Wa law laa fadlul laahi 'alaika wa rahmatuhoo lahammat taaa'ifatum minhum ai yudillooka wa maa yudilloona illaaa anfusahum wa maa yadurroonaka min shai'; wa anzalal laahu 'alaikal Kitaaba wal Hikmata wa 'allamaka maa lam takun ta'lam; wa kaana fadlul laahi 'alaika 'azeemaa
و اگر فضل الله و رحمتش شامل حال تو نبود، هر آینه گروهی از آنان قصد داشتند که تو را گمراه کنند، و جز خودشان را گمراه نمیکنند، و هیچ زیانی به تو نمیرسانند، و الله کتاب و حکمت (= سنت) برتو نازل کرد، و آنچه را نمیدانستی، به تو آموخت، و فضل الله بر تو (همیشه) بزرگ بودهاست.
English Sahih:
And if it was not for the favor of Allah upon you, [O Muhammad], and His mercy, a group of them would have determined to mislead you. But they do not mislead except themselves, and they will not harm you at all. And Allah has revealed to you the Book and wisdom and has taught you that which you did not know. And ever has the favor of Allah upon you been great. (An-Nisa [4] : 113)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
و – ای رسول- اگر الله به فضل خویش تو را محافظت نکرده بود، گروهی از آنها که به خودشان ستم میکنند تصمیم گرفته بودند که تو را از حق گمراه کنند تا به بیعدالتی داوری کنی، اما در حقیقت فقط خودشان را گمراه میسازند؛ زیرا سرانجام، تلاشی را که برای گمراهساختن به کار گرفتند، به خودشان بازمیگردد، و الله قرآن و سنت را بر تو نازل کرد، و هدایت و نوری را به تو آموخت که قبل از آن نمیدانستی، و الله با نبوت و عصمت، فضل زیادی به تو بخشید.
2 Islamhouse
و [ای پیامبر،] اگر فضلِ الله و رحمتش بر تو نبود، گروهی از آنان قصد داشتند که تو را گمراه کنند [تا ناعادلانه قضاوت کنی]؛ و[لى] جز خودشان [كسى] را گمراه نمىسازند و هیچ زیانی به تو نمیرسانند؛ و الله کتاب [= قرآن] و حکمت [= سنت] را بر تو نازل کرد و آنچه را نمیدانستی به تو آموخت؛ و همواره فضلِ الله بر تو بزرگ [و بسیار] بوده است.
3 Tafsir as-Saadi
إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللّهُ وَلاَ تَكُن لِّلْخَآئِنِينَ خَصِيمًا ؛ ما اين کتاب را به راستي بر تو نازل کرديم تا بدان سان که خدا به تو آموخته است ميان مردم داوري کني و به نفع خائنان به مخاصمت برمخيز. وَاسْتَغْفِرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا ؛ و از خدا آمرزش بخواه که او آمرزنده و مهربان است. وَلاَ تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنفُسَهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ خَوَّانًا أَثِيمًا ؛ و به خاطر، کساني که به خود خيانت مي ورزند مجادله مکن ، که خدا خائنان گناهکار را دوست ندارد. يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ وَكَانَ اللّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطًا ؛ از مردم پنهان مي دارند و از خدا پنهان نمي دارند ، زيرا آنگاه که سخناني ناپسند در دل مي انديشند خدا با آنهاست و او به هر چه مي کنند احاطه دارد. هَاأَنتُمْ هَـؤُلاء جَادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَمَن يُجَادِلُ اللّهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَم مَّن يَكُونُ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً ؛ هان ، اين شماييد که در اين جهان از آنان سخت جانبداري کرديد ، کيست ، که در روز قيامت از آنان در برابر خدا جانبداري کند يا چه کسي وکيل آنهاخواهد بود ? وَمَن يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّهَ يَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَّحِيمًا؛ و هر که کاري ناپسند کند يا به خود ستم روا دارد ، آنگاه از خدا آمرزش خواهد ، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد يافت. وَمَن يَكْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّمَا يَكْسِبُهُ عَلَى نَفْسِهِ وَكَانَ اللّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا؛ و هر که گناهي کند ، آن گناه به زيان خود کرده است ، و خدا دانا و حکيم است. وَمَن يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهتَانًا وَإِثْمًا مُّبِينًا؛ و هر که خود خطا يا گناهي کند آنگاه بي گناهي را بدان متهم سازد ، هر، آينه بار تهمت و گناهي آشکار را بر دوش خود کشيده است. وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّآئِفَةٌ مُّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا ؛ اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود ، گروهي از کافران قصد آن داشتندکه تو را گمراه کنند ، ولي آنان جز خود را گمراه نکنند و هيچ زياني به تونرسانند و خدا بر تو کتاب و حکمت نازل کرد و چيزهايي به تو آموخت که از اين پيش نمي دانسته اي و خدا لطف بزرگ خود را بر تو ارزاني داشت. (105) خداوند خبر میدهد که کتاب را به حق بر بنده و پیامبرش نازل کرده است؛ یعنی نزول قرآن از شر شیطانها درامان بوده، و یاوه و باطلی به آن رخنه نکرده است. بلکه به حق فرود آمده، و مشتمل بر حق است. پس اخبار قرآن راست، و اوامر و نواهی آن عادلانه است. ﴿وَتَمَّتۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدۡقٗا وَعَدۡلٗا﴾ و سخن پروردگارت از نظر راستی و دادگری کامل است.و خداوند خبر داده است که قرآن را بر پیامبر نازل فرمود، تا میان مردم داوری کند. و در آیهای دیگر فرموده است:﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ﴾ و قرآن را بر تو نازل کردهایم، تا آنچه را که بر مردم نازل شده است، برای آنان بیان کنی. احتمال دارد که آیۀ (﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ...﴾) در مورد داوری بین مردم و حل و فصل درگیری و اختلافات آنان باشد، و این آیه ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ...﴾ در مورد بیان اصول و فروع دین باشد. و احتمال دارد که معنی هردو آیه یکی باشد. پس داوری بین مردم در اینجا، شامل داوری میان آنها در مورد خونها و آبرو و اموال و سایر حقوق و عقاید و تمام مسائل احکام باشد. (﴿بِمَآ أَرَىٰكَ ٱللَّهُ﴾) بر اساس آنچه که خدا به تو نشان داده است، نه بر اساس هوی و خواست خودت، بلکه بر طبق آنچه که خدا به تو آموخته و به تو الهام کرده است، میان آنان داوری کن. ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ﴾ و او از روی هوی و هوس چیزی نمیگوید، نیست آن، مگر وحیی که بر او وحی میشود. و این مبیّن آن است که پیامبر صلی الله علیه وسلم در تمام احکام و دیگر چیزهایی که از جانب خدا ابلاغ مینماید، معصوم است. و نیز آیه بیانگر آن است که علم و عدالت، شرط داوری است؛ زیرا خداوند متعال فرموده است: (﴿بِمَآ أَرَىٰكَ ٱللَّهُ﴾) بر اساس آنچه که خدا به تو آموخته است، و نفرمود: بر اساس آنچه که خود دیدهای و میدانی. نیز اساس داوری کردن میان مردم را، شناخت کتاب قرار داده است، و چون خداوند به داوری کردن میان مردم همراه با دادگری و انصاف دستور داد، او را از ظلم و ستم که ضد عدالت است، نهی نمود و فرمود: (﴿وَلَا تَكُن لِّلۡخَآئِنِينَ خَصِيمٗا﴾) از خیانتکار دفاع مکن؛ زیرا او مدعی چیزی است، که مال او نیست، یا حقی را که بر گردن دارد، انکار میکند، خواه این را بداند یا از روی گمان چنین کند. این آیه مبیّن آن است که مجادله و دعوای ناحق، و به عهده گرفتن وکالت باطل در خصومتهای دینی، و حقوق دنیوی، حرام است. و مفهوم آیه دلالت مینماید که وکالت کسی که ظلمی از او شناخته نشده است، جایز است. (106) (﴿وَٱسۡتَغۡفِرِ ٱللَّهَ﴾) و به خاطر آنچه که از تو سر زده است ـاگر چیزی از تو سر زده استـ از خدا آمرزش بخواه.(﴿إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ غَفُورٗا رَّحِيمٗا﴾) بیگمان خداوند، گناه بزرگ کسی که از او آمرزش بطلبد و به سوی او باز گردد و توبه نماید، میآمرزد، و او را پس از آن برانجام عمل صالح که موجب به دست آوردن پاداش خدا و دور شدن عذاب او میگردد، توفیق میدهد. (107) (﴿وَلَا تُجَٰدِلۡ عَنِ ٱلَّذِينَ يَخۡتَانُونَ أَنفُسَهُمۡ﴾) «اختیان» و «خیانت» به معنی جنایت و ستم و گناه است. بر اساس این آیه، نباید از کسی دفاع کرد که مرتکب گناه گشته و عقوبتی از قبیل: حد یا تعزیر متوجه او شده است. از چنین کسی نباید دفاع کرد، وخیانتی که از او سر زده است، دفع نمود، یا عقوبت و سزای شرعی را از او دور کرد.(﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ مَن كَانَ خَوَّانًا أَثِيمٗا﴾) همانا خداوند کسی را که خیانتکار و گناهپیشه باشد، دوست نمیدارد. و چون دوستی منتفی گردد، ضد آن ثابت میشود و آن نفرت و بغض است و این بسانِ بیانِ علت برای نهیِ گذشته است. (108) سپس خداوند حالت این خیانتکاران را بیان فرمود که آنها (﴿يَسۡتَخۡفُونَ مِنَ ٱلنَّاسِ وَلَا يَسۡتَخۡفُونَ مِنَ ٱللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمۡ إِذۡ يُبَيِّتُونَ مَا لَا يَرۡضَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ﴾). این از ضعف ایمان و نقصان و کمبود یقین است، که ترس از مردم نزد آنها، از ترس از خدا بزرگتر است، پس آنها به طرق مختلف تلاش میکنند تا نزد مردم رسوا نشوند، درحالی که آنها با ارتکاب گناهان بزرگ، به مقابلۀ با خدا برخاستهاند. انگار نه انگار که خداوند آنها را میبیند و از آنها اطلاع دارد، درحالی که خداوند در همۀ احوال با آنها است، به ویژه در حالی که آنها در شب و در پنهانی سخنانی را بر زبان میآورند که خداوند از آن خشنود نیست، از قبیل: بیگناه انگاشتن جنایتکار، و متهم کردن بیگناه. آنان سعی میکردند که این مطلب را به پیامبر برسانند، تا طبق آنچه درشب توطئه کردهاند، عمل کند. آنها چندین جنایت را یکجا انجام دادند، و به پروردگار آسمانها و زمین که به رازها و ضمیرشان آگاه است، اعتنایی نکردند. بنابراین خداوند آنها را تهدید کرد و فرمود: (﴿وَكَانَ ٱللَّهُ بِمَا يَعۡمَلُونَ مُحِيطًا﴾) و خداوند با آگاهی و علم خود آنها را احاطه نموده است. اما با وجود این، در سزا دادن آنان شتاب نورزیده، بلکه آنان را مهلت داده و توبه کردن را به آنها پیشنهاد نموده و آنان را از اصرار ورزیدن بر گناهشان که باعث سزای بلیغ است بر حذر داشته است. (109) (﴿ هَٰٓأَنتُمۡ هَٰٓؤُلَآءِ جَٰدَلۡتُمۡ عَنۡهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا فَمَن يُجَٰدِلُ ٱللَّهَ عَنۡهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ أَم مَّن يَكُونُ عَلَيۡهِمۡ وَكِيلٗا﴾) هان! شما همانهایی هستید که در زندگی دنیا از آنها دفاع کردید، و دفاع شما باعث شد مقداری از رسوایی و ننگی که ازآن میترسیدند، از آنها دور شود. اما این چه سودی به آنها میرساند؟ و چه کسی در روز قیامت، که حجت و دلیل بر ضد آنها آورده میشود و زبان و دست و پاهایشان به آنچه کردهاند گواهی میدهد، از آنها دفاع خواهد کرد؟ ﴿يَوۡمَئِذٖ يُوَفِّيهِمُ ٱللَّهُ دِينَهُمُ ٱلۡحَقَّ وَيَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ ٱلۡمُبِينُ﴾ در آن روز، خداوند سزای آنان را به طور کامل میدهد و میدانند که خداوند حقِ آشکار است. پس چه کسی، در برابر خدایی که امور پوشیده را میداند و گواهانی را بر ضد آنان برانگیخته است به گونهای که نمیتوانند حق را انکار کنند، از آنها دفاع میکند؟ در این آیه، انسان راهنمایی شده است تا منافع دنیوی را، که گمان آن میرود به دنبال ترک دستورات خدا یا انجام آنچه خدا از آن نهی کرده است حاصل میشود با پاداش آخرت که از دست میدهد، یا سزای آخرت که به دنبال آن میآید، مقایسه کند. پس کسی که هوی و هوسش او را به ترک کردن دستور خدا فرمان داده است، به خود بگوید: هان! تو دستور خدا را از روی تنبلی و کوتاهی ورزیدن ترک کردی، پس چه سودی از ترک آن به دست آوردهای؟ و بنگر که چه مقدار از پاداش آخرت را از دست دادهای؟ و بنگر که به سبب ترک دستورات خدا، چه شقاوت و محرومیت و ناکامی و زیانی متوجه تو خواهد شد؟ و همچنین اگر آرزوهایش او را به شهوتهای حرام فرا خوانده است، به خود بگوید: هرچند بتوانی به آنچه که دوست داشتی برسی، اما لذت آن تمام میشود، و ناراحتی و غم و حسرت و از دست دادن پاداش و گرفتار شدن به عذاب را به دنبال خواهد داشت. حسرت و عذابی که فقط گوشهای از آن، انسان عاقل را کفایت میکند تا خود را از آن دور بدارد. و این تدبر واندیشیدن، بزرگترین نفع را به بنده میبخشد، و عقل و خرد سالم، بزرگترین نقش را در این زمینه ایفا میکند. به خلاف کسی که ادعای عقل و درایت میکند و چنین نیست؛ زیرا او به سبب نادانی و ستمی که بر خود روا میدارد، لذت و راحتی دنیای فانی را ترجیح میدهد، و پیامدهای آن را نیز هرچه که باشد، متحمل میشود. و الله المستعان. (110) سپس خداوند متعال فرمود: (﴿وَمَن يَعۡمَلۡ سُوٓءًا أَوۡ يَظۡلِمۡ نَفۡسَهُۥ ثُمَّ يَسۡتَغۡفِرِ ٱللَّهَ يَجِدِ ٱللَّهَ غَفُورٗا رَّحِيمٗا﴾) و هرکس که بر ارتکاب گناهان جرأت کند و در آنها فرو رود، سپس به طور کامل از خداوند آمرزش بطلبد و به گناه اعتراف کند و از آن پشیمان شود و از آن دست بکشد و تصمیم بگیرد که آن را دوباره انجام ندهد، خداوند چنین فردی را وعده داده است که او را از مغفرت و رحمت خویش برخوردار سازد، و وعدۀ خدا تحقق پذیر است. پس خداوند گناهی را که از او سر زده، میآمرزد و کمبود و عیبی که به دنبال ارتکاب گناه به او روی آورده است، ازاو دور مینماید و کارهای شایستۀ گذشتهاش را به او باز میگرداند، و او را در زندگی آیندهاش به انجام کارهای نیک توفیق میدهد، وگناهش را مانع و حایلی در برابر توفیق الهی نمیگرداند؛ زیرا او را بخشیده است، و چون او را بخشیده، او را از پیامدهای گناه نیز معاف نموده است. و بدان که کار بد «سوء» در صورتی که به طور مطلق بیان شود، همۀ گناهان کبیره و صغیره را در بر میگیرد. و گناه، کار بد نامیده شده است، چون انجامدهندۀ گناه به خاطر سزای آن، فرجام بدی خواهد داشت، چون گناه در ذات خود بد است. همچنین «ستم ورزیدن بر خویشتن» در صورتی که به طور مطلق بیان شود، شامل شرک ورزیدن به خدا و دیگر گناهان است، و هرگاه «کار بد» و «ستم بر خویشتن» همراه با یکدیگر بیان شوند، هریک دیگری را با مفهومی که مناسب آن است تفسیر میکند. پس عمل سوء در اینجا، به معنی ستمی است که درحق مردم کرده میشود، و آن ستم کردن بر مردم در ریختن خون و آبروی آنان و خوردن مالشان میباشد، و ستم بر خویشتن، به معنی ارتکاب گناهانی است که بین خدا و بنده صورت میگیرد. و ستم بر خویشتن، ستم نامیده شده است؛ زیرا جان بنده، ملکوی نیست که به هر صورت بخواهد در آن تصرف نماید، بلکه جان انسان ملک خدا است، و خداوند آن را امانتی در دست بنده قرار داده، و به او دستور داده است که آن را به حرکت در راه راست و شناخت آن و عمل کردن به مقتضای آن ملزم نماید. پس بنده باید تلاش کند تا آنچه را که خداوند دستور داده است، به خویشتن بیاموزد، و برای عمل کردن به واجبات تلاش نماید. پس تلاش او در غیر این راه، ستم و خیانت به خویشتن و دور کردن آن از دادگری است. (111) سپس فرمود: (﴿وَمَن يَكۡسِبۡ إِثۡمٗا فَإِنَّمَا يَكۡسِبُهُۥ عَلَىٰ نَفۡسِهِۦ﴾) و این شامل همۀ گناهان کوچک و بزرگ میباشد. پس هرکس کار بدی بکند، سزای دنیوی و اخروی آن بر خودش است و سزای آن غیر از او، به کسی دیگر نمیرسد. همانطور که خداوند متعال فرموده است:﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ﴾ و هیچ کس گناه کسی دیگر را به دوش نمیگیرد. اما وقتی کارهای بد، آشکارا انجام شوند و مورد انکار و اعتراض قرار نگیرند، سزای آن همه را فرا گرفته، و گناه آن فراگیر میشود. این مطلب از مفهوم این آیۀ شریفه استنباط میشود؛ زیرا کسی که کار بدی را انکار نکند، در حقیقت کار بدی کرده است. و دراینجا به عدل الهی و حکمت او اشاره شده است، که او هیچ کس را به خاطر گناه کسی دیگر مجازات نمیکند، و هیچ کس را بیش از گناهش سزا نمیدهد. بنابراین فرمود: (﴿وَكَانَ ٱللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمٗا﴾) خداوند دانا و حکیم است، و دارای علم و حکمت کامل است. از جمله علم و حکمت الهی این است که او، به گناه و انگیزۀ مرتکب آن آگاه است و سزایی که به دنبال آن گناه میآید، و حالت گناهکار را میداند. خداوند متعال اگر گناه از آدمی سر زند، چنانچه به خاطر غلبه و چیره شدن انگیزههای نفس اماره باشد ـ که همواره انسان را به بدی دستور میدهد ـ و در بیشتر این گناهان به سوی خدا باز گردد، خداوند او را میآمرزد، و به او توفیق توبه میدهد. و اگر گناه به خاطر جرأت کردن او بر شکستن محارم الهی، و بیاعتنایی به مراقبت و عذاب الهی، از وی سر زده باشد، این فرد، با مغفرت و آمرزش خدا و توفیق یافتن برای توبه کردن، فاصلۀ زیادی دارد. (112) سپس فرمود: (﴿وَمَن يَكۡسِبۡ خَطِيَٓٔةً﴾) و هرکس گناه بزرگی انجام دهد، (﴿أَوۡ إِثۡمٗا﴾) یا گناه کوچکتری مرتکب شود، (﴿ثُمَّ يَرۡمِ بِهِۦ بَرِيٓٔٗا﴾) سپس فرد بیگناهی را، که از آن گناه پاک است، به آن متهم کند، هرچند که از جهاتی دیگر گناهکار باشد (﴿فَقَدِ ٱحۡتَمَلَ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِينٗا﴾) به درستی که با تهمت زدن به فرد بیگناه، گناه آشکار و روشنی را بر دوش گرفته است. و این دلالت مینماید که تهمت زدن، از گناهان کبیره و هلاککننده است؛ زیرا او چندین فساد را مرتکب شده است؛ ارتکاب خطا و گناه، سپس متهم کردن کسی که آن گناه را انجام نداده است، سپس دروغ زشتی که خود را بیگناه، و بیگناه را متهم جلوه میدهد، سپس عقوبت و سزاهای دنیوی که بر این گناه مترتب میشوند از کسی که مستوجب آن است دور میشوند، و بر کسی اقامه میگردند که مستحق سزا نیست. از همه سختتر، سخن مردم است که به دنبال آن میآید، و بیگناه را بد و بیراه میگویند. و دیگر مفاسدی که به دنبال دارد. از خداوند میخواهیم که ما را از هر بدی نجات بدهد. (113) سپس خداوند منت خویش را بر پیامبرش بیان کرد که او را از شرّ کسانی حفظ نمود که میخواستند او را گمراه نمایند، پس فرمود: (﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكَ وَرَحۡمَتُهُۥ لَهَمَّت طَّآئِفَةٞ مِّنۡهُمۡ أَن يُضِلُّوكَ﴾). مفسرین گفتهاند: سبب نزول این آیات، این بود که شخصی در مدینه دزدی کرد، وقتی مردم از دزدی وی آگاه شدند، ترسید که در میان مردم رسوا شود. به همین جهت چیزی را که دزدیده بود در خانۀ کسی انداخت که بیگناه بود، و دزدی نکرده بود. دزد از قومش کمک گرفت که پیش پیامبر صلی الله علیه وسلم بیایند و از او بخواهند تا وی را در حضور مردم تبرئه کند. آنها آمدند و گفتند: او دزدی نکرده است، بلکه کسی دزد است که مال مسروقه در خانۀ او یافت شده است، و دوستِ ما بیگناه است. پیامبر خواست تا وی را تبرئه نماید، پس خداوند این آیهها را نازل فرمود و آن واقعه را روشن کرد و او را از اینکه از خیانتکاران دفاع کند، برحذر داشت؛ زیرا دفاع از کسی که بر باطل است، نوعی گمراهی است؛ زیرا گمراهی دو نوع است: گمراهی در علم، و آن ندانستن حق است. و گمراهی در عمل، و آن عمل کردن به چیزی است که نباید انجام شود. پس خداوند پیامبرش را از این نوع گمراهی مصون داشت همانطور که او را از گمراهی در اعمال محافظت کرد. و خداوند خبر داد که دسیسه و مکر آنها به زیان خودشان خواهد بود، همانطور که هر مکرکننده و حیلهگری چنین است. پس خداوند فرمود: (﴿وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡ﴾) و آنها جز خویشتن، کسی را گمراه نمیسازند؛ زیرا مکر و حیلهگری مقصود آنان را حاصل نکرد، و چیزی جز ناکامی و محرومیت و گناه و زیان به دست نیاوردند. و این نعمتی بزرگ بر پیامبر صلی الله علیه وسلم است؛ چراکه نعمت انجام دادن کار واجب را به وی ارزانی نمود، و او را از ارتکاب هر عمل حرامی مصون داشت. سپس خداوند نعمت خود را که بهرهمند ساختن وی از علم و دانش است، بیان داشت و فرمود: (﴿وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾) و این قرآن بزرگ و ذکر حکیم، که در آن هر چیزی بیان شده است و علم اولین و آخرین درآن وجود دارد، برتو نازل نموده است. و حکمت دارای دو معنی است: اول به معنی سنت است که برخی از سلف گفتهاند: همانطور که قرآن بر پیامبر نازل میگردد، سنت هم بر وی نازل میشود. و یا به معنی شناخت اسرار شریعت است، که این معنی مازاد بر شناخت احکام آن است، و به معنی قرار دادن هر چیزی در جایش، و ترتیب دادن هر چیزی برحسب جایگاه و موقعیت آن است. (﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمۡ تَكُن تَعۡلَمُ﴾) و این، همۀ آنچه را که خدا به او آموخته است در بر میگیرد؛ زیرا همانطور که خداوند فرموده است، پیامبر صلی الله علیه وسلم قبل از نبوت علم و شناختی نداشته است:﴿مَا كُنتَ تَدۡرِي مَا ٱلۡكِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِيمَٰنُ﴾ تو نمیدانستی کتاب و ایمان چه هستند. ﴿ وَوَجَدَكَ ضَآلّٗا فَهَدَىٰ﴾ و تو را گمراه یافت، پس تو را هدایت نمود. سپس خداوند بر او وحی فرستاد و به او آموخت و او را کامل گردانید، تا اینکه به مقامی از علم و دانش رسید که رسیدن به آن، برای گذشتگان و آیندگان ممکن نیست. پس پیامبر صلی الله علیه وسلم از همۀ خلایق به طور مطلق داناتر بود، و بیش از همه از صفات کمال برخوردار بود. بنابراین خداوند فرمود: (﴿وَكَانَ فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكَ عَظِيمٗا﴾) و فضل خدا بر تو بزرگ است. پس فضل و رحمت خدا بر پیامبرش صلی الله علیه وسلم بزرگتر از فضل و رحمت او بر همۀ مردم بوده است، و شمردن تمام فضل و رحمتی که خداوند به محمد بخشیده است، ممکن نمیباشد.
4 Abdolmohammad Ayati
اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهى از كافران قصد آن داشتند كه تو را گمراه كنند، ولى آنان جز خود را گمراه نكنند و هيچ زيانى به تو نرسانند. و خدا بر تو كتاب و حكمت نازل كرد و چيزهايى به تو آموخت كه از اين پيش نمىدانستهاى و خدا لطف بزرگ خود را بر تو ارزانى داشت
5 Abolfazl Bahrampour
و اگر فضل و مهر خدا بر تو نبود، گروهى از آنها قصد داشتند تو را [در داورى] از راه به در كنند، ولى آنها جز خود را گمراه نكنند و هيچ زيانى به تو نرسانند، و خدا كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمىدانستى به تو آموخت، و تفضل خداوند بر تو بزرگ است
6 Baha Oddin Khorramshahi
و اگر لطف و رحمت الهی در حق تو نبود، گروهی از ایشان کوشیده بودند که تو را گمراه کنند و در واقع کسی را جز خود را گمراه نکنند و کوچکترین زیانی به تو نرسانند و خداوند بر تو کتاب و حکمت نازل کرد و [به وحی خویش] به تو چیزی را که نمیدانستی آموخت و لطف الهی بر تو بسیار است
7 Hussain Ansarian
و اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود، گروهی از عشیره و قبیله خائنان تصمیم داشتند تو را [از داوری عادلانه] منحرف کنند، [این سبک مغزانِ خیالباف] جز خودشان را منحرف نمی کنند، و هیچ زیانی به تو نمی رسانند. و خدا کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد، و آنچه را نمی دانستی به تو آموخت؛ و همواره فضل خدا بر تو بزرگ است
8 Mahdi Elahi Ghomshei
و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود گروهی از آنان (دشمنان اسلام) همت بر آن گماشته بودند که تو را از راه صواب دور سازند، حال آنکه آنها خود را از راه حق و صواب دور ساخته و به تو هیچ زیانی نتوانند رسانید و خدا به تو این کتاب (قرآن مجید) و (مقام) حکمت (و نبوت) را عطا کرده و آنچه را که نمیدانستی به تو بیاموخت، و خدا را با تو لطف عظیم و عنایت بیاندازه است
9 Mohammad Kazem Moezzi
و اگر نبود فضل خدا و رحمتش بر تو همانا آهنگ کردند گروهی از ایشان که گمراهت کنند و گمراه نکنند جز خویشتن را و زیانت نرسانند به چیزی و فرستاد خدا بر تو کتاب و حکمت را و بیاموخت آنچه را ندانستی و همانا فضل خدا است بر تو بزرگ
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
و اگر فضل خدا و رحمت او بر تو نبود، طايفهاى از ايشان آهنگ آن داشتند كه تو را از راه به در كنند، و[لى] جز خودشان [كسى] را گمراه نمىسازند، و هيچ گونه زيانى به تو نمىرسانند. و خدا كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمىدانستى به تو آموخت، و تفضل خدا بر تو همواره بزرگ بود
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
و اگر فضل و رحمت خدا بر (سر و سامان) تو نبود، گروهی از آنان همت میگماردند تا گمراهت کنند و بجز خودشان را گمراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند. و خدا بر تو کتاب و حکمت فرو فرستاد و آنچه نمیتوانستهای بدانی به تو آموخت و فزونبخشی خدا بر تو، با عظمت (و بزرگوارانه) بوده است
12 Mohsen Gharaati
و اگر فضل و رحمت خداوند، شامل حال تو نبود، گروهى از منافقان تصمیم داشتند که تو را [در داوری] منحرف کنند؛ امّا جز خودشان را گمراه نمىکنند و به تو هیچ زیانى نمىرسانند. و خداوند کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد، و آنچه را نمىدانستى به تو آموخت. و فضل خداوند بر تو، بسى بزرگ بوده است
13 Mostafa Khorramdel
(ای پیغمبر!) اگر فضل و رحمت خدا نبود (و پیام آسمانی و رحمت صمدانی تو را در بر نمیگرفت)، دستهای از آنان میخواستند که تو را گمراه سازند، ولی جز خویشتن را نمیتوانند گمراه سازند (چون خدا تو را از کید و مکر آنان باخبر میگرداند و بینش تو حق را تشخیص میدهد). آنان نمیتوانند کمترین زیانی به تو برسانند، چرا که خداوند کتاب (قرآن را که ترازوی جداسازی حق از باطل است) بر تو نازل کرده است و حکمت را (به دل تو القاء نموده است) و چیزی (از شرائع و احکام) را به تو آموخته است که نمیتوانستی (جز در پرتوِ وحی) آن را بیاموزی و بدانی. فضل خدا در حق تو و رحمت او بر تو بزرگ و فراوان بوده است
14 Naser Makarem Shirazi
اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهی از آنان تصمیم داشتند تو را گمراه کنند؛ اما جز خودشان را گمراه نمیکنند؛ و هیچگونه زیانی به تو نمیرسانند. و خداوند، کتاب و حکمت بر تو نازل کرد؛ و آنچه را نمیدانستی، به تو آموخت؛ و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
و اگر فضل خداى و مهر و بخشايش او بر تو نبود هر آينه گروهى از آنان انديشه و آهنگ آن كرده بودند كه تو را گمراه كنند- كه از خيانتپيشگان دفاع كنى- و حال آنكه جز خود را گمراه نكنند و هيچ زيانى به تو نرسانند. و خدا كتاب و حكمت بر تو فروفرستاد و آنچه را نمىدانستى به تو آموخت و فضل خدا- لطف و نعمت ويژه او- بر تو بزرگ است