و کاروانی فرا رسید، و پس آنها آبآورشان را فرستادند، و (او) دلو خود را در (چاه) انداخت (پس چون بیرون آورد، یوسف را در آن دید، صدا زد و) گفت: «مژده باد! این کودکی است» و او را بعنوان یک کالا (از دیگران) پنهان داشتند، و الله به آنچه میکردند، آگاه است.
English Sahih:
And there came a company of travelers; then they sent their water drawer, and he let down his bucket. He said, "Good news! Here is a boy." And they concealed him, [taking him] as merchandise; and Allah was Knowing of what they did. (Yusuf [12] : 19)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
و کاروانی رهگذر آمد، آنگاه کسی را فرستادند که برایشان آب بکشد، پس دَلوش را در چاه انداخت، که یوسف خود را به ریسمان آویخت، پس وقتی آبآور یوسف را دید با شادمانی گفت: مژده این پسرکی است، و آبآور آنها و برخی از یارانش او را از دنبالۀ کاروان با این ادعا که کالایی است که آن را برای خود گرفتهاند پنهان کردند، و الله از بیرغبتی و معاملهای که در مورد یوسف انجام میدادند آگاه است، و ذرهای از عمل آنها بر او پوشیده نمیماند.
2 Islamhouse
و کاروانی آمد و آنان آبآورِ خود را فرستادند؛ او دَلوش را [در چاه] انداخت [و چون یوسف را بالا کشید] گفت: «مژده دهید! این یک نوجوان است»؛ و [پس از نجاتش] او را همچون یک کالا[ی ارزشمند از دیگران] پنهان داشتند؛ و[لی] الله به آنچه میکردند آگاه بود.
3 Tafsir as-Saadi
Please check ayah 12:20 for complete tafsir.
4 Abdolmohammad Ayati
كاروانى آمد. آبآورشان را فرستادند. دلو فرو كرد. گفت: مژدگانى، اين پسرى است. او را چون متاعى پنهان ساختند و خدا به كارى كه مىكردند آگاه بود
5 Abolfazl Bahrampour
و كاروانى آمد و آب آورشان را فرستادند، پس او دلو خود را انداخت. گفت: مژده باد! اين يك پسر بچه است. و او را به عنوان كالايى پنهان داشتند، و خدا به آنچه مىكردند آگاه بود
6 Baha Oddin Khorramshahi
و کاروانی [پیش] آمد، و آبآورشان را فرستادند، و او دلوش را [در چاه] انداخت، [چون یوسف را بالا کشید] گفت مژده باد، چه جوانی! و او را پنهانی برای خود برداشتند که دستمایه کنند، و خداوند به آنچه میکردند، آگاه بود
7 Hussain Ansarian
و کاروانی آمد، پس آب آورشان را فرستادند، او دلوش را به چاه انداخت، گفت: مژده! این پسری نورس است! و او را به عنوان کالا [ی تجارت] پنهان کردند؛ و خدا به آنچه می خواستند انجام دهند، دانا بود
8 Mahdi Elahi Ghomshei
باری کاروانی آنجا رسید و سقّای قافله را برای آب فرستادند، دلو را به چاه فرستاد (همین که از آن چاه برآورد) گفت: به به از این بشارت و خوشبختی که رخ داده، این پسری است (که نصیب ما شده است). و او را پنهان داشتند که سرمایه تجارت کنند و خدا به آنچه میکردند آگاه بود
9 Mohammad Kazem Moezzi
و بیامد کاروانی پس فروکردند آبگیرنده خویش را پس سرازیر کرد دلو خود را و گفت مژده باد اینک تازهپسری و نهانش داشتند کالائی برای سوداگری و خدا داناست بدانچه میکنند
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
و كاروانى آمد. پس آبآور خود را فرستادند. و دلوش را انداخت. گفت: «مژده! اين يك پسر است!» و او را چون كالايى پنهان داشتند. و خدا به آنچه مىكردند دانا بود
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
و کاروانی رهسپار آمد. پس (کارگر) آبآور خود را فرو فرستادند (و) او دلوش را (به آن چاه) انداخت. گفت: «مژده! این یک پسری است!» و او را چون کالایی پنهان داشتند، حال آنکه خدا به آنچه میکردند بسی داناست
12 Mohsen Gharaati
و [یوسف در چاه بود تا آن که] کاروانى فرارسید و آبآور خود را فرستادند. او دَلو خود را به چاه افکند. [یوسف به طناب دلو آویخت. چون یوسف را بالا کشید،] گفت: «مژده باد! این پسرى است [زیبا و دوست داشتنى]!» و او را چون کالایى پنهان داشتند [تا کسى ادّعاى مالکیت نکند،] در حالى که خداوند به آنچه انجام مىدادند، آگاه بود
13 Mostafa Khorramdel
(بعدها) قافلهای (بدانجا) آمد و آبآور خود را فرستادند (تا از چاه آب برای آنان بیاورد. هنگامی که) سطل خود را به پائین انداخت (و از چاه بالا کشید، دید که پسری بدان آویخته است! فریاد برآورد و) گفت: مژده باد! این پسری (بس زیبا و دوستداشتنی) است، و او را به عنوان کالائی (برای فروش، از دیگران) پنهان داشتند (و عازم مصر شدند). و خداوند آگاه از هر آن چیزی بود که میکردند (و به دل میگرفتند)
14 Naser Makarem Shirazi
و (در همین حال) کاروانی فرا رسید؛ و مأمور آب را (به سراغ آب) فرستادند؛ او دلو خود را در چاه افکند؛ (ناگهان) صدا زد: «مژده باد! این کودکی است (زیبا و دوست داشتنی!)» و این امر را بعنوان یک سرمایه از دیگران مخفی داشتند. و خداوند به آنچه آنها انجام میدادند، آگاه بود
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
و كاروانى بيامد، پس آبآورشان را فرستادند، و او دلو خويش [در چاه] فروانداخت گفت: اى مژدگان! اين پسرى است. و او را همچون كالايى [براى فروش] پنهان ساختند، و خدا به آنچه مىكردند دانا بود