2. بقره آیه 5
اُولٰۤىِٕكَ عَلٰى هُدًى مِّنْ رَّبِّهِمْ ۙ وَاُولٰۤىِٕكَ هُمُ الْمُفْلِحُوْنَ ( البقرة: ٥ )
Ulaaa'ika 'alaa hudam mir rabbihim wa ulaaa'ika humul muflihoon
حسین تاجی گله داری:
آنان بر هدایت از جانب پروردگارشانند و آنان رستگارانند.
English Sahih:
Those are upon [right] guidance from their Lord, and it is those who are the successful. (Al-Baqarah [2] : 5)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
کسانیکه صفات مذکور را دارند، در راه هدایت قرار میگیرند و در دنیا و آخرت، با رسیدن به آنچه امید دارند و نجات از آنچه میترسند، رستگار هستند.
2 Islamhouse
اینان از جانب پروردگارشان از هدایت برخوردارند و رستگاران [واقعی] همینها هستند.
3 Tafsir as-Saadi
الم
ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ ، الف . لام . ميم . اين کتابي است که
هيچ شکي در آن نيست و راهنماي پرهيزگاران است.
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُون ، آن
کساني که به جهان پنهان باور دارند و نماز را برپا مي دارند و از آنچه به آنها روزي داده ايم مي
بخشند.
والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ
يُوقِنُونَ ، و آن کساني که به آنچه بر تو فرو فرستاده شده است و به آنچه پيش از تو فرو فرستاده شده
است باور داشته و به روز قيامت يقين دارند.
أُوْلَـئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ، اين چنين کساني از
جانب پروردگارشان از هدايتي (عظيم) برخوردارند و آنها رستگارانند.
مدني و 286 آيه است.
پيش تر درباره «بسم الله الرحمن الرحيم» سخن گفته شد.
(1) (﴿الٓمٓ﴾) جزو حروف مقطّعه است. اما در مورد
حروف مقطّعه که در آغاز برخی از سورهها آمدهاند، بهتر است سکوت کنیم و [بدون در دست داشتن سند و مدرک شرع پسند] به
بیان معانی آن نپردازیم، ضمن اینکه باید یقین داشت که خداوند این حروفرا بیهوده نازل نکرده است،
بلکه حکمت فراوانی در آن نهفته است ولی ما آن را نمیدانیم.
(2) (﴿ذَٰلِكَ ٱلۡكِتَٰبُ﴾) یعنی این کتاب بزرگ،
کتابی حقیقی است و مشتمل بر دانشی گسترده و حقیقتی روشن میباشد که کتابهای گذشتگان و آیندگان از
آن بیبهره بودهاند. پس (﴿لَارَيۡبَۛ فِيهِۛ﴾) یعنی هیچ شکی در آن نیست، و
نفی شک مستلزم ضد آن است و ضد شک، یقین است. پس این کتاب مشتمل بر علم یقینی است که شک و گمان را از
بین میبرد. و این یک قاعده است که «هرگاه نفی به قصد مدح و ستایش به کار رفت باید متضمن ضد خویش که همان کمال است، باشد؛ زیرا نفی به مثابۀ عدم است و هیچ مدحی در عدمِ محض وجود ندارد.» از
آنجا که قرآن مشتمل بر یقین است و هدایت نیز جز با یقین حاصل نمیگردد، فرمود: (﴿هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ﴾) هدایت؛ به معنی
بینش و بصیرتی است که در پرتو آن گمراهی و سردرگمی را تشخیص دهیم [و از آن دوری جوییم] و
راههای پر خیر و منفعت را درپیش گیریم. و فرمود: (﴿هُدٗى﴾) و
معمول را حذف کرد؛ و نگفت:«هدایتی است برای مصلحت فلان کس و فلان چیز»؛
زیرا هدف از آن عموم است و اینکه قرآن هدایتی است برای دنیا و آخرت. پس این کتاب، بندگان را در اصول
و فروع راهنمایی کرده و حق را از باطل جدا میکند و صحیح را از خطا تمییز میدهد و چگونگی در پیش
گرفتن راههایی که آنان را در دنیا و آخرت به سر منزل مقصود میرساند، بیان میکند. و در جایی دیگر فرموده است:﴿هُدٗى لِّلنَّاسِ﴾ و
به طور کلی و عام فرموده است قرآن عموم مردم را به سوی خیر راهنمایی میکند. اما در اینجا و جاهای دیگری فرموده است: (﴿هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ﴾) یعنی راهنمای پرهیزگاران است. زیرا ذات قرآن برای
همۀ مردم، مایۀ هدایت است اما بدبختان به آن توجه نکرده و رهنمود الهی را نمیپذیرند. این کتاب حجت
را بر آنها اقامه کرده است اما آنها به سبب شقاوت خود از آن بهره نمیگیرند. ولی پرهیزگاران؛ همان
کسانی که بزرگترین سبب هدایت را که تقوا و پرهیزگاری است، به دست آوردهاند و از آن بهره میگیرند.
حقیقت تقوا و پرهیزگاری عبارت است از پیروی کردن از دستورات الهی و پرهیز از منهیات و محرمات، و در
پیش گرفتن راه و شیوهای که انسان را از ناخشنودی و عذاب خداوند در امان نگاه میدارد. پس
پرهیزگاران به وسیلۀ قرآن هدایت شده و از آن نهایت بهره را میبرند. خداوند متعال میفرماید:﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاۡ إِن تَتَّقُواۡ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّكُمۡ فُرۡقَانٗا﴾
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از خدا پروا دارید برای شما [قدرت] تشخیص [حق از باطل] قرار میدهد. پس این پرهیزگاران هستند که از آیات قرآنی و آیات
آفرینش بهره میبرند. و از آنجا که هدایت بر دو نوع است: هدایت بیان و
هدایت توفیق، پرهیزگاران از هر دو نوع هدایت برخوردار میشوند، اما دیگران از هدایت توفیق محروم
میمانند؛ و مسلّم است که هدایت بیان و روشن شدن راه بدون برخورداری از هدایت توفیق، هدایتی حقیقی و
کامل نیست.
سپس به بیان اوصاف پرهیزگاران و عقاید و اعمال باطنی و ظاهری آنان پرداخت؛ زیرا پرهیزگاری متضمن
تمامی این ویژگیهاست. بنابراین فرمود:
(3) (﴿ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَيۡبِ﴾) آنهایی
که به جهان غیب باور دارند. ایمان؛ یعنی تصدیق کامل آنچه پیامبران از آن خبر دادهاند، تصدیقی که
متضمن انقیاد اعضا و جوارح است. باور به محسوسات و مشهودات زیاد مهم نیست؛ زیرا با آن مسلمان از
کافر جدا نمیگردد، بلکه آنچه مهم است باور به دنیای پنهان است که ما آن را ندیده و مشاهده
نکردهایم، ولی از آنجا که خدا و پیامبرش به آن خبر دادهاند، بدان ایمان داریم. پس چنین ایمانی است
که مسلمان را از کافر جدا مینماید؛ زیرا تصدیقِ محض خدا و پیامبرانش است. بنابراین فرد مومن به
تمام آنچه که خدا و رسولش از آن خبر دادهاند، ایمان میآورد، خواه آن را مشاهده کرده و یا آن را
مشاهده نکرده باشد، خواه آن را فهمیده و عقلش آن را درک کرده و یا آن را نفهمیده و عقلش به آن راه
نیافته باشد. به خلاف زندیقها و کسانی که امور غیبی را تکذیب میکنند؛ زیرا عقلِ قاصرِ آنان به آن
ایمان نمیآورد؛ بنابراین آنچه را که بدان علم ندارند، تکذیب میکنند، در نتیجه عقلشان تباه شده
است. اما عقل مؤمنانی که [حقیقت را] تصدیق مینمایند و به رهنمود الهی راه
یافتهاند، همیشه پویا و پاکیزه است. ایمان به غیب شامل ایمان به تمام غیبیات و ناشناختههای گذشته
و آینده، احوال قیامت، حقائق اوصاف خداوند و کیفیت آن و آنچه پیامبران در این مورد از آن خبر
دادهاند، میشود؛ بنابراین مؤمنان به صفات خداوند به صورت قطع و یقین باور دارند گرچه کیفیت آن را
درک نکنند. سپس فرمود: (﴿وَيُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ﴾) نگفت: نماز را انجام میدهند. یا آن را به جا
میآورند؛ زیرا خواندن نماز به صورت ظاهری کافی نیست. پس برپا داشتن نماز؛ یعنی کامل گرداندن ارکان
و واجبات و شرایط آن. و اقامۀ نماز به معنی حضور قلب در نماز است. اقامۀ نماز؛ یعنی اینکه نمازگزار
در آنچه میگوید و انجام میدهد، تأمل کند؛ و این است نمازی که خداوند متعال در مورد آن فرموده است:﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَر﴾«همانا نماز [آدمیرا] از زشتیها و منکرات باز میدارد». و چنین نمازی است که
ثواب و پاداش برآن مترتب است. پس بنده فقط ثواب آن بخش از نماز را که فهمیده و با حضور قلب انجام
داده است، بهدست میآورد. و واژۀ «صلاة»[که در اینجا به آن اشاره شده است] شامل
نمازهای فرض و نافله میباشد. سپس فرمود: (﴿وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ﴾) «و از آنچه که به آنها روزی دادهایم، میبخشند». این بخش از آیه متضمن
نفقههای واجب مانند زکات، تأمین نفقۀ همسران، خویشاوندان، بردگان و امثال آنها، و نیز شامل
نفقههای مستحب و دیگر موارد خیر و احسان است. اما کسانی را که باید بر آنها انفاق شود، نام نبرده
است؛ زیرا راههای خیر و نیکی و کسانی که باید با آنها نیکی شود، فراواناند. و نفقه دادن، عبادتی
است که انسان از این طریق خود را به خدا نزدیک مینماید. و واژۀ [مِن] را
که بر تبعیض دلالت مینماید، آورد تا آنها را آگاه کند که خداوند به جز قسمت اندکی از اموالشان را
نخواسته است، و انفاق این بخش از مال و ثروت زیانی به آنها نمیرساند و بر آنها سنگینی نمیکند،
بلکه آنها با انفاق آن قسمت از اموال خود، در روز قیامت بهره میبرند و برادرانشان در دنیا از آن
بهرهمند میشوند. و (﴿رَزَقۡنَٰهُمۡ﴾) اشاره به این دارد که مالهایی که
در دست شما است با قدرت و توانایی شما بهدست نیامده است بلکه روزی خداوند است که به شما ارزانی
داشته است، پس همان طور که خداوند نعمات زیادی را به شما داده و شما را بر بسیاری از بندگانش برتری
داده است، شما نیز باید با انفاق قسمتی از نعمتهایی که از آن برخوردار هستید شکر او را بهجا آورید
و با برادران فقیر و محتاج خود همدردی کنید. خداوند بارها در قرآن نماز و زکات را در کنار هم آورده
است؛ علت این امر این است که نماز، متضمن اخلاص برای خداوند است و زکات و انفاق، متضمن احسان و نیکی
با بندگانش است. و نشانۀ سعادت و خوشبختی بنده، اخلاص برای معبود و تلاش برای بهرهمند کردن خلق
است، همان گونه که نشانۀ شقاوت بنده، عدم برخورداری او از اخلاص و نیکوکاری است.
(4) سپس فرمود: (﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ﴾) «و آن کسانی که به آنچه بر تو نازل شده است، ایمان دارند» و آن قرآن و سنت
است، خداوند متعال میفرماید:﴿وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾«و ای پیامبر! خداوند بر تو کتاب و حکمت را نازل فرموده است». پس پرهیزگاران
به تمام آنچه پیامبر صلی الله علیه وسلم آورده است، ایمان میآورند و بین آنچه بر او نازل شده است
فرق نمیگذارند، به گونهای که به بعضی ایمان بیاورند و بعضی را انکار یا برخلاف منظور خدا و
پیامبرش تأویل نمایند، همانطور که بعضی از اهل بدعت چنین میکنند و نصوصی را که باب طبع آنها
نباشد، تأویل میکنند که حاصل آن تصدیق نکردن معانی آن نصوص است، هرچند که ظاهر آن را تصدیق
میکنند. بنابراین به آن ایمان و باور حقیقی ندارند. (﴿وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ﴾) «و به آنچه پیش از تو نازل شده است، ایمان دارند». این بخش از آیه، متضمن
ایمان به همۀ کتابهای گذشته است و ایمان به کتابهای گذشته، متضمن ایمان به پیامبران و محتویات آن
کتابها میباشد به ویژه تورات و انجیل و زبور. و این ویژگی مؤمنین است که به همۀ کتابهای آسمانی و
به همۀ پیامبران ایمان دارند و بین هیچ یک از آنها فرقی قایل نیستند. سپس فرمود: (﴿وَبِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ﴾) «و به روز قیامت یقین دارند».
آخرت؛ یعنی دنیای پس از مرگ. و علت اینکه روز آخرت را بهطور خاص بعد از واژۀ «غیب» که
عام است و همۀ امور غیبی را در بر میگیرد، ذکر نمود این است که ایمان به روز آخرت یکی از ارکان
ایمان، و بزرگترین عامل برای رغبت در امور خیر و ایجاد هول و هراس در آدمی است. «یقین» یعنی
شناختی کامل که هیچ شکی به آن راه نمییابد و موجب عمل میگردد.
(5) (﴿أُوۡلَٰٓئِكَ﴾) یعنی آنهایی که به این صفات
پسندیده موصوف هستند، (﴿عَلَىٰ هُدٗى مِّن رَّبِّهِمۡ﴾) «از جانب پروردگارشان بر هدایتی هستند»؛
یعنی بر هدایتی بزرگ، چون نکره برای تعظیم است. و چه هدایتی بزرگتر از متصف بودن به صفتهای مذکور
میباشد که متضمن داشتن عقیدۀ صحیح و اعمال درست است؟! و آیا جز هدایتی که آنان از آن برخوردارند
هدایت حقیقی دیگری وجود دارد؟! بهطور مسلّم میتوان گفت: نه، و هرچه غیر
از این باشد، گمراهی است. و کلمۀ (﴿عَلَىٰ﴾) در اینجا بر استعلا و بلندی
دلالت مینماید. و برای بیان گمراهی از کلمۀ﴿فِي﴾ استفاده کرده است: ﴿وَإِنَّآ أَوۡ إِيَّاكُمۡ لَعَلَىٰ هُدًى أَوۡ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ﴾«یکی از ما بر هدایت است و دیگری در گمراهی آشکاری به سر میبرد»؛ زیرا صاحب
هدایت در مرتبهای والا قرار میگیرد و صاحب گمراهی در گمراهی فرو رفته و ذلیل میشود. سپس فرمود: (﴿وَأُوۡلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾) «و آنان همان رستگارانند» فلاح؛ یعنی دستیابی به مطلوب و نجات یافتن از آنچه
که سبب ترس و هراس میگردد. خداوند متعال منحصراً این گروه را اهل فلاح و رستگاری نامیده است؛ زیرا
برای رسیدن به رستگاری، راهی به جز در پیش گرفتن راه آنان وجود ندارد و دیگر راهها به بدبختی و
هلاکت و زیان منتهی میگردد.
4 Abdolmohammad Ayati
ايشان از سوى پروردگارشان قرين هدايتند، و خود رستگارانند
5 Abolfazl Bahrampour
آنان بر هدايتى از پروردگار خويشند و هم ايشان رستگارانند
6 Baha Oddin Khorramshahi
اینان از جانب پروردگارشان از هدایتی برخوردارند و هم اینان رستگارانند
7 Hussain Ansarian
آنانند که از سوی پروردگارشان بر [راهِ] هدایت اند و آنانند که رستگارند
8 Mahdi Elahi Ghomshei
آنان از لطف پروردگار خویش به راه راستند و آنها به حقیقت، رستگاران عالمند
9 Mohammad Kazem Moezzi
آنانند بر هدایتی از پروردگار خویش و آنانند رستگاران
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
آنان برخوردار از هدايتى از سوى پروردگار خويشند؛ و آنان همان رستگارانند
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
ایشان بر هدایتی از (سوی) پروردگارشان (استوار)ند، و ایشان، (هم)اینان رستگارکنندگان (خود و دیگران)اند
12 Mohsen Gharaati
تنها آنان از جانب پروردگارشان بر هدایتند و آنان همان رستگاران هستند
13 Mostafa Khorramdel
این چنین کسانی، هدایت و رهنمود خدای خویش را دریافت کرده و حتماً رستگارند
14 Naser Makarem Shirazi
آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
ايشان بر رهنمونى [به راه راست] از پروردگار خويشند، و آنانند رستگاران