اعتراض
نداشته باشد. پیامبرشان ترسید که درخواست آنان فقط یک ادعا باشد، و هیچ عملی را در پی نداشته
باشد. پس آنها در پاسخ پیامبرشان، قاطعانه گفتند: ما بهطور کامل به اوامر
شما پایبند هستیم و هیچ گریزی از جنگ نیست؛ چرا که پیکار وسیلهای است برای بازپس گرفتن
سرزمینهایمان، و سبب بازگشت به مقر و وطنمان خواهد بود. و پیامبرشان طالوت را، به عنوان فرمانروای
آنها تعیین کرد تا در این کار، آنها را فرماندهی نماید، کسی که فرماندهی و رهبری را خوب انجام
میدهد. قوم بنیاسرائیل، از اینکه طالوت به عنوان فرمانده تعیین شده است، تعجب کردند؛ زیرا
معتقد بودند افرادی هستند که از او سزاوارترند، و دارای مال و ثروت بیشتری میباشند. پیامبرشان
به آنان پاسخ داد که خداوند طالوت را، به سبب نیروی دانش و سیاست و قدرت جسمانی که وسیلۀ شجاعت
و فرزانگی و حسن تدبیر است، بر شما برگزیده است، و به آنها گفت که فرمانروایی، با فزونی مال نیست،
و فرمانروا، کسی نیست که پادشاهی و سرداری را از خاندانش به ارث برده باشد؛ زیرا خداوند
پادشاهی و فرمانروایی را به هرکس که بخواهد، میدهد. سپس آن پیامبر بزرگوار برای قانع کردن
آنها، فقط به بیان کفایت و شایستگی و صفتهای خوبی که در او بود، بسنده نکرد، بلکه به آنها گفت: (﴿إِنَّ ءَايَةَ مُلۡكِهِۦٓ أَن يَأۡتِيَكُمُ ٱلتَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَبَقِيَّةٞ مِّمَّا تَرَكَ ءَالُ مُوسَىٰ وَءَالُ هَٰرُونَ تَحۡمِلُهُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ﴾) و
این تابوت به دست دشمنان افتاده بود. اما صفات معنویی که در طالوت موجود بود، آنها را قانع
نکرد. وعلی رغم اینکه خداوند طالوت را بر زبان پیامبرش، به عنوان فرماندۀ آنها تعیین کرده بود،
اما باز قانع نشدند وخواستار معجزهای بودند که فرماندهی او را تایید نماید. بنابراین خداوند فرمود: (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾) در این
هنگام تسلیم شدند و فرمان بردند.
(248) خداوند این داستان را برای امت اسلام بیان میدارد تا عبرت
بگیرند، و به جهاد علاقهمند شوند، و از آن امتناع نورزند؛ زیرا صبرکنندگان نتیجۀ پسندیدهای در
دنیا و آخرت کسب خواهند کرد، و کسانی که از جهاد امتناع ورزند، هردو سرا را از دست میدهند. پس
خداوند متعال خبر داد که اهل فکر و صاحب نظران و متنفذین بنیاسرائیل، در مسئلۀ جهاد، اظهار
علاقه و شیفتگی نموده و متفقاً از پیامبرشان خواستند که برای آنها فرمانروایی معیّن کند تا اختلاف
بر سر تعیین فرمانروا به اتمام برسد، و همه به طور کامل از وی اطاعت نموده، و کسی حق اعتراض
نداشته باشد. پیامبرشان ترسید که درخواست آنان فقط یک ادعا باشد، و هیچ عملی را در پی نداشته
باشد. پس آنها در پاسخ پیامبرشان، قاطعانه گفتند: ما بهطور کامل به اوامر
شما پایبند هستیم و هیچ گریزی از جنگ نیست؛ چرا که پیکار وسیلهای است برای بازپس گرفتن
سرزمینهایمان، و سبب بازگشت به مقر و وطنمان خواهد بود. و پیامبرشان طالوت را، به عنوان فرمانروای
آنها تعیین کرد تا در این کار، آنها را فرماندهی نماید، کسی که فرماندهی و رهبری را خوب انجام
میدهد. قوم بنیاسرائیل، از اینکه طالوت به عنوان فرمانده تعیین شده است، تعجب کردند؛ زیرا
معتقد بودند افرادی هستند که از او سزاوارترند، و دارای مال و ثروت بیشتری میباشند. پیامبرشان
به آنان پاسخ داد که خداوند طالوت را، به سبب نیروی دانش و سیاست و قدرت جسمانی که وسیلۀ شجاعت
و فرزانگی و حسن تدبیر است، بر شما برگزیده است، و به آنها گفت که فرمانروایی، با فزونی مال نیست،
و فرمانروا، کسی نیست که پادشاهی و سرداری را از خاندانش به ارث برده باشد؛ زیرا خداوند
پادشاهی و فرمانروایی را به هرکس که بخواهد، میدهد. سپس آن پیامبر بزرگوار برای قانع کردن
آنها، فقط به بیان کفایت و شایستگی و صفتهای خوبی که در او بود، بسنده نکرد، بلکه به آنها گفت: (﴿إِنَّ ءَايَةَ مُلۡكِهِۦٓ أَن يَأۡتِيَكُمُ ٱلتَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَبَقِيَّةٞ مِّمَّا تَرَكَ ءَالُ مُوسَىٰ وَءَالُ هَٰرُونَ تَحۡمِلُهُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ﴾) و
این تابوت به دست دشمنان افتاده بود. اما صفات معنویی که در طالوت موجود بود، آنها را قانع
نکرد. وعلی رغم اینکه خداوند طالوت را بر زبان پیامبرش، به عنوان فرماندۀ آنها تعیین کرده بود،
اما باز قانع نشدند وخواستار معجزهای بودند که فرماندهی او را تایید نماید. بنابراین خداوند فرمود: (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾) در این
هنگام تسلیم شدند و فرمان بردند.
(249 - 250) وقتی طالوت رئیس آنها شد، و آنان را در قالب سپاه و لشکر بسیج
کرد، و همراه با آنان برای پیکار با دشمن بیرون آمد، و ضعف و سستی ارادۀ آنان را مشاهده کرد، و
میبایست صابر و ناشکیبا را مشخص نماید، گفت: (﴿إِنَّ ٱللَّهَ مُبۡتَلِيكُم بِنَهَرٖ﴾) خداوند
شما را با نهر آبی میآزماید که هنگام تشنگی از کنار آن میگذرید (﴿فَمَن شَرِبَ مِنۡهُ فَلَيۡسَ مِنِّي﴾) پس
هرکس از آن نوشید به دنبال من نیاید، چون این کار دلیل بر بیصبری و ناتوانی اوست. (﴿وَمَن لَّمۡ يَطۡعَمۡهُ فَإِنَّهُۥ مِنِّيٓ﴾) و هرکس از آن نخورد به دنبال
من بیاید، چون او صادق و صبور است. (﴿إِلَّا مَنِ ٱغۡتَرَفَ غُرۡفَةَۢ بِيَدِهِۦ﴾) مگر کسی که با دست خود مشتی
از آن بنوشد، که اشکالی ندارد و تا این اندازه جایز است. وقتی آنها به این آب رسیدند، چون به آن
نیاز داشتند، همه از آن نوشیدند، (﴿إِلَّا قَلِيلٗا مِّنۡهُمۡ﴾) بهجز
افراد اندکی از آنها که صبر کردند و آب ننوشیدند. (﴿فَلَمَّا جَاوَزَهُۥ هُوَ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواۡ مَعَهُۥ قَالُواۡ﴾) و
آنها که به عقب بازگشته یا کسانی که عبور کرده بودند، گفتند: (﴿لَا طَاقَةَ لَنَا ٱلۡيَوۡمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦ﴾) امروز توانایی
مقابله با جالوت و لشکریانش را نداریم. پس اگر گویندۀ این سخن کسانی بودهاند که به عقب برگشته
بودند، با این سخن خواستهاند که عقبگرد خود را توجیه کنند، و اگر گویندگان این سخن کسانی
بودهاند که همراه با طالوت از رودخانه گذشتند، بیانگر آن است که نوعی احساس ضعف و ناتوانی به
آنها دست داده است. اما مؤمنان کامل آنها را به پایداری و اقدام به جهاد تشویق کرده و گفتند: (﴿كَم مِّن فِئَةٖ قَلِيلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةٗ كَثِيرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾) چه
بسیارند گروههای اندکی که به یاری و تایید خداوند بر گروههای فراوانی پیروز شدهاند! و آنها
پایداری کردند و در پیکار با جالوت و سپاهیانش صبر نمودند. (﴿وَقَتَلَ دَاوُۥدُ جَالُوتَ﴾) و
داود ـ علیه السلام ـ جالوت را کشت، و بر دشمن خود پیروز شدند. (﴿وَءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡكَ وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾) و
خداوند، پیامبری و پادشاهی و دانشهای مفید را به داود بخشید و به او حکمت و قاطعیت بیان داد. سپس خداوند متعال فواید جهاد را بیان کرد و فرمود: (﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ﴾) واگر
خداوند بعضی از مردم را بهوسیلۀ بعضی دیگر دفع نمیکرد، زمین با چیرگی کافران و فاسقان و اهل
شر و فساد تباه میشد. (﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) اما خدا بر مؤمنان
لطف نموده، و بر اساس دین و شریعتی که برای آنان تعیین کرده است، از آنها و از دینشان دفاع
مینماید. وقتی خداوند این داستان را بیان کرد، به پیامبرش صلی الله علیه وسلم فرمود: (﴿تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَيۡكَ بِٱلۡحَقِّۚ وَإِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ﴾) ازجمله
دلایل رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم این داستان است، که آن را به صورت وحی و بهطور
واقعی و بدون هیچ کم و کاستی برای مردم بیان کرد. در این داستان درسهای آموزندۀ فراوانی برای امت اسلامی وجود دارد که در زیر به برخی از آنها اشاره میکنیم: 1-
فضیلت جهاد در راه خدا، و فواید و نتیجههای آن، و اینکه جهاد تنها راه حفظ دین، و حفاظت از
تمامیت ارضی، و حفاظت از جان و مال مسلمانان است، و اینکه مجاهدین گرچه دشواریهای فراوانی را
متحمل میشوند، اما سرانجام آنان نیکوست، همچنانکه آنهایی که از جهاد سرباز میزنند، گرچه ممکن
است اندکی استراحت کنند، اما بدون شک مدتی طولانی در رنج و خستگی خواهند بود. 2- از این داستان
میآموزیم کسی که مسؤلیتی را متقبل میشود، باید کفایت داشته باشد، و کفایت به دو چیز برمیگردد: یکی
به دانش، و آن دانش سیاست و تدبیر امور است، و دوم نیرو، که بهوسیلۀ آن حق اجرا میگردد، و
هرکس که دارای این دو ویژگی باشد از دیگران به ریاست سزاوارتر است. 3- علما با استناد به مضمون
این داستان، استدلال کردهاند که فرمانده باید به هنگام بیرون آمدن لشکر، به بررسی و تفقّد آن
بپردازد، و افراد ناتوانی را که در پیاده نظام و سواره نظام قرار گرفته، و صبر و تحمل ندارند، و
یا از همراهی آنان بیم ضرر میرود، و برای جنگیدن صلاحیت ندارند، از آمدن به جنگ منع کند. 4-
هنگام فرا رسیدن جنگ، شایسته است که مجاهدین تقویت وتشویق گردند، و نیروی ایمان و اعتماد بر
خداوند متعال در آنان برانگیخته شود، و از خداوند بخواهند که آنها را ثابت قدم بگرداند، و به
آنها کمک کند، تا صبر کنند و در برابر دشمنان، آنها را پیروز نماید. 5- داشتن عزمِ جهاد، غیر از
جهاد است؛ زیرا گاهی انسان ارادۀ جنگ را میکند، اما هنگام جنگ ارادۀ او سست میشود، به همین جهت پیامبر صلی الله علیه وسلم دعا میکرد:«خدایا! پابرجایی در کار و عزیمت بر رشد را، از تو میخواهم».
پس اینها که عزم پیکار را کردند، و سخنی را بر زبان آوردند که بیانگر قاطعیتشان در امر جنگ بود،
وقتی که زمان جنگ فرا رسید، بیشترشان عقب کشیدند. و این مشابه سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم است که فرمود:(وَأسْألُكَ الرِّضَا بَعد القَضَاء) خدایا از تو میخواهم که مرا به آنچه
که مقدر نمودهای، راضی بگردانی؛ زیرا خشنودی حقیقی آن است که آدمی به قضای ناگوار الهی خشنود
باشد.
(251) وقتی طالوت رئیس آنها شد، و آنان را در قالب سپاه و لشکر بسیج کرد،
و همراه با آنان برای پیکار با دشمن بیرون آمد، و ضعف و سستی ارادۀ آنان را مشاهده کرد، و
میبایست صابر و ناشکیبا را مشخص نماید، گفت: (﴿إِنَّ ٱللَّهَ مُبۡتَلِيكُم بِنَهَرٖ﴾) خداوند
شما را با نهر آبی میآزماید که هنگام تشنگی از کنار آن میگذرید (﴿فَمَن شَرِبَ مِنۡهُ فَلَيۡسَ مِنِّي﴾) پس
هرکس از آن نوشید به دنبال من نیاید، چون این کار دلیل بر بیصبری و ناتوانی اوست. (﴿وَمَن لَّمۡ يَطۡعَمۡهُ فَإِنَّهُۥ مِنِّيٓ﴾) و هرکس از آن نخورد به دنبال
من بیاید، چون او صادق و صبور است. (﴿إِلَّا مَنِ ٱغۡتَرَفَ غُرۡفَةَۢ بِيَدِهِۦ﴾) مگر کسی که با دست خود مشتی
از آن بنوشد، که اشکالی ندارد و تا این اندازه جایز است. وقتی آنها به این آب رسیدند، چون به آن
نیاز داشتند، همه از آن نوشیدند، (﴿إِلَّا قَلِيلٗا مِّنۡهُمۡ﴾) بهجز
افراد اندکی از آنها که صبر کردند و آب ننوشیدند. (﴿فَلَمَّا جَاوَزَهُۥ هُوَ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواۡ مَعَهُۥ قَالُواۡ﴾) و
آنها که به عقب بازگشته یا کسانی که عبور کرده بودند، گفتند: (﴿لَا طَاقَةَ لَنَا ٱلۡيَوۡمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦ﴾) امروز توانایی
مقابله با جالوت و لشکریانش را نداریم. پس اگر گویندۀ این سخن کسانی بودهاند که به عقب برگشته
بودند، با این سخن خواستهاند که عقبگرد خود را توجیه کنند، و اگر گویندگان این سخن کسانی
بودهاند که همراه با طالوت از رودخانه گذشتند، بیانگر آن است که نوعی احساس ضعف و ناتوانی به
آنها دست داده است. اما مؤمنان کامل آنها را به پایداری و اقدام به جهاد تشویق کرده و گفتند: (﴿كَم مِّن فِئَةٖ قَلِيلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةٗ كَثِيرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾) چه
بسیارند گروههای اندکی که به یاری و تایید خداوند بر گروههای فراوانی پیروز شدهاند! و آنها
پایداری کردند و در پیکار با جالوت و سپاهیانش صبر نمودند. (﴿وَقَتَلَ دَاوُۥدُ جَالُوتَ﴾) و
داود ـ علیه السلام ـ جالوت را کشت، و بر دشمن خود پیروز شدند. (﴿وَءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡكَ وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾) و
خداوند، پیامبری و پادشاهی و دانشهای مفید را به داود بخشید و به او حکمت و قاطعیت بیان داد. سپس خداوند متعال فواید جهاد را بیان کرد و فرمود: (﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ﴾) واگر
خداوند بعضی از مردم را بهوسیلۀ بعضی دیگر دفع نمیکرد، زمین با چیرگی کافران و فاسقان و اهل
شر و فساد تباه میشد. (﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) اما خدا بر مؤمنان
لطف نموده، و بر اساس دین و شریعتی که برای آنان تعیین کرده است، از آنها و از دینشان دفاع
مینماید. وقتی خداوند این داستان را بیان کرد، به پیامبرش صلی الله علیه وسلم فرمود: (﴿تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَيۡكَ بِٱلۡحَقِّۚ وَإِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ﴾) ازجمله
دلایل رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم این داستان است، که آن را به صورت وحی و بهطور
واقعی و بدون هیچ کم و کاستی برای مردم بیان کرد. در این داستان درسهای آموزندۀ فراوانی برای امت اسلامی وجود دارد که در زیر به برخی از آنها اشاره میکنیم: 1-
فضیلت جهاد در راه خدا، و فواید و نتیجههای آن، و اینکه جهاد تنها راه حفظ دین، و حفاظت از
تمامیت ارضی، و حفاظت از جان و مال مسلمانان است، و اینکه مجاهدین گرچه دشواریهای فراوانی را
متحمل میشوند، اما سرانجام آنان نیکوست، همچنانکه آنهایی که از جهاد سرباز میزنند، گرچه ممکن
است اندکی استراحت کنند، اما بدون شک مدتی طولانی در رنج و خستگی خواهند بود. 2- از این داستان
میآموزیم کسی که مسؤلیتی را متقبل میشود، باید کفایت داشته باشد، و کفایت به دو چیز برمیگردد: یکی
به دانش، و آن دانش سیاست و تدبیر امور است، و دوم نیرو، که بهوسیلۀ آن حق اجرا میگردد، و
هرکس که دارای این دو ویژگی باشد از دیگران به ریاست سزاوارتر است. 3- علما با استناد به مضمون
این داستان، استدلال کردهاند که فرمانده باید به هنگام بیرون آمدن لشکر، به بررسی و تفقّد آن
بپردازد، و افراد ناتوانی را که در پیاده نظام و سواره نظام قرار گرفته، و صبر و تحمل ندارند، و
یا از همراهی آنان بیم ضرر میرود، و برای جنگیدن صلاحیت ندارند، از آمدن به جنگ منع کند. 4-
هنگام فرا رسیدن جنگ، شایسته است که مجاهدین تقویت وتشویق گردند، و نیروی ایمان و اعتماد بر
خداوند متعال در آنان برانگیخته شود، و از خداوند بخواهند که آنها را ثابت قدم بگرداند، و به
آنها کمک کند، تا صبر کنند و در برابر دشمنان، آنها را پیروز نماید. 5- داشتن عزمِ جهاد، غیر از
جهاد است؛ زیرا گاهی انسان ارادۀ جنگ را میکند، اما هنگام جنگ ارادۀ او سست میشود، به همین جهت پیامبر صلی الله علیه وسلم دعا میکرد:«خدایا! پابرجایی در کار و عزیمت بر رشد را، از تو میخواهم».
پس اینها که عزم پیکار را کردند، و سخنی را بر زبان آوردند که بیانگر قاطعیتشان در امر جنگ بود،
وقتی که زمان جنگ فرا رسید، بیشترشان عقب کشیدند. و این مشابه سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم است که فرمود:(وَأسْألُكَ الرِّضَا بَعد القَضَاء) خدایا از تو میخواهم که مرا به آنچه
که مقدر نمودهای، راضی بگردانی؛ زیرا خشنودی حقیقی آن است که آدمی به قضای ناگوار الهی خشنود
باشد.
(252) وقتی طالوت رئیس آنها شد، و آنان را در قالب سپاه و لشکر بسیج کرد،
و همراه با آنان برای پیکار با دشمن بیرون آمد، و ضعف و سستی ارادۀ آنان را مشاهده کرد، و
میبایست صابر و ناشکیبا را مشخص نماید، گفت: (﴿إِنَّ ٱللَّهَ مُبۡتَلِيكُم بِنَهَرٖ﴾) خداوند
شما را با نهر آبی میآزماید که هنگام تشنگی از کنار آن میگذرید (﴿فَمَن شَرِبَ مِنۡهُ فَلَيۡسَ مِنِّي﴾) پس
هرکس از آن نوشید به دنبال من نیاید، چون این کار دلیل بر بیصبری و ناتوانی اوست. (﴿وَمَن لَّمۡ يَطۡعَمۡهُ فَإِنَّهُۥ مِنِّيٓ﴾) و هرکس از آن نخورد به دنبال
من بیاید، چون او صادق و صبور است. (﴿إِلَّا مَنِ ٱغۡتَرَفَ غُرۡفَةَۢ بِيَدِهِۦ﴾) مگر کسی که با دست خود مشتی
از آن بنوشد، که اشکالی ندارد و تا این اندازه جایز است. وقتی آنها به این آب رسیدند، چون به آن
نیاز داشتند، همه از آن نوشیدند، (﴿إِلَّا قَلِيلٗا مِّنۡهُمۡ﴾) بهجز
افراد اندکی از آنها که صبر کردند و آب ننوشیدند. (﴿فَلَمَّا جَاوَزَهُۥ هُوَ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواۡ مَعَهُۥ قَالُواۡ﴾) و
آنها که به عقب بازگشته یا کسانی که عبور کرده بودند، گفتند: (﴿لَا طَاقَةَ لَنَا ٱلۡيَوۡمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦ﴾) امروز توانایی
مقابله با جالوت و لشکریانش را نداریم. پس اگر گویندۀ این سخن کسانی بودهاند که به عقب برگشته
بودند، با این سخن خواستهاند که عقبگرد خود را توجیه کنند، و اگر گویندگان این سخن کسانی
بودهاند که همراه با طالوت از رودخانه گذشتند، بیانگر آن است که نوعی احساس ضعف و ناتوانی به
آنها دست داده است. اما مؤمنان کامل آنها را به پایداری و اقدام به جهاد تشویق کرده و گفتند: (﴿كَم مِّن فِئَةٖ قَلِيلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةٗ كَثِيرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾) چه
بسیارند گروههای اندکی که به یاری و تایید خداوند بر گروههای فراوانی پیروز شدهاند! و آنها
پایداری کردند و در پیکار با جالوت و سپاهیانش صبر نمودند. (﴿وَقَتَلَ دَاوُۥدُ جَالُوتَ﴾) و
داود ـ علیه السلام ـ جالوت را کشت، و بر دشمن خود پیروز شدند. (﴿وَءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡكَ وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾) و
خداوند، پیامبری و پادشاهی و دانشهای مفید را به داود بخشید و به او حکمت و قاطعیت بیان داد. سپس خداوند متعال فواید جهاد را بیان کرد و فرمود: (﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ﴾) واگر
خداوند بعضی از مردم را بهوسیلۀ بعضی دیگر دفع نمیکرد، زمین با چیرگی کافران و فاسقان و اهل
شر و فساد تباه میشد. (﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) اما خدا بر مؤمنان
لطف نموده، و بر اساس دین و شریعتی که برای آنان تعیین کرده است، از آنها و از دینشان دفاع
مینماید. وقتی خداوند این داستان را بیان کرد، به پیامبرش صلی الله علیه وسلم فرمود: (﴿تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَيۡكَ بِٱلۡحَقِّۚ وَإِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ﴾) ازجمله
دلایل رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم این داستان است، که آن را به صورت وحی و بهطور
واقعی و بدون هیچ کم و کاستی برای مردم بیان کرد. در این داستان درسهای آموزندۀ فراوانی برای امت اسلامی وجود دارد که در زیر به برخی از آنها اشاره میکنیم: 1-
فضیلت جهاد در راه خدا، و فواید و نتیجههای آن، و اینکه جهاد تنها راه حفظ دین، و حفاظت از
تمامیت ارضی، و حفاظت از جان و مال مسلمانان است، و اینکه مجاهدین گرچه دشواریهای فراوانی را
متحمل میشوند، اما سرانجام آنان نیکوست، همچنانکه آنهایی که از جهاد سرباز میزنند، گرچه ممکن
است اندکی استراحت کنند، اما بدون شک مدتی طولانی در رنج و خستگی خواهند بود. 2- از این داستان
میآموزیم کسی که مسؤلیتی را متقبل میشود، باید کفایت داشته باشد، و کفایت به دو چیز برمیگردد: یکی
به دانش، و آن دانش سیاست و تدبیر امور است، و دوم نیرو، که بهوسیلۀ آن حق اجرا میگردد، و
هرکس که دارای این دو ویژگی باشد از دیگران به ریاست سزاوارتر است. 3- علما با استناد به مضمون
این داستان، استدلال کردهاند که فرمانده باید به هنگام بیرون آمدن لشکر، به بررسی و تفقّد آن
بپردازد، و افراد ناتوانی را که در پیاده نظام و سواره نظام قرار گرفته، و صبر و تحمل ندارند، و
یا از همراهی آنان بیم ضرر میرود، و برای جنگیدن صلاحیت ندارند، از آمدن به جنگ منع کند. 4-
هنگام فرا رسیدن جنگ، شایسته است که مجاهدین تقویت وتشویق گردند، و نیروی ایمان و اعتماد بر
خداوند متعال در آنان برانگیخته شود، و از خداوند بخواهند که آنها را ثابت قدم بگرداند، و به
آنها کمک کند، تا صبر کنند و در برابر دشمنان، آنها را پیروز نماید. 5- داشتن عزمِ جهاد، غیر از
جهاد است؛ زیرا گاهی انسان ارادۀ جنگ را میکند، اما هنگام جنگ ارادۀ او سست میشود، به همین جهت پیامبر صلی الله علیه وسلم دعا میکرد:«خدایا! پابرجایی در کار و عزیمت بر رشد را، از تو میخواهم».
پس اینها که عزم پیکار را کردند، و سخنی را بر زبان آوردند که بیانگر قاطعیتشان در امر جنگ بود،
وقتی که زمان جنگ فرا رسید، بیشترشان عقب کشیدند. و این مشابه سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم است که فرمود:(وَأسْألُكَ الرِّضَا بَعد القَضَاء) خدایا از تو میخواهم که مرا به آنچه
که مقدر نمودهای، راضی بگردانی؛ زیرا خشنودی حقیقی آن است که آدمی به قضای ناگوار الهی خشنود
باشد.
4 Abdolmohammad Ayati
اين است آيات خدا كه به راستى بر تو مىخوانيم و تو از پيامبران هستى
5 Abolfazl Bahrampour
اينها آيات خداست كه به درستى آنها را بر تو مىخوانيم، و بىشك تو از پيامبرانى
6 Baha Oddin Khorramshahi
این آیات الهی است که به حق بر تو میخوانیمش و تو از فرستادگانی
7 Hussain Ansarian
این [داستان ها و حادثه های واقعی] نشانه های [توحید، ربوبیّت و قدرت] خداست که به حقّ و راستی بر تو می خوانیم و یقیناً تو از فرستادگانی
8 Mahdi Elahi Ghomshei
این آیات خداست که به راستی بر تو میخوانیم و همانا تو از جمله پیغمبران مرسل هستی
9 Mohammad Kazem Moezzi
این است آیتهای خدا که میخوانیمش بر تو به حقّ و همانا توئی از فرستادگان
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
اين[ها] آيات خداست كه ما آن را بحق بر تو مىخوانيم، و به راستى تو از جمله پيامبرانى
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
اینها آیات خداست، (که) ما آنها را به تمامی حق بر تو میخوانیم و بهراستی تو بیگمان از پیامبرانی
12 Mohsen Gharaati
اینها، آیات خداوند است که به حقّ بر تو مىخوانیم و به راستى تو از فرستادگان الهى هستى
13 Mostafa Khorramdel
اینها آیات خدا است که آنها را به حق بر تو میخوانیم و تو از زمرهی فرستادگان (خداوند) هستی
14 Naser Makarem Shirazi
اینها، آیات خداست که به حق، بر تو میخوانیم؛ و تو از رسولان (ما) هستی
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
اين آيات خداست كه براستى و درستى بر تو مىخوانيم و همانا تو از فرستادگانى