پس (صالح) از آنها روی گردانید و گفت: «ای قوم! من پیام پروردگارم را به شما رساندم، و برای شما خیر خواهی کردم، ولی شما خیر خواهان را دوست نمیدارید».
English Sahih:
And he [i.e., Saleh] turned away from them and said, "O my people, I had certainly conveyed to you the message of my Lord and advised you, but you do not like advisors." (Al-A'raf [7] : 79)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
آنگاه صالح علیه السلام پس از ناامیدی از استجابت قومش از آنها روی برگرداند، و به آنها گفت: ای قوم من، بهراستی که من آنچه را که الله مرا به تبلیغ آن به شما فرمان داد به شما رساندم، و با ترغیب و ترهیب شما خیرتان را خواستم، اما شما کسانی را که خیرخواه و مشتاق بر راهنمایی شما بر خیر و دورکردن شما از شر هستند دوست ندارید.
2 Islamhouse
پس [صالح] از آنان روی گردانْد و گفت: «ای قوم من، من پیام پروردگارم را به شما رساندم و برایتان خیرخواهی کردم؛ ولى شما [خیرخواهان و] نصیحتگران را دوست ندارید».
3 Tafsir as-Saadi
وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ هَـذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوَءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ؛ بر قوم ثمود ، برادرشان صالح را فرستاديم گفت : اي قوم من ، الله را بپرستيد ، شما را هيچ خدايي جز او نيست ، از جانب خدا براي شما نشانه اي آشکار آمد اين ماده شتر خدا ، برايتان نشانه اي است رهايش کنيد تا در زمين خدا بچرد و هيچ آسيبي به او نرسانيد که عذابي دردآور شما را فرا خواهد گرفت. وَاذْكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ ؛ به ياد آريد آن زمان را که شما را جانشينان قوم عاد کرد و در اين زمين ، جاي داد تا بر روي خاکش قصرها برافرازيد و در کوهستانهايش خانه هايي بکنيد نعمتهاي خدا را ياد کنيد و در زمين تبهکاري و فساد مکنيد. قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ ؛ مهتران قومش که گردنکشي مي کردند ، به زبون شدگان قوم که ايمان آورده ، بودند گفتند : آيا مي دانيد که صالح از جانب پروردگارش آمده است ? گفتند : ما به آييني که بدان مامور شده ايمان داريم. قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ؛ گردنکشان گفتند : ما به کسي که شما ايمان آورده ايد ايمان نمي آوريم. فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْاْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ؛ پس ماده شتر را پي کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند :اي صالح ، اگر پيامبر هستي آنچه را به ما وعده مي دهي بياور. فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ؛ پس زلزله اي سخت آنان را فرو گرفت و در خانه هاي خود بر جاي مردند. فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِن لاَّ تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ؛ ، صالح از آنان روي برگردانيد و گفت : اي قوم من ، رسالت پروردگارم را به شما رسانيدم و اندرزتان دادم ولي شما نيکخواهان را دوست نداريد. (73) (﴿وَإِلَىٰ ثَمُودَ﴾) و خداوند به سوی قبیلۀ معروف ثمود که در «حجر» و اطراف آن در سرزمین حجاز و جزیرۀ العرب سکونت داشتند، (﴿أَخَاهُمۡ صَٰلِحٗا﴾) برادرشان صالح را فرستاد، که پیامبر بود و آنان را به ایمان و توحید فرا خواند، و از شرک و انباز گرفتن برای خدا نهی کرد. (﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواۡ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥ﴾) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید، شما جز او معبودی به حق ندارید. دعوت صالح -علیه السلام- از جنس و نوع دعوت سایر برادران پیامبرش بود که مردم را به عبادت خدا فرا میخواند و برای آنان بیان میکرد که معبودی جز «الله» ندارند. (﴿قَدۡ جَآءَتۡكُم بَيِّنَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ﴾) بیگمان معجزهای از جانب پروردگارتان نزد شما آمده است؛ یعنی امری خارق العاده که جز نشانهای آسمانی، چیزی دیگر نمیتواند باشد، و مردم نمیتوانند مانند آن را بیاورند. سپس این معجزه را توضیح داد و گفت: (﴿هَٰذِهِۦ نَاقَةُ ٱللَّهِ لَكُمۡ ءَايَةٗ﴾) این، شتر خداست، نشانه و معجزهای است برای شما؛ یعنی این، شتری شریف و برتر است، چون به خدا نسبت داده شده است، و این نسبت، نسبت اکرام و بزرگداشت و نشانۀ بزرگی است. ودر آیهای دیگر فرموده است:﴿لَّهَا شِرۡبٞ وَلَكُمۡ شِرۡبُ يَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ﴾ برای او روزی مشخص، برای آب نوشیدن است؛ و برای شما روزی مشخص. و آنان چاهی داشتند و آن معروف به چاه شتر بود که آنها و شتر به نوبت از آن آب میخوردند؛ روزی شتر از آن آب مینوشید و آنان از پستانهایش شیر مینوشیدند، و یک روز نوبت آنها بود که بر چاه میآمدند و شتر از آنها دور میشد. و پیامبرشان صالح ـ علیه السلام ـ به آنها گفت: (﴿فَذَرُوهَا تَأۡكُلۡ فِيٓ أَرۡضِ ٱللَّهِ﴾) آن را بگذارید تا در زمین خدا بچرد و مخارج آن بر شما نیست. (﴿وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ﴾) و آن را آزار ندهید، با سر بریدن یا غیر آن. (﴿فَيَأۡخُذَكُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ﴾) که عذابی دردناک شما را فرا میگیرد. (74) (﴿وَٱذۡكُرُوٓاۡ إِذۡ جَعَلَكُمۡ خُلَفَآءَ﴾) و به یاد آورید وقتی که شما را در زمین جانشین قرار داد، و بهرهمندتان ساخت. (﴿مِنۢ بَعۡدِ عَادٖ﴾) بعد از قوم عاد که خداوند آنها را هلاک نمود، و شما را پس از آنها جانشین قرار داد. (﴿وَبَوَّأَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) و در زمین جایتان داد؛ یعنی به شما در زمین قدرت و نعمت داد و برایتان اسبابی را فراهم آورد که شما را به آنچه میخواستید، میرساند. (﴿تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورٗا﴾) در زمینهای هموار و صاف برای خود کاخهای بلند و ساختمانهای مستحکم میسازید. (﴿وَتَنۡحِتُونَ ٱلۡجِبَالَ بُيُوتٗا﴾) و کوهها را تراشیده و از آن برای خود خانه بنا میکنید که تا کنون آثار آنان ازقبیل خانهها و تونلهایشان در کوهها مشاهده میشود. و این آثار، تا وقتی که کوهها باقی هستند، باقی است. (﴿فَٱذۡكُرُوٓاۡ ءَالَآءَ ٱللَّهِ﴾) پس نعمتهای خدا و بخشش و روزی و قدرتی را که به شما ارزانی نموده است، به یاد آورید. (﴿وَلَا تَعۡثَوۡاۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ﴾) و زمین را به وسیلۀ فساد و گناه تباه و خراب نکنید؛ زیرا گناهان، سرزمینهای آباد را خراب و ویران میکند. و گناهان، سرزمینشان را از آنان خالی گرداند و خانههای آنان را پس از آنها، متروکه نمود. (75) (﴿قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواۡ مِن قَوۡمِهِۦ﴾) رؤسا و اشراف مستکبر قومش که از پذیرفتن حق، تکبر ورزیده بودند، (﴿لِلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواۡ﴾) به مستضعفان گفتند. و از آنجا که مستضعفان همه مؤمن نبودند، (﴿لِمَنۡ ءَامَنَ مِنۡهُمۡ أَتَعۡلَمُونَ أَنَّ صَٰلِحٗا مُّرۡسَلٞ مِّن رَّبِّهِۦ﴾) به کسانی از آنان که ایمان آورده بودند، گفتند: آیا شما میدانید که صالح از جانب پروردگارش فرستاده شده است؟ یعنی آیا او راست میگوید یا دروغ؟ مستضعفان گفتند: (﴿إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلَ بِهِۦ مُؤۡمِنُونَ﴾) همانا ما به آنچه او بدان رسالت یافته است از قبیل: توحید و خبر دادن از آن و امر و نهی او ایمان داریم. (76) (﴿قَالَ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُوٓاۡ إِنَّا بِٱلَّذِيٓ ءَامَنتُم بِهِۦ كَٰفِرُونَ﴾) مستکبران گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان آوردهاید، کافر هستیم. پس تکبر، آنها را وادار ساخت تا تسلیم حقی نشوند که ناتوانان و مستضعفان تسلیم آن شده بودند. (77) (﴿فَعَقَرُواۡ ٱلنَّاقَةَ﴾) پس شتری را کشتند که صالح آنها را هشدار داده بود چنانچه به آن آزاری برسانند عذاب دردناکی به آنها میرسد. (﴿وَعَتَوۡاۡ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِمۡ﴾) و از فرمان پروردگارشان سرپیچی کردند؛ یعنی سنگدلی کردند و از روی تکبر از دستور خدا سر بر تافتند، که هرکس از دستور او سرپیچی نماید خداوند عذاب سختی را به او میچشاند. و خداوند عذابی را بر آنها فرود آورد که آن را بر هیچ کس دیگری فرود نیاورده بود. (﴿وَقَالُواۡ﴾) و با وجود اینکه با انجام دادن این افعال، در مقابل خدا جسارت و گستاخی نموده، و عجز و ناتوانی را به خدا نسبت میدادند، و نسبت به آنچه که انجام داده بودند، بیمبالاتی کرده، بلکه حتی به آن افتخار میورزیدند. گفتند: (﴿يَٰصَٰلِحُ ٱئۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ﴾) ای صالح! عذابی را که به ما وعده میدهی، بیاور، اگر شما در مسئلۀ «گرفتار شدن ما به عذاب» از راستگویانی. پس صالح فرمود:﴿تَمَتَّعُواۡ فِي دَارِكُمۡ ثَلَٰثَةَ أَيَّامٖۖ ذَٰلِكَ وَعۡدٌ غَيۡرُ مَكۡذُوبٖ﴾ در خانههایتان سه روز بهرهمند شوید، آن وعدۀ دروغینی نیست. (78) (﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ فَأَصۡبَحُواۡ فِي دَارِهِمۡ جَٰثِمِينَ﴾) پس زلزله آنها را فرا گرفت و در خانههایشان بر زانوهایشان افتادند و خداوند آنها را هلاک و ریشه کن کرد. (79) (﴿فَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ﴾) وقتی خداوند آنان را دچار عذاب ساخت، صالح علیه السلامـ از آنان روی برتافت، و پس از اینکه خداوند آنها را هلاک کرد، از روی سرزنش و توبیخ خطاب به آنها گفت: (﴿يَٰقَوۡمِ لَقَدۡ أَبۡلَغۡتُكُمۡ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحۡتُ لَكُمۡ﴾) ای قوم من! همانا همۀ آنچه را که خداوند مرا با آن به سویتان فرستاده بود، به شما رساندم، و برای هدایت شما تلاش کردم، و کوشش نمودم تا راه راست و دین استوار را در پیش بگیرید. (﴿وَلَٰكِن لَّا تُحِبُّونَ ٱلنَّٰصِحِينَ﴾) ولی شما نصیحت کنندگان را دوست ندارید. و گفتۀ اندرزگویان و نصیحتکنندگان را ردّ کرده، واز هر شیطان رانده شدهای اطاعت میکنید. بدان که بسیاری از مفسرین در رابطه با این قصه میگویند: شتر از صخرهای سخت و صاف بیرون آمد که آنها به صالح پیشنهاد کردهبودند شتر را از آن بیرون آورد. و این صخره، چون زنِ باردار به درد زایمان مبتلا شد تا اینکه شتر بیرون آمد و آن را مشاهده کردند. و گفتهاند: وقتی شتر را پی زدند و کشتند، بچه شتری داشت که سه تا فریاد برآورد و کوه برایش شکافته گردید و در آن داخل شد، و صالح ـ علیه السلام ـ به آنها گفت: نشانۀ آمدن عذاب بر شما این است که در روز اول چهرههایتان زرد، ودر روز دوم چهرههایتان قرمز، و در روز سوم چهرههایتان سیاه میگردد. و همانطور شد که صالح گفت. این داستان از روایتهای اسرائیلی است که نقل کردن آن در تفسیر کتاب خداوند متعال شایسته نیست ، و در قرآن به هیچ صورت چیزی وجود ندارد که بر صحت آن دلالت نماید. واگر این داستان درست بود، خداوند آن را بیان میکرد. چون در این داستان، چیزهایی شگفت انگیز و عبرتها و نشانههایی وجود دارد که خداوند آنها را مهمل و سر پوشیده نگذاشته است تا از طریق کسی به مردم برسد که به نقل کردن او اعتمادی نیست. بلکه قرآن، پارهای از امور مذکور در این داستان را تکذیب مینماید. صالح به آنها گفت:﴿تَمَتَّعُواۡ فِي دَارِكُمۡ ثَلَٰثَةَ أَيَّامٖ﴾ سه روز در خانههایتان بهرهمند شوید و عیش و نوش نمایید. و در این وقتِ بسیار کم، لذت ببرید، چون بهرهمندی و لذتی جز این چند روز برایتان وجود ندارد. و برای کسانی که پیامبرشان عذاب را به آنها وعده داده، و مقدمات آن را برایشان بیان کرده است، چه لذتی وجود دارد؟! و انگهی مقدمات آن عذاب روز به روز بیشتر تحقق پیدا کند؛ به صورتی که همۀ آنها چهرههایشان سرخ، سپس زرد، و سپس سیاه شود. آیا این مسایل با قرآن مخالف و متضاد نیست؟! در قرآن هدایت و رهنمودهایی وجود دارد که ما را از غیر قرآن بینیاز میکند. البته اگر حدیثی صحیح از پیامبر صلی الله علیه وسلم در این زمینه ثابت شده باشد که با کتاب خدا مخالفت نورزد آن را بر سر و چشم میگذاریم، زیرا قرآن به پیروی کردن از آن دستور داده است:﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواۡ﴾ آنچه را پیامبر به شما داده است، بگیرید و از آنچه که شما را از آن بازداشته است، باز آیید. و قبلاً گذشت که تفسیر کردن کتاب خدا با اخبار اسرائیلی، جایز نیست؛ هرچند که روایت اسرائیلیات را در اموری که به دروغ بودن آن یقین نیست، جایز قرار بدهیم؛ زیرا معانی کتاب خدا یقینی هستند، و اخبار و روایتهای اسرائیلی را نمیتوان تصدیق یا تکذیب کرد. پس برابر قرار دادن امور یقینی با اموری که در آن تردید هست، امکان پذیر نمیباشد.
4 Abdolmohammad Ayati
صالح از آنان روى برگردانيد و گفت: اى قوم من، رسالت پروردگارم را به شما رسانيدم و اندرزتان دادم ولى شما نيكخواهان را دوست نداريد
5 Abolfazl Bahrampour
پس [صالح] از ايشان روى برتافت و گفت: اى قوم من! به راستى من پيام پروردگارم را به شما رساندم و شما را نصيحت كردم، و ليكن شما خيرخواهان را دوست نمىداريد
6 Baha Oddin Khorramshahi
[صالح] از آنان رویگردان شد و گفت ای قوم من، به راستی که پیام پروردگارم را به شما رساندم و خیر شما را خواستم، ولی شما خیرخواهان [و اندرزگویان] را دوست ندارید
7 Hussain Ansarian
پس صالح از آنان روی گرداند و گفت: ای قوم من! قطعاً من پیام پروردگارم را به شما رساندم، و برایتان خیرخواهی کردم، ولی شما خیرخواهان را دوست ندارید
8 Mahdi Elahi Ghomshei
پس (چون علایم عذاب رسید) صالح از آنان روی گردانید (و از ایمان آنها ناامید شد) و گفت: ای قوم، من ابلاغ رسالت از خدای خود نمودم و شما را نصیحت کردم لیکن شما (از جهل و غرور) ناصحان را دوست نمیدارید
9 Mohammad Kazem Moezzi
پس پشت کرد بدیشان و گفت ای قوم همانا ابلاغ کردم به شما پیام پروردگار خود را و اندرزتان گفتم لیکن نیستید دوستدار اندرزگویان
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
پس [صالح] از ايشان روى برتافت و گفت: «اى قوم من، به راستى، من پيام پروردگارم را به شما رساندم و خير شما را خواستم ولى شما [خيرخواهان و نصيحتگران] را دوست نمىداريد.»
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
پس (صالح) از ایشان رویگردان شد و گفت: «ای قوم من! بهراستی، من پیام پروردگارم را به شما به شایستگی و رسایی رساندم و برایتان نصیحت کردم، ولی شما نصیحتگران را دوست نمیدارید.»
12 Mohsen Gharaati
[صالح] از آنها روى برتافت و گفت: «اى قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و شرط خیرخواهى را انجام دادم؛ ولى [چه کنم که] شما خیرخواهان را دوست ندارید؟!»
13 Mostafa Khorramdel
پس (صالح با دلی پر اندوه) از آنان روی برتافت و گفت: ای قوم من! من پیام پروردگارم را به شما رساندم و شما را پند دادم، ولی شما اندرزگویان را دوست نمیدارید
14 Naser Makarem Shirazi
(صالح) از آنها روی برتافت؛ و گفت: «ای قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم، و شرط خیرخواهی را انجام دادم، ولی (چه کنم که) شما خیرخواهان را دوست ندارید!»
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
پس [صالح] از آنان روى گردانيد و گفت: اى قوم من، هر آينه پيام پروردگارم را به شما رساندم و براى شما نيكخواهى كردم و ليكن شما نيكخواهان را دوست نداريد