كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ قوم ثمود بيم دهندگان را تکذيب کردند.
فَقَالُوا أَبَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَّفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ گفتند : اگر از انساني همانند خود پيروي کنيم گمراه و ديوانه باشيم ،
أَؤُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ آيا از ميان همه ما کلام خدا به او القا شده است ? نه ، او دروغگويي خودخواه است.
سَيَعْلَمُونَ غَدًا مَّنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ فردا خواهند دانست که دروغگوي خودخواه کيست
إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ ما آن ماده شتر را براي آزمايششان مي فرستيم پس مراقبشان باش و صبرکن
وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاء قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ و به آنها بگوي که آب ميانشان تقسيم شده نوبت هر که باشد او به سر آب ، مي رود
فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ يارشان را ندا دادند و او شمشير برگرفت و آن را پي کرد
فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ عذاب و بيم دادنهاي من چگونه بود ?
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ ما بر آنها يک آواز سهمناک فرستاديم پس همانند آن علفهاي خشک آغل گوسفند شدند.
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ و اين قرآن را آسان ادا کرديم تا از آن پند گيرند آيا پندگيرنده اي هست ?
(23) (﴿كَذَّبَتۡ ثَمُودُ﴾) ثمود قبیلۀ معروف و مشهوری در سرزمین حجر بودند، و پیامبرشان صالح علیه السلام وقتی آنها را به عبادت خداوند یگانه و بی شریک دعوت نمود و آنها را از عذاب بیم داد، با او مخالفت کردند.
(24) پس آنها صالح را تکذیب کردند و خود را از او برتر دانستند و از روی تکبّر و سرکشی گفتند: (﴿أَبَشَرٗا مِّنَّا وَٰحِدٗا نَّتَّبِعُهُۥٓ﴾) چگونه از یک انسان که فرشته نیست پیروی کنیم. همچنین او از خود ماست، و از دیگران که نزد مردمان از ما بزرگتر هستند والا و مهمتر نمیباشد، با وجود این او یک نفر است. (﴿إِنَّآ إِذٗا﴾) اگر در این صورت ما از او پیروی کنیم، همانا (﴿لَّفِي ضَلَٰلٖ وَسُعُرٍ﴾) دیوانه و بدبخت خواهیم بود. آنها این سخن را به سبب گمراهی و شقاوتشان میگفتند، آنها نپذیرفتند که پیامبر انسان باشد و این امر را عیب میپنداشتند. امّا این را عیب و ننگ نمیدانستند که درخت و سنگ و مجسمههایی را پرستش میکنند.
(25 - 26) (﴿أَءُلۡقِيَ ٱلذِّكۡرُ عَلَيۡهِ مِنۢ بَيۡنِنَا﴾) چگونه از میان همۀ ما خداوند او را برمیگزیند و وحی را بر او نازل میکند؟ کدام ویژگی او سبب شده که وی از میان ما برگزیده شود؟ این اعتراضی بود که تکذیبکنندگان میکردند، و همواره با این اعتراض دعوت پیامبران را رد میکردند و خداوند با این گفته که پیامبران به امّتهایشان گفتهاند پاسخ آنها را داده است:﴿قَالَتۡ لَهُمۡ رُسُلُهُمۡ إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ﴾ پیامبرانشان گفتند: ما جز انسانهایی همچون شما نیستیم، ولی خداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد منّت میگذارد. خداوند صفات و اخلاق و کمالاتی به پیامبران ارزانی داشته است که با آن برای حمل رسالت پروردگارشان شایسته میگردند و وحی الهی را به خود اختصاص دادهاند. و این از رحمت و حکمت الهی است که پیامبران، انسان بودهاند؛ و اگر فرشته بودند، انسانها نمیتوانستند از آنها فرا بگیرند؛ و اگر پیامبران را از فرشتگان مقرّر میکرد تکذیبکنندگان را هرچه زودتر عذاب فرا میگرفت. منظور قوم ثمود از سخنی که به پیامبرشان صالح میگفتند، تکذیب کردن او بود، بنابراین حکم ستمگرانهای در حق او نمودند و گفتند: (﴿بَلۡ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٞ﴾) بلکه او زیاد دروغ میگوید و بدیِ او زیاد است. خداوند رویشان را زشت بگرداند! چقدر نادان و ستمگر بودند و چقدر با سخنان زشت و سخت با راستگویان خیرخواه برخورد میکردند. پس وقتی که طغیان و سرکشیشان شدّت گرفت، خداوند آنها را گرفتار کیفر و عذاب کرد.
(27) پس خداوند ماده شتر را فرستاد که از بزرگترین نعمتهایش بر آنها بود، و نشانهای از نشانههای او بود، و آنها شیر آن را میدوشیدند و همه را کفایت میکرد. (﴿فِتۡنَةٗ لَّهُمۡ﴾) و برای امتحان و آزمون آنها بود. (﴿فَٱرۡتَقِبۡهُمۡ وَٱصۡطَبِرۡ﴾) پس بر دعوت کردن خود شکیبا باش و منتظر عذابی باش که بر آنها فرود خواهد آمد. یا منتظر باش و ببین آیا ایمان میآورند یا کفر میورزند؟
(28) (﴿وَنَبِّئۡهُمۡ أَنَّ ٱلۡمَآءَ قِسۡمَةُۢ بَيۡنَهُمۡ﴾) و به آنان خبر ده آبی که استفاده میکنند میان آنها و ماده شتر تقسیم شده است؛ یک روز نوبت ماده شتر است و یک روز دیگر نوبت آب آنهاست. (﴿كُلُّ شِرۡبٖ مُّحۡتَضَرٞ﴾) و هرکس که نوبتش باشد برسر آب میآید، و هرکس که نوبتش نباشد بر سر آب نمیآید.
(29) (﴿فَنَادَوۡاۡ صَاحِبَهُمۡ﴾) پس همان یارشان را که شتر را پی زد ـ کسی که بدبختترین فرد قبیله بود ـ صدا زدند، (﴿فَتَعَاطَىٰ﴾) و دستوری را که به او دادند اطاعت کرد. (﴿فَعَقَرَ﴾) و شتر را پی زد.
(30 -32) (﴿فَكَيۡفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ﴾) پس عذاب خدا سختترین عذاب بود و خداوند بانگی مرگبار و زلزلهای را برای نابودیشان فرستاد که همه را نابود کرد، و صالح و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند نجات داد. (﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ صَيۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ﴾) پس از چهار روز، بعد از اینکه شتر را پی زدند، بر آنان بانگ مرگباری فرستادیم که جبرئیل ـ علیه السلام ـ آن را سر داد. (﴿فَكَانُواۡ كَهَشِيمِ ٱلۡمُحۡتَظِرِ﴾) پس آنان همگی به صورت گیاه خشکیده و خُرد شدهای درآمدند. یا مانند گیاه خشکی درآمدند که صاحب چهارپایان در آغل جمع آوری میکند. خلاصۀ معنی این است که بر آنها بانگ مرگباری مسلط کردیم، و به سبب آن مانند گیاهان خشکی شدند که هرکس بخواهد آن را جمع آوری میکند تا به چهارپایانش بدهد. (﴿وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ﴾) و به درستی که قرآن را برای پند پذیری آسان گرداندهایم، پس آیا پند پذیری هست؟