أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللّهُ جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ آيا خبر کساني که پيش از شما بودند (مانند ) قوم نوح، عاد، ثمود، و کسان ديگري که پس از ايشان آمدند (و) به جز خدا کسي از آنان خبر ندارد، به شما نرسيده است؟ پيامبرانشان با معجزات (فراوان) به نزد آنان آمدند آنگاه دستانشان را در دهان هايشان نهادند و گفتند: «ما به آنچه شما بدان ماموريت يافته ايد باور نداريم و از آنچه ما را بدان فرا مي خوانيد سخت در شک هستيم».
قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَـمًّى قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَآؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ پيامبرانشان گفتند:«آيا دربارۀ خداوند آفرينندۀ آسمانها و زمين شک و ترديدي وجود دارد؟ او شما را فرا مي خواند تا گناهانتان را ببخشايد و تا مدتي معين شما را مهلت دهد» .گفتد: شما جز انسانهايي همچون ما نيستيد، مي خواهيد ما را از آنچه پدرانمان مي پرستيدند باز داريد، پس براي ما دليلي آشکار بياوريد.
قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَـكِنَّ اللّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَعلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ پيامبرانشان به آنان گفتند:«ما جز بشري مثل شما نيستيم، ولي خدا بر هر يک از بندگانش که بخواهد منت مي نهد، و ما را نسزد که جز به اذن خدا براي شما حجتي بياوريم، و مومنان بايد تنها بر خدا توکل کنند».
وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ و چرا بر خداوند توکل نکنيم، حال آنکه او ما را به راهمان رهنمود کرده است؟ و قطعاً بر آزاري که به ما مي رسانيد شکيبايي مي نماييم، و توکل کنندگان بايد فقط بر خدا توکل کنند.
(9) خداوند متعال بندگانشرا بیم میدهد، و به بیان عذابهایی میپردازد که برامتهای تکذیبکننده وارد کرده است، آنگاه که پیامبرانشان به نزد آنها آمدند، اما آنانرا تکذیب کردند، و خداوند در همین دنیا آنهارا به عذابی که مردم آنرا دیده و شنیدهاند، گرفتار نمود. پس فرمود: (﴿أَلَمۡ يَأۡتِكُمۡ نَبَؤُاۡ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ﴾) آیا خبر کسانی که پیش از شما بودند، مانند قوم نوح و ثمود و عاد که خداوند داستانشانرا در کتابش بیان نموده و آنرا شرح داده است، به شما نرسیده است؟! (﴿وَٱلَّذِينَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لَا يَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا ٱللَّهُ﴾) و کسان دیگری که پس از ایشان آمدند، و چون زیاد بودند سرگذشت آنان از میان رفته است، و کسی جز خدا آنرا نمیداند. پس اینان همه (﴿جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾) پیامبرانشان با دلایلی روشن که بر راستی آنچه آورده بودند دلالت مینمود، به نزدشان آمدند؛ و خداوند هیچ پیامبریرا نفرستاده مگر اینکه به او نشانهها و معجزاتی داده است که انسانها با مشاهدۀ چنان معجزاتی ایمان میآورند. پس هنگامی که پیامبرانشان با معجزات و دلایل روشن به نزدشان آمدند، فرمان نبردند، بلکه با خود بزرگ بینی آنرا رد نمودند. (﴿فَرَدُّوٓاۡ أَيۡدِيَهُمۡ فِيٓ أَفۡوَٰهِهِمۡ﴾) و دستانشان را در دهانهایشان نهادند؛ یعنی به آنچه که پیامبران آورده بودند، ایمان نیاوردند و لب به سخنی نگشودند که بر ایمانشان دلالت نماید. همچنانکه خداوند فرموده است:﴿يَجۡعَلُونَ أَصَٰبِعَهُمۡ فِيٓ ءَاذَانِهِم مِّنَ ٱلصَّوَٰعِقِ حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِ﴾ انگشتان خود را از [نهیب] آذرخش [و] بیم مرگ، در گوشهایشان فرو میبرند. (﴿وَقَالُوٓاۡ﴾) و به صراحت به پیامبران گفتند: (﴿إِنَّا كَفَرۡنَا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ وَإِنَّا لَفِي شَكّٖ مِّمَّا تَدۡعُونَنَآ إِلَيۡهِ مُرِيبٖ﴾) بدون شک ما به آنچه که بدان فرستاده شدهاید، باور نداریم؛ و از آنچه که ما را به آن فرا میخوانید، سخت در شک هستیم. اما آنها در این سخن، دروغ میگفتند و بر خود ستم کردند.
(10) بنابراین پیامبرانشان به آنان گفتند: (﴿أَفِي ٱللَّهِ شَكّٞ﴾) آیا در وجود خداوند شک و تردیدی هست؟! یعنی وجود خداوند آشکارترین و روشنترین موضوع است، پس هرکس در وجود خداوند -که آفرینندۀ آسمانها و زمین است- شک کند، (﴿فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾) خداوندی که هستیِ هر چیزی متکی به هستی اوست، چنین کسی به هیچ امر معروفی یقین ندارد، و حتی امور محسوس را نیز انکار میکند. بنابراین پیامبران با آنان، بر اساس سخن کسی سخن گفتهاند که در وجود خدا تردیدی نداشته و در آن شک نمیکند. (﴿يَدۡعُوكُمۡ﴾) خداوند شما را به سوی منافع و مصالح خودتان فرا میخواند، (﴿لِيَغۡفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمۡ وَيُؤَخِّرَكُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى﴾) تا شما را به خاطر پذیرش دعوتش، با برخوردار نمودنتان از پاداش دنیا و آخرت مورد عنایت قرار دهد. پس خداوند شما را فرا نمیخواند تا به خاطر عبادتِ شما سودی به وی برسد، بلکه سود و نفع آن، به خود شما باز میگردد. ولی آنها پاسخ پیامبرانشان را همچون بیخردان دادند، (﴿قَالُوٓاۡ﴾) و گفتند: (﴿إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا﴾) شما هم انسانهایی مانند ما هستید، پس چگونه افتخار نبوت و پیامبری را دارید؟ (﴿تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا﴾) میخواهید ما را ازآنچه پدرانمان میپرستیدند، باز دارید. پس چگونه نظرات وخط مشی آنان را، بهخاطر نظر شما رها کنیم؟! و چگونه از شما فرمان ببریم، درحالی که شما انسانهایی همچون ما هستید؟! (﴿فَأۡتُونَا بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖ﴾) پس برای ما دلیلی آشکار بیاورید. منظورشان دلیل و حجتی بود که آنها خودشان پیشنهاد میکردند، و گرنه قبلاً بیان شد که پیامبرانشان با معجزهها و دلایلی روشن نزد آنان آمدند.
(11) (﴿قَالَتۡ لَهُمۡ رُسُلُهُمۡ﴾) پیامبرانشان در جواب پیشنهاد و اعتراض آنان گفتند: (﴿إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ﴾) درست است که مانند شما انسان هستیم، (﴿وَلَٰكِنَّ﴾) اما انسان بودنِ ما نباید سبب شود حقی را که آوردهایم، نپذیرید؛ زیرا (﴿ٱللَّهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ﴾) خداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد، منت مینهد؛ و خداوند با وحی و رسالت خویش، بر ما منت نهاده است و این فضل و احسان اوست و هیچ کس نمیتواند فضل الهی را محدود نماید و او را از این کار منع کند. و به آنچه آوردهایم، بنگرید؛ اگر حق بود، آن را بپذیرید؛ و اگر غیر از این بود، آن را نپذیرید. و انسان بودن ما را، دلیلی برای ردّ کردن آنچه آوردهایم، قرار ندهید. و در خصوص اینکه میگویید: (﴿فَأۡتُونَا بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖ﴾) برای ما دلیلی آشکار بیاورید، باید بگوییم که این کار در دست ما نیست و ما اختیاری نداریم. (﴿وَمَا كَانَ لَنَآ أَن نَّأۡتِيَكُم بِسُلۡطَٰنٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾) و برای ما ممکن نیست که دلیلی برایتان بیاوریم مگر به اجازۀ خدا؛ پس اوست که اگر بخواهد، آن را برایتان میآورد؛ و اگر نخواهد، آن را نمیآورد، و او جز به مقتضای حکمت و رحمتش عمل نمیکند. (﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾) و مؤمنان باید به خدا توکل کنند و بس. پس در جلب منافع، و دفع آسیب و زیان، باید به او تکیه نمایند؛ خداوند کافی است و قدرت و احسان فراگیر دارد، پس مؤمنان بر خدا توکل میکنند، و گشایش امور خود را از وی میطلبند. و توکل مؤمنان، به مقدار ایمانی است که از آن برخوردارند.
(12) پس توکل واجب، و از لوازم ایمان و از عبادتهای بزرگی است که خداوند آن را دوست دارد، چون سایر عبادتها به آن وابستهاند. (﴿وَمَا لَنَآ أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنَا﴾) و چه چیزی ما را باز میدارد که برخدا توکل کنیم، حال آنکه ما بر راه حق و هدایت هستیم؟! و هرکس که بر راه حق و هدایت باشد، این امر موجب توکل وی میشود، نیز اطلاع داشتن از اینکه «خداوند عهدهدار یاری رساندن و رزق دادن به شخص هدایت یافته میباشد»، موجب میگردد که آدمی توکل داشته باشد. برخلاف کسی که برحق و هدایت نباشد، پس خداوند ضامن هدایت او نیست. چراکه حال او با حال کسی که متوکل است، تناقض دارد. پیامبران در این سخن، به معجزۀ بزرگی اشاره مینمایند و قوم خود را متوجه آن میسازند، و آن این است که اغلب اقوام دارای قدرت و نیرو هستند، پس پیامبران آنها را به مبارزه میطلبند که ما بر خدا توکل نموده و خداوند توطئه و مکر شما را از ما دور مینماید، و یقین داریم که از ما حمایت میکند. و خداوند، پیامبران را از شر اقوامشان نجات داد، هرچند که اقوامشان نهایت کوشش خود را کردند تا پیامبران را از بین ببرند و نور حق را خاموش کنند. همانند سخن نوح که به قومش گفت:﴿يَٰقَوۡمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيۡكُم مَّقَامِي وَتَذۡكِيرِي بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ فَعَلَى ٱللَّهِ تَوَكَّلۡتُ فَأَجۡمِعُوٓاۡ أَمۡرَكُمۡ وَشُرَكَآءَكُمۡ ثُمَّ لَا يَكُنۡ أَمۡرُكُمۡ عَلَيۡكُمۡ غُمَّةٗ ثُمَّ ٱقۡضُوٓاۡ إِلَيَّ وَلَا تُنظِرُونِ﴾ ای قوم من! اگر ماندن من واندرز دادن من به آیات خدا، بر شما گران آمده است، [پس بدانید که] بر خداوند توکل نمودهام. بنابراین در کارتان با شریکانتان همدست شوید، و در کارتان تردید نداشته باشید، سپس هر اندازه برایتان امکان دارد در رساندن عقوبت و بدی به من دریغ نکنید، و یک ساعت از روز نیز به من مهلت ندهید. و سخن هود ـ علیه السلام ـ که گفت:﴿ إِنِّيٓ أُشۡهِدُ ٱللَّهَ وَٱشۡهَدُوٓاۡ أَنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِكُونَ مِن دُونِهِۦۖ فَكِيدُونِي جَمِيعٗا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ﴾ من خدا را گواه میگیرم و شما [هم] گواه باشید که من از آنچه انباز خدا میکنید، بیزارم. پس همگی علیه من مکر ورزید، و مرا مهلت ندهید. (﴿وَلَنَصۡبِرَنَّ عَلَىٰ مَآ ءَاذَيۡتُمُونَا﴾) همچنان به دعوت و پند و موعظۀ شما ادامه خواهیم داد، و به اذیتی که از جانب شما به ما میرسد، عادت خواهیم کرد و با آن خواهیم ساخت، تا خداوند مارا مورد عنایت خویش قرار دهد، و شاید شمارا نیز هدایت نماید، و موعظۀ مستمر باعث هدایت شما شود. (﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُتَوَكِّلُونَ﴾) و توکلکنندگان باید فقط برخدا توکل نمایند؛ زیرا توکل بر خداوند کلید هر خیر و نیکی است. و بدان که توکل پیامبران علیهم الصلاة والسلامـ در بالاترین حد و مرتبه قرار دارد، و آن توکل برخدا در اقامۀ دین و یاری کردن آن و هدایتِ بندگانِ خدا و دورکردنِ گمراهی از آنان است، و این کاملترین نمونۀ توکل میباشد.