وَجَعَلْنَا فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ و در زمين کوههاي استوار و ريشه داري پديد آورديم تا [مبادا] آنان را بجنباند، و در ميان کوهها راههاي گشاده بوجود آورديم تا که آنان راه يابند.
وَجَعَلْنَا السَّمَاء سَقْفًا مَّحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ و آسمان را سقفي محفوظ قرار داديم، [ولي] آنان از نشانه هايش رويگردانند.
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ و او خدايي است که شب و رويز و خورشيد و ماه را آفريده است و هر يک در مداري [معين] شناورند.
(31) یکی از دلایلی که بر قدرت و کمال و یگانگی و رحمت خدا دلالت مینماید، این است که خداوند زمین را به وسیلۀ کوهها محکم و استوار گرداند و کوهها را به عنوان میخ بر آن کوبید تا انسانها را مضطرب نسازد و نجنباند، که درصورت اضطراب و جنبش، بندگان نمیتوانند در آن سکونت کنند، و نمیتوانند در آن کشاورزی نمایند و درآن استقرار یابند. پس خداوند زمین را با کوهها استوار و پا برجا نمود، و به وسیلۀ این عمل، منافع زیادی برای انسانها فراهم آورد. و از آنجا که کوهها بسیار به هم پیوسته بودند، اگر به حالت قلهها و کوههای سر به فلک کشیدهای باقی میماندند، برقراری ارتباط میان بسیاری از شهرها غیرممکن میشد. پس خداوند بنا بر حکمت و رحمت خویش، در لابلای این کوهها راههای هموار و فراخی را به وجود آورد تا انسانها برای رسیدن به شهرها مشکلی نداشته باشند، و بتوانند به اهدافی که در دیگر مناطق دارند، برسند. و تا از این طریق یگانگی خداوند را دریابند و هدایت گردند.
(32 - 33) و این شامل همۀ نشانههای آسمان از قبیل: بلند بودن و گسترده بودن و بزرگی و رنگ زیبای آن و ساختار محکم و شگفتانگیزش میباشد. و از دیگر نشانههای آن از قبیل: ستارگان و سیارهها و خورشید و ماه تابان و شب و روز که از پی یکدیگر میآیند، و نیز شناور بودن ماه و خورشید و ستارگان در این فضای بیکران، غافل و رویگرداناند. و بدین سبب منافعی از قبیل گرما و سرما و پیدایش فصلها برای بندگان پدید میآید و حساب عبادت و معاملاتشان را میدانند. در شب استراحت میکنند و آرام میگیرند، و در روز پراکنده میشوند و برای کسب معاش خود تلاش مینمایند. اگر فرد هوشیار و خردمند در این کارها بیندیشد و خوب به آن بنگرد، به طور قطع باور مینماید که خداوند نظام هستی را تا وقت معینی قرار داده است، و بندگان فواید و خواستههایشان را از آن بهدست میآورند و از آن بهرهمند میشوند، سپس این انتظام از بین رفته و متلاشی میشود؛ و خداوندی که آن را به وجود آورده است، همو آن را از بین میبرد و نابود میکند. و کسی که آن را به حرکت در آورده است، از حرکت باز میدارد. و انسانها را به سرایی غیر از این جهان منتقل میکند که در آنجا پاداش و سزای اعمالشان را به طور کامل مییابند. و [فرد هوشیار] متوجه میشود که مقصود از این جهان، آن است که مزرعهای برای آخرت باشد؛ نیز متوجه میشود که این دنیا، سرای سفر است نه محل اقامت. (﴿وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗا﴾) و آسمان را سقفِ زمینی قرار دادیم که شما بر آن هستید، و آن را از سقوط محفوظ داشتهایم:﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُمۡسِكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ أَن تَزُولَاۚ ﴾ همانا خداوند آسمانها و زمین را نگاه میدارد تا نیفتند. و نیز آسمان از استراق سمع شیطانها محفوظ قرار داده شده است. (﴿وَهُمۡ عَنۡ ءَايَٰتِهَا مُعۡرِضُونَ﴾) و آنان از نشانههایش رویگرداناند؛ یعنی غافل و بی خبر هستند. و این شامل همۀ نشانههای آسمان از قبیل: بلند بودن و گسترده بودن و بزرگی و رنگ زیبای آن و ساختار محکم و شگفتانگیزش میباشد. و از دیگر نشانههای آن از قبیل: ستارگان و سیارهها و خورشید و ماه تابان و شب و روز که از پی یکدیگر میآیند، و نیز شناور بودن ماه و خورشید و ستارگان در این فضای بیکران، غافل و رویگرداناند. و بدین سبب منافعی از قبیل گرما و سرما و پیدایش فصلها برای بندگان پدید میآید و حساب عبادت و معاملاتشان را میدانند. در شب استراحت میکنند و آرام میگیرند، و در روز پراکنده میشوند و برای کسب معاش خود تلاش مینمایند. اگر فرد هوشیار و خردمند در این کارها بیندیشد و خوب به آن بنگرد، به طور قطع باور مینماید که خداوند نظام هستی را تا وقت معینی قرار داده است، و بندگان فواید و خواستههایشان را از آن بهدست میآورند و از آن بهرهمند میشوند، سپس این انتظام از بین رفته و متلاشی میشود؛ و خداوندی که آن را به وجود آورده است، همو آن را از بین میبرد و نابود میکند. و کسی که آن را به حرکت در آورده است، از حرکت باز میدارد. و انسانها را به سرایی غیر از این جهان منتقل میکند که در آنجا پاداش و سزای اعمالشان را به طور کامل مییابند. و [فرد هوشیار] متوجه میشود که مقصود از این جهان، آن است که مزرعهای برای آخرت باشد؛ نیز متوجه میشود که این دنیا، سرای سفر است نه محل اقامت.