وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى و اي موسي! در دست راست توچيست؟
قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى گفت:«اين عصاي من است، بر آن تکيه مي کنم و با آن براي گوسفندانم برگ مي ريزم، و به آن نيازهاي ديگري نيز دارم»
قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى گفت: «اي موسي! آن را بيانداز».
فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى پس آن را انداخت که ناگهان ماري شد که مي شتافت
قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى [خداوند] فرمود: «آن را بگير و مترس، به زودي آن را به حالت اوليه اش بر مي گردانيم».
وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى و دست خود را به گريبان خويش فرو ببر، تا به عنوان نشانه اي ديگر سفيد و درخشان بيرون بيايد.
لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى تا از آيات بزرگ خود به تو نشان دهيم.
(17) وقتی خداوند اصل ایمان را برای موسی بیان کرد، خواست برخی از نشانهها و آیاتش را نیز برای او بیان کند، و به او نشان دهد، تا دلش اطمینان یابد و خشنود گردد، و باور وایمان او به اینکه خداوند وی را در برابر دشمن یاری خواهد کرد، قوی شود. پس فرمود: (﴿وَمَا تِلۡكَ بِيَمِينِكَ يَٰمُوسَىٰ﴾) ای موسی! در دست راست تو چیست؟ با اینکه خداوند میدانست، اما برای اهتمام بیشتر، سخن را به صورت استفهام بیان کرد. پس موسی گفت:
(18) (﴿هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّؤُاۡ عَلَيۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي﴾) این عصای من است، بر آن تکیه میکنم و با آن برای گوسفندانم برگ درختان را میریزم. دو فایده برای آن بیان نمود؛ فایدهای برای خود انسان، و آن اینکه در بلند شدن و راه رفتن بر آن تکیه مینماید، و عصا او را یاری میدهد؛ و فایدهای دیگر برای حیوانات، و آن این بود که موسی گوسفند میچراند، و با عصا، درختان را میزد تا برگشان فرو ریزد و گوسفندان آن را بخورند. این بیانگر اخلاق خوب موسی ـعلیه السلامـ است و از آثار اخلاقش این بود که با حیوان زبان بسته، خوشرفتاری و نیکی میکرد. و این دلالت مینماید که خداوند او را مورد عنایت قرار داده و برگزیده بود، و چیزهایی به او اختصاص داده بود که رحمت و حکمتش اقتضا میکرد. (﴿وَلِيَ فِيهَا مََٔارِبُ أُخۡرَىٰ﴾) و غیر از این دو کار، نیازهای دیگری دارم که با این عصا آنها را برآورده میسازم. و از ادب موسی این بود وقتی که خداوند از او سؤال کرد که چه چیزی در دست راستت است؟ احتمال داشت خداوند از ماهیت آن چیز بپرسد یا ازمنافع آن؟ پس موسی هم ماهیّت و هم منفعت آن چیز را بیان نمود.
(19 - 20) پس خداوند به او فرمود: (﴿أَلۡقِهَا يَٰمُوسَىٰ فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٞ تَسۡعَىٰ﴾) ای موسی! عصا را بینداز، و موسی آن را انداخت و ناگهان تبدیل به مار بزرگی شد و به سرعت راه افتاد. موسی ترسید و پشت کرد و پشت سرش را نگاه نکرد. و اینکه مار را به «حرکت کردن سریع» توصیف نمود، بدان خاطر بود که توهمی را برطرف سازد، و آن عبارت بود از اینکه ممکن بود گمان برده شود که این صحنهای خیالی است و حقیقت ندارد؛ پس حرکت مار، این توهم و پندار را از ذهن دور کرد.
(21) خداوند به موسی فرمود: (﴿خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡ﴾) آن را بگیر و مترس؛ یعنی با تو کاری ندارد. (﴿سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ﴾) ما آن را به همان هیئت نخستیناش که عصا بود برمیگردانیم. موسی از دستور خداوند فرمان برد، و به آن باور آورد، و تسلیم آن شد. پس آن را گرفت، و به همان عصایی تبدیل شد که آن را میشناخت. سپس نشانۀ دیگری را بیان نمود و فرمود:
(22) (﴿وَٱضۡمُمۡ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ﴾) و دست خود را به گریبان خویش فرو ببر، و بازوی خویش را که به منزلۀ بال انسان است، به پهلویت بچسبان، (﴿تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٍ﴾) [تا دستت] سفید و درخشان بیرون آید، بیآنکه دچار عیب و بیماری شده باشد. (﴿ءَايَةً أُخۡرَىٰ﴾) واین نشانه و معجزهای دیگر است. خداوند فرموده است:﴿فَذَٰنِكَ بُرۡهَٰنَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيۡهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ كَانُواۡ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ﴾ این دو دلیل، از جانب پروردگارت به سوی فرعون و فرعونیان میباشند. بیگمان، آنان قومی فاسق بودند.
(23) (﴿لِنُرِيَكَ مِنۡ ءَايَٰتِنَا ٱلۡكُبۡرَى﴾) یعنی عصا را تبدیل به مار نمودیم، و دستت را سفید و درخشان بیرون آوردی، تا آیات بزرگ خود را به تو نشان دهیم که بر صحّتِ رسالت تو و حقیقت داشتنِ آنچه که آوردهای، دلالت نماید؛ و دلت اطمینان یابد، و علم و آگاهیات افزون شود، و به وعدۀ خداوند که در خصوص نگهداری و یاری نمودن به تو داده است، اعتماد کنی، و تا دلیل و برهانی باشند برای کسانی که به سوی آنها فرستاده شدهای.