26. شعراء آیه 68
وَاِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيْزُ الرَّحِيْمُ ࣖ ( الشعراء: ٦٨ )
Wa inna Rabbaka la Huwal 'Azeezur Raheem
حسین تاجی گله داری:
و بیتردید پرورگارتو پیروزمند مهربان است.
English Sahih:
And indeed, your Lord – He is the Exalted in Might, the Merciful. (Ash-Shu'ara [26] : 68)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
و - ای رسول- همانا پروردگارت ذات شکستناپذیری است که از دشمنانش انتقام میگیرد، و نسبت به کسانی از آنها که توبه کنند بسیار مهربان است.
2 Islamhouse
و بیتردید، پرورگارت همان شکستناپذیرِ مهربان است.
3 Tafsir as-Saadi
وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ و آنگاه كه پروردگارت موسي را ندا داد كه به سوي قوم ستمكار برو.
قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ قوم فرعون آيا نميپرهيزند؟!
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ [موسي] گفت: «پروردگارا! ميترسم كه مرا تكذيب كنند».
وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ و دلم تنگ ميگردد و زبانم گشوده نميشود، پس به پيش هارون بفرست.
وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ و آنان گناهي بر من دارند، و ميترسم كه مرا بكشند.
قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُم مُّسْتَمِعُونَ فرمود:«چنين نيست. پس هر دوي شما با نشانههاي ما برويد، همانا ما با شما هستيم و ميشنويم».
فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ پس به نزد فرعون آييد و بگوييد:«همانا ما فرستادگان پروردگار جهانيانيم».
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اينكه بنياسرائيل را با ما بفرست.
قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ [فرعون] گفت:« [اي موسي!] آيا ما تو را در كودكي ميان خود پرورش نداديم؟ و سالها از عمرت در بين ما ماندگار نبودي؟».
وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ و آن كار بدي كه انجام دادي از تو سرزد و تو از ناسپاساني.
قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ [موسي] گفت: «آن را آنگاه مرتكب شدم كه از سرگشتگان بودم».
فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ و چون از شما ترسيدم، از شما گريختم، آنگاه پروردگارم به من دانش بخشيد، و مرا از رسالت يافتگان گرداند.
وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ و آيا اين كه بنياسرائيل به بندگي و بردگي گرفتهاي نعمتي است كه [آن را] بر من منت مينهي؟
قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ فرعون گفت:«پروردگار جهانيان كيست؟».
قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إن كُنتُم مُّوقِنِينَ [موسي] گفت: «پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان اين دواست اگر اهل يقين هستيد.
قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ [فرعون] به اطرافيان خود گفت: «آيا نميشنويد!».
قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ [موسي] گفت: «پرودگارا شما و پروردگار نياكان پيشينيان شماست».
قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ [فرعون] گفت: «بيگمان پيامبرتان كه به سوي شما فرستاده شده ديوانه است».
قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ [موسي] گفت: «پروردگار مشرق و مغرب و همة چيزهايي است كه در ميان آن دو قرار دارد، اگر درك ميكنيد».
قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ [فرعون] گفت: «اگر غير از من معبودي برگزيني تو را از زمرة زندانيان خواهم كرد».
قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ [موسي] گفت: «آيا اگر چيز آشكاري هم برايت بياوردم؟».
قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ [فرعون] گفت: «اگر از راستگوياني آن را بياور».
فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ پس بناگاه اژدهاي آشكاري شد.
وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاء لِلنَّاظِرِينَ و دست خود را بيرون آورد، پس ناگهان بينندگان آن را سفيد و روشن ميديدند.
قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ [فرعون] به اشراف و بزرگان دور و بر خود گفت: «بيگمان اين جادوگري داناست».
يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ ميخواهد با جادوي خود شما را از سرزمينتان بيرون كند، پس شما چه فرمان ميدهيد؟
قَالُوا أَرْجِهِ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ گفتند:«او و برادرش را مهلت بده، و افرادي را به تمام شهرهاي [مصر] بفرست تا جادوگران را جمعآوري كنند.
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ تا هر جادوگر ماهر و دانايي را به نزد تو بياورند.
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ آنگاه جادوگران در ميعاد روزي معين گرد آورده شدند.
وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ و به مردم گفته شد: «آيا شما گرد ميآييد؟».
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ تا اگر جادوگران پيروز شوند ما از آنان پيروي كنيم.
فَلَمَّا جَاء السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَوقتي كه جادوگران آمدند، به فرعون گفتند:«اگر ما چيره شويم آيا پاداشي خواهيم داشت؟».
قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِينَ [فرعون] گفت: «بله! و بيگمان شما آنگاه از مقربان خواهيد بود».
قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ موسي به آنان گفت:«آنچه را كه ميخواهيد بيفكنيد، بيفكنيد».
فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ پس آنان ريسمانها و عصاهايشان را افكندند و گفتند:«به بزرگي فرعون قسم! بيگمان ما چيره و پيروزيم».
فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ آنگاه موسي عصايش را انداخت، ناگهان [اژدهايي شد كه] ساختههاي آنان را بلعيد.
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ پس جادوگران سجدهكنان بر زمين افتادند.
قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ گفتند:«به پروردگار جهانيان ايمان آوردهايم».
رَبِّ مُوسَى وَهَارُون َپروردگار موسي و هارون.
قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ [فرعون] گفت: «آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟ بيگمان او بزرگترتان است كه به شما جادو آموخته است. پس خواهيد دانست، حتماً دستها و پاهاي شما را برخلاف جهت همديگر قطع ميگردانم و همگي شما را به دار خواهم آويخت».
قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ گفتند:«باكي نيست، به درستي كه ما به سوي پروردگارمان باز ميگرديم».
إِنَّا نَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَن كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ همانا ما اميدواريم كه پروردگارمان گناهانمان را از آن روي كه نخستين ايمان آورندگان بودهايم بيامرزد.
وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ و به موسي وحي كرديم كه بندگانم را شبانه ببر، شما حتماً تعقيب ميشويد.
فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ آنگاه فرعون گردآورندگان را به شهرها فرستاد.
إِنَّ هَؤُلَاء لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ [و به مأموران دستور داد كه به اهالي شهرها بگويند:] همانا اينها گروه اندك و ناچيزي هستند.
وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ و به راستي كه آنان ما را به خشم آوردهاند.
وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ و ما گروهي محتاط هستيم.
فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ و ما آنان را از ميان باغها و چشمهها بيرون كرديم.
وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ و [ايشان را] از ميان گنجها و منزلگاههاي نيك بدر كرديم.
كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اين چنين [آنها را به عذاب خود گرفتار ساختيم] و آنها را ميراث بنياسرائيل نموديم.
فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ آنگاه به هنگام طلوع آفتاب آنان را تعقيب كردند.
فَلَمَّا تَرَاءى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ پس هنگامي كه هر دو گروه همديگر را ديدند، ياران موسي گفتند:«قطعاً ما گرفتار ميشويم».
قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ [موسي] گفت: «چنين نيست، پروردگارم با من است، و رهنمودم خواهد كرد».
فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ پس به موسي وحي كرديم كه عصاي خود را به دريا بزن، آنگاه [دريا] شكافت و هر بخشي مانند كوه بزرگي گرديد.
وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِينَ و ديگران را [نيز] در آنجا نزديك آورديم.
وَأَنجَيْنَا مُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِينَ و موسي و همة همراهانش را نجات داديم.
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ سپس ديگران را غرق كرديم.
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ بيگمان در اين [ماجرا] نشانهاي است، و بيشترشان مؤمن نبودند.
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ و بيگمان پروردگارت توانا و مهربان است.
(10 - 11) خداوند باریتعالی داستان موسی را تکرار کرده، و آن را چندین بار در قرآن ذکر نموده است، بهگونهای که دیگر داستانها را اینگونه تکرار نکرده است، چون داستان موسی حکمتها و عبرتهای فراوانی در بر دارد، و در این داستان، ماجرای او با ستمگران و مؤمنان بیان شده است. موسی، صاحب شریعتی بزرگ و تورات است، که بعد از قرآن، برترین کتاب آسمانی است. پس فرمود: حالت نیک موسی را به یاد آور، آنگاه که خداوند او را ندا داد و با او سخن گفت، و او را پیامبر گرداند و به سوی بنیاسرائیل فرستاد. پس فرمود: (﴿أَنِ ٱئۡتِ ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَ﴾) به نزد قوم ستمکار برو: قوم فرعون؛ آنهایی که در زمین تکبر ورزیده، و خود را بر اهالی آن بالاتر قرار داده، و سرکردهشان ادعای خدایی کرده است. (﴿أَلَا يَتَّقُونَ﴾) یعنی با گفتار نرم و با مهربانی به آنها بگو: (﴿أَلَا يَتَّقُونَ﴾) آیا از خداوندی که شما را آفریده، و روزیتان داده است، نمیپرهیزید، و از کفر خود دست نمیکشید؟!
(12 - 14) موسی -علیه السلام- با اعتذار از بارگاه پروردگارش، عذر خویش را بیان کرد و از او خواست که وی را در حمل این بار سنگین کمک نماید: (﴿قَالَ رَبِّ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ وَيَضِيقُ صَدۡرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي﴾) و فرمود: ﴿قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِي صَدۡرِي وَيَسِّرۡ لِيٓ أَمۡرِي وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِي يَفۡقَهُواۡ قَوۡلِي وَٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي هَٰرُونَ أَخِي﴾ پروردگارا! سینهام را گشاده دار، وکارم را برایم آسان کن، و گره زبانم را بگشای، تا سخنم را بفهمند، و از [میان] خانوادهام همکار و وزیری برایم مقرر بدار، هارون برادرم. (﴿فَأَرۡسِلۡ إِلَىٰ هَٰرُونَ﴾) پس به هارون هم رسالت بده. آنگاه خداوند خواستۀ موسی را پذیرفت، و به هارون «نبوّت» داد، همانگونه که موسی را بهعنوان نبی و پیامبر مقرر کرد. ﴿فَأَرۡسِلۡهُ مَعِيَ رِدۡءٗا﴾ و او را به عنوان یاور و مددکارم بفرست. (﴿وَلَهُمۡ عَلَيَّ ذَنۢبٞ﴾) و آنها در مورد کشتن آن قبطی، ادعای حقی برمن دارند، (﴿فَأَخَافُ أَن يَقۡتُلُونِ﴾) و میترسم به قصاص آن، مرا بکشند.
(15 - 17) (﴿قَالَ كَلَّا﴾) گفت: چنین نیست، آنها هرگز نمیتوانند تو را به قتل برسانند. ما به شما نیرو و قدرت میدهیم، و دست آنها به شما نمیرسد. شما و پیروانتان پیروزید. بنابراین فرعون نتوانست موسی را بکشد، با اینکه موسی تا آخرین حد به مخالفتِ او برخاست، و او را متکبر و بیخرد، و موسی قومش را گمراه دانست. (﴿فَٱذۡهَبَا بَِٔايَٰتِنَآ﴾) پس شما هر دو، با نشانههای ما که بر صداقت و راستگویی و صحت آنچه که آوردهاید دلالت مینمایند، بروید، (﴿إِنَّا مَعَكُم مُّسۡتَمِعُونَ﴾) به راستی که من با شما هستم، شما را حفاظت و حمایت میکنم، و میشنوم. (﴿فَأۡتِيَا فِرۡعَوۡنَ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) به نزد فرعون بروید، و بگویید: ما فرستادگان پروردگار جهانیانیم؛ به سوی تو فرستاده شدهایم تا به خدا و رسالت ما ایمان بیاوری، و تسلیم شوی، و پروردگارت را بپرستی، و به یگانگی او یقین نمایی. (﴿أَنۡ أَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ﴾) اینکه بنیاسرائیل را با ما بفرست. پس، از شکنجۀ بنیاسرائیل دست بردار، و آنها را آزاد بگذار، تا پروردگارشان را پرستش نمایند، و تعالیم دینشان را برپای دارند.
(18 - 19) وقتی موسی و هارون به نزد فرعون آمدند، و آنچه را خدا به آنها گفته بود، به فرعون گفتند. فرعون ایمان نیاورد و باور نکرد، و نرم نشد، و شروع به مخالفت با موسی کرد، (﴿قَالَ أَلَمۡ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدٗا﴾) و گفت: آیا در کودکی، تو را درمیان خود پرورش ندادیم؟ یعنی آیا بر تو انعام نکردیم، و تو را تربیت و پرورش ندادیم؛ آنگاه که کودکی در گهواره بودی؟! و از ناز و نعمت ما برخوردار شدی؟! (﴿وَلَبِثۡتَ فِينَا مِنۡ عُمُرِكَ سِنِينَ وَفَعَلۡتَ فَعۡلَتَكَ ٱلَّتِي فَعَلۡتَ﴾) و سالهای متمادی از عمر خویش را، در بین ما به سر بردی؛ و آن کار بدی که انجام دادی، از تو سر زد. آن کار این بود که موسی دید، مرد قبطی با فردی از قوم موسی دعوا میکند. پس مردی که از قوم موسی بود، از او کمک خواست، ﴿فَوَكَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيۡهِ﴾ و موسی به آن قبطی مُشتی زد و مُرد. (﴿وَأَنتَ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾) و تو از کافرانی؛ یعنی تو هم، نیز راهت، همان راه ماست، و همان راهی که ما در پیش گرفتهایم، تو هم همان راه را در پیش گرفتهای. پس فرعون بدون اینکه بداند، به کفر اقرار کرد.
(20 - 22) (﴿قَالَ فَعَلۡتُهَآ إِذٗا وَأَنَا۠ مِنَ ٱلضَّآلِّينَ﴾) موسی گفت: من این کار را زمانی انجام دادم که از سرگشتگان بودم؛ یعنی این کار را از روی کفر انجام ندادم، بلکه از روی سرگشتگی و اشتباه این کار را کردم. سپس از پروردگارم طلب آمرزش نمودم، و او مرا آمرزید. (﴿فَفَرَرۡتُ مِنكُمۡ لَمَّا خِفۡتُكُمۡ﴾) سپس من از دست شما گریختم؛ آنگاه که میخواستید مرا بکشید. پس من به «مدین» گریختم، و سالها در آنجا ماندگار شدم، سپس به نزد شما آمدم. (﴿فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكۡمٗا وَجَعَلَنِي مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ﴾) آنگاه پروردگارم به من دانش بخشید، و مرا از رسالت یافتگان گرداند. حاصل مطلب اینکه اعتراضِ فرعون به موسی، از روی نادانی بود، یا اینکه خودش را به نادانی میزد. و فرعون، قتل موسی را، مانع پذیرفتن رسالت او قرار داد. پس موسی برایش بیان کرد قتلی که من مرتکب شدم، از روی اشتباه و نادانی بود، و نمیخواستم قتلی صورت بگیرد. و هیچ کس از فضل الهی محروم نیست، پس چرا حکم و رسالتی را که خداوند به من بخشیده است، نمیپذیرید. پس فقط این مانده است که بگویی: (﴿أَلَمۡ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدٗا﴾) آیا در کودکی، تو را در میان خود پرورش ندادیم؟ اگر با دقت بنگریم، روشن میشود که تو بر من هیچ منتی نداری. بنابراین موسی گفت: (﴿وَتِلۡكَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ﴾) آیا میخواهی این منت را بر من بگذاری که تو بنیاسرائیل را به کار گرفته، و آنها را بردۀ خود ساختهای، و من از بردگی کردن برای تو در امان ماندهام، و این را بر من منت میگذاری؟! اگر کمی تأمل شود، به وضوح درخواهیم یافت که تو بر این ملت فاضل و خوب، ستم کرده و آنان را شکنجه نموده و مطیع خود ساختهای تا کارهایت را انجام دهند، و خداوند مرا از اذیت و آزار تو، سالم نگاه داشته است، با اینکه اذیت و آزار تو، به قوم من رسیده است. پس این چه منتی است که بر من میگذاری، و آن را به رخ من میکشی؟
(23 - 25) فرعون، با اینکه به صحتِ آنچه موسی او را بدان فرا میخواند یقین داشت، با انکارِ پروردگارش، و از روی ستم و سرکشی و خود بزرگ بینی گفت: (﴿وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) پروردگار جهانیان کیست؟ (﴿قَالَ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَآ﴾) موسی گفت: خداوندی است که جهان بالا و پایین را آفریده، و به شیوههای گوناگون، به تدبیرِ آن پرداخته، و آن را پرورش میدهد. و از جملۀ آفریدههایش، شما هستید که مورد خطاب من میباشید. پس چگونه آفرینندۀ مخلوقات، و پدید آورندۀ آسمانها و زمین را انکار میکنید. (﴿إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ﴾) اگر شما راه یقین میپوئید! فرعون با پرخاش، و شگفتزده گفت: (﴿أَلَا تَسۡتَمِعُونَ﴾) آیا نمیشنوید این مرد چه میگوید؟!
(26 - 27) موسی گفت: (﴿رَبُّكُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِكُمُ ٱلۡأَوَّلِينَ﴾) پروردگارِ شما و پروردگارِ نیاکان و پیشینیان شماست، تعجب کنید یا تعجب نکنید، بپذیرید یا نپذیرید. فرعون با حق مخالفت کرد، و از کسی که آن را آورده بود، ایراد گرفت و گفت: (﴿إِنَّ رَسُولَكُمُ ٱلَّذِيٓ أُرۡسِلَ إِلَيۡكُمۡ لَمَجۡنُونٞ﴾) همانا پیامبرتان که به سوی شما فرستاده شده است، دیوانه میباشد؛ چون چیزی برخلاف باورهای ما آورده، و با ما مخالفت مینماید. پس عقل نزد ماست، و خردمندان کسانی هستند که گمان میبرند آفریده نشدهاند، و آسمانها و زمین همواره وجود داشتهاند، بدون اینکه به وجود آورندهای داشته باشند. آنها خودشان و بدون آفریننده آفریده شدهاند! آری، عقل و خرد نزد او، عبارت است از اینکه مخلوقِ ناقصی که از تمام جهات ناقص است، پرستش شود! و دیوانگی نزد فرعون، آن است پروردگاری را تصور کرد که آفرینندۀ جهانِ بالا و پایین بوده، و نعمتهای ظاهری و باطنی را ارزانی کرده باشد و مردم را به عبادتش فرا خوانَد! فرعون این سخن را برای قومش آراست، و آنها کم عقل بودند، ﴿فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُۚ إِنَّهُمۡ كَانُواۡ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ﴾ پس قومش را به نادانی وا میداشت، بنابراین از او اطاعت کردند. بیگمان آنها قومی فاسق بودند.
(28) موسی در پاسخِ انکارِ فرعون، و اینکه پروردگار جهانیان را نمیپذیرفت، گفت: (﴿رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَمَا بَيۡنَهُمَآ﴾) خدای من، پروردگارِ مشرق و مغرب، و همۀ مخلوقاتی است که میان آن دو قرار دارد. (﴿إِن كُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ﴾) اگر درک کنید، من توضیح و بیانی برای شما ارائه دادهام که هر کس کوچکترین بهرهای از عقل داشته باشد، آن را درمییابد. پس چرا در آنچه به شما میگویم، خود را به نادانی میزنید؟ در این آیه به این مطلب اشاره شده است که شما موسی را -که عاقلترین و عالمترین مردم است- به دیوانگی متهم کردید، و این درحقیقت، بیماریی است که در خود شما وجود دارد. شما دیوانه هستید، و عقلهای ناقصتان حکم میکند، روشنترین موجودات را که آفرینندۀ آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، انکار کنید. پس شما که خدا را انکار میکنید، چه چیزی را میپذیرید؟ شما که خدا را نمیشناسید، چه چیزی را میشناسید؟ و چنانچه به خدا و آیاتش ایمان نیاورید، به چه چیزی ـ بعد از خدا و آیاتش ـ ایمان میآورید؟! سوگند به خدا، دیوانههایی که به منزلۀ چهارپایان هستند، از شما عاقلتر و هدایت یافتهترند.
(29 - 33) وقتی موسی، با دلیل قاطعش، فرعون را ساکت کرد، و توانایی مقابله را از او سلب کرد، پس موسی را به قدرت و سلطنت خود تهدید کرد، و گفت: (﴿لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَيۡرِي لَأَجۡعَلَنَّكَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِينَ﴾) اگر معبودی غیر از من برگزینی، تو را از زمرۀ زندانیان خواهم گرداند. فرعون ـخداوند چهرهاش را زشت بگرداندـ ادعا کرد که امیدوار است موسی را منحرف گرداند، و موسی،غیر از فرعون، هیچ معبود دیگری را معبود خویش قرار ندهد. فرعون تنها به خاطر فریب دادن قومش، این سخن را گفت، وگرنه او خیلی خوب میدانست که موسی و پیروانش، از روی علم و بصیرت این راه را انتخاب کردهاند، و هرگز امکان ندارد که از اعتقادات خود دست بردارند. موسی به او گفت: (﴿أَوَلَوۡ جِئۡتُكَ بِشَيۡءٖ مُّبِينٖ﴾) آیا اگر من معجزۀ آشکاری به تو نشان دهم که بر صحت آنچه آوردهام دلالت کند، [باز هم مرا زندانی میکنی؟!](فرعون) گفت: اگر از زمره راستگويانی، آن را بنمای. موسی عصایش را انداخت، و بهناگاه تبدیل به اژدهایی آشکار شد که هر کس آن را میدید، خیال و گمانی در آن نمییافت. (﴿وَنَزَعَ يَدَهُۥ﴾) و دستش را از گریبانش بیرون آورد، (﴿فَإِذَا هِيَ بَيۡضَآءُ لِلنَّٰظِرِينَ ﴾) و ناگهان بینندگان، آن را سفید و روشن دیدند که دارای نوری بزرگ بود؛ و هرکس به آن نگاه میکرد، هیچ نقص و عیبی را در آن مشاهده نمیکرد.
(34 - 37) فرعون در قالبِ مخالفت با حق، و پیام آورِ حقیقت، به اشراف و بزرگان پیرامونش گفت: (﴿إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِيمٞ يُرِيدُ أَن يُخۡرِجَكُم مِّنۡ أَرۡضِكُم بِسِحۡرِهِۦ﴾) این جادوگری بس آگاه و ماهر است که میخواهد با جادوی خود، شما را از سرزمینتان بیرون کند. فرعون میدانست که آنها کمعقل و بیخرد هستند، بنابراین آنان را فریب داد، و گفت: چیزی که موسی نشان میدهد، از نوع کارهایی است که جادوگران انجام میدهند؛ چون آنها این را به طور مسلّم میدانستند که جادوگران چیزهای عجیبی نشان میدهند که دیگر مردم توانایی آن را ندارند. و فرعون آنها را ترساند که هدف او از این جادو، این است که شما را از وطن خودتان بیرون کند، تا شما را آواره نماید، و از خانه و کاشانه و فرزندانتان دور کند، و بدین ترتیب در دشمنی و عداوت خود نسبت به شما، جدیّت نشان دهد. پس گفت: (﴿فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ﴾) چه فرمان میدهید، و چکار کنم؟ گفتند: موسی و برادرش را مهلت بده، و به تمام شهرهای مصر افرادی را بفرست تا جادوگران را جمع آوری کنند؛ یعنی افرادی را به همۀ شهرهایی که محل دانش و مرکز جادو هستند، بفرست تا هر جادوگر زبر دست و ماهری را جمع آوری نموده، و به نزد تو بیاورند؛ زیرا با جادوگر، باید از طریق جادو مبارزه کرد.
(38 - 40) و این لطف الهی بود که خداوند خواست، بندگانش، باطل بودن آنچه فرعون نادان و گمراه، مردم را بدان فریب داده بود، مشاهده کنند. بنابراین آنها را واداشت تا جادوگران و ساحران ماهر را جمع آوری کنند، و درحضورِ او مجلس بزرگی منعقد شود، و در آنجا حق بر باطل چیره شده، و اهل دانش و فن، به صحت و درستی آنچه موسی آورده است، اقرار نمایند. پس فرعون به رأی و نظر آنها عمل کرد، و افرادی را برای گردآوری جادوگران به شهرها فرستاد، و او در این کار با جدیت عمل کرد. (﴿فَجُمِعَ ٱلسَّحَرَةُ لِمِيقَٰتِ يَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ﴾) آنگاه جادوگران در میعاد روزی معین، گردآوری شدند. در روزی که موسی به آنها وعده داده بود، وآن روز جشن بود، و آنها از کارهایشان دست کشیده، و بیکار بودند. جادوگران گرد آورده شدند. (﴿وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ﴾) یعنی از عموم مردم خواسته شد تا در روز موعود گرد آیند. (﴿لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن كَانُواۡ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِينَ﴾) تا اگر جادوگران پیروز شدند، ما از آنان پیروی کنیم؛ یعنی به مردم گفتند: جمع شوید تا پیروزی جادوگران را بر موسی مشاهده کنید، و آنها در کار خود ماهرند. پس، از آنها پیروی میکنیم، و آنان را گرامی و بزرگ میداریم، و ارزش دانش سحر را درخواهیم یافت. پس اگر آنان بر حق بودند، میگفتند: تا ما، از آنهایی که در میان آنان اهل حق هستند، پیروی نماییم، و راه راست را بشناسیم. بنابراین رویارویی موسی و جادوگران و شکست ساحران برای آنها فایدهای نداشت جز اینکه حجت بر آنان اقامه گردید.
(41 - 42) (﴿فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ﴾) وقتی جادوگران آمدند، و به نزد فرعون رسیدند، به او گفتند: (﴿أَئِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن كُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِينَ﴾) اگر ما موسی را شکست دهیم و بر او چیره شویم، آیا پاداشی خواهیم داشت؟ (﴿قَالَ نَعَمۡ﴾) فرعون گفت: آری! شما مزد و پاداش خواهید داشت، (﴿وَإِنَّكُمۡ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِينَ﴾) به علاوه، درصورت پیروزی براو، از مقربان دربارم خواهید بود. فرعون به آنان، وعدۀ پاداش و مقرب بودن را داد تا نشاط آنها بیشتر شود، و تمام توانایی خود را برای مخالفت و مبارزه با موسی به کار گیرند.
(43 - 45) وقتی در موعد مقرر، آنها و موسی و مردم مصر جمع شدند، موسی آنان را اندرز داد، و به آنان فرمود:﴿وَيۡلَكُمۡ لَا تَفۡتَرُواۡ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا فَيُسۡحِتَكُم بِعَذَابٖۖ وَقَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ﴾ وای بر شما! بر خداوند دروغ نبندید، که با عذابی [سخت] شما را نابود خواهد کرد. و هر کس به خدا دروغ نسبت دهد، ناکام است. پس آنها با یکدیگر به کشمکش و جرّوبحث پرداختند، سپس فرعون آنها را تشویق کرد، و خودشان نیز یکدیگر را تشویق کردند. موسی به جادوگران گفت: هر هنری که دارید عرضه کنید، و موسی آنها را مقید به افکندن چیز مخصوصی نکرد، چون یقین داشت چیزی که آنها برای مبارزه و مخالفت با حق آوردهاند، باطل و پوچ است.(﴿فَأَلۡقَوۡاۡ حِبَالَهُمۡ وَعِصِيَّهُمۡ﴾) جادوگران ریسمانها و عصاهایشان را به زمین انداختند، ناگهان به مارهایی تبدیل شدند که راه میرفتند، و آنها با این کار، چشمان مردم را جادو کردند. (﴿وَقَالُواۡ بِعِزَّةِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبُونَ﴾) و گفتند: به یاری و کمک فرعون، ما چیره و پیروزیم. پس آنها از قدرتِ بندهای ضعیف و ناتوان که فقط طغیان کرده و لشکریانی در اختیار داشت، یاری جستند، و ابّهت و شکوه ظاهری فرعون، جادوگران را فریب داد، و آنها حقیقت امر را ندیدند، و یا اینکه سوگند خوردند و گفتند:«به عزّت فرعون سوگند! ما پیروزیم.» موسی عصای خود را انداخت که ناگهان تبدیل به اژدهای بزرگی گردید، و شروع به بلعیدن چیزهایی کرد که با دروغ سر هم میکردند. پس همۀ ریسمانها و چوب دستیهایی را که انداخته بودند، بلعید، چون همه دروغ و افترا و باطل بود، و باطل نمیتواند در برابر حق مقاومت کند. وقتی جادوگران این معجزۀ بزرگ را دیدند، یقین کردند که این جادو نیست، بلکه نشانهای از نشانههای الهی، و معجزهای است که از صداقت و راستگویی موسی و صحت آنچه آورده است، خبر میدهد.
(46 - 48) بنابراین جادوگران سجدهکنان بر زمین افتادند. و گفتند: (﴿ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ﴾) به پروردگار جهانیان ایمان آوردهایم؛ پروردگار موسی و هارون. پس باطل، در این صحنه نابود شد و شکست خورد؛ و سران باطل، نیز به باطل بودنش اعتراف کردند، و حق روشن و آشکار گردید تا جایی که بینندگان آن را با چشمان خود مشاهده کردند.
(49 - 51) اما فرعون جز سرکشی و گمراهی را نپذیرفت، و همچنان به عناد خود ادامه داد. بنابراین به جادوگران گفت: (﴿ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَكُمۡ﴾) آیا پیشاز آنکه به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟ فرعون تعجب کرد، و قومش نیز از جرأتِ جادوگران در برابر فرعون، و اینکه بدون اجازۀ فرعون به موسی ایمان آوردند، تعجب کردند. پس گفت: (﴿إِنَّهُۥ لَكَبِيرُكُمُ ٱلَّذِي عَلَّمَكُمُ ٱلسِّحۡرَ﴾) بدون شک، او بزرگ و استادِ شماست که به شما جادو آموخته است. این را گفت، درحالی که جادوگران را گرد آورده بود، و اشراف و درباریانش به او پیشنهاد کرده بودند که جادوگران را از تمام شهرها گرد بیاورد. و میدانستند که جادوگران قبلاً موسی را ندیدهاند، و آنها جادوهایی ارائه دادند که بینندگان را شگفت زده کرد، اما با این وجود، این سخن را به دروغ در مورد آنها شایعه کرد، با اینکه خودشان میدانستند که این سخن، پوچ و بیمعناست. پس افرادی که دارای چنین عقلی هستند، بعید نیست به حقیقت آشکار و معجزاتِ روشن ایمان نیاورند، چون فرعون، هر چیزی را، به عنوانِ حقیقت و واقعیت به آنان معرفی کرد، و آنان هم آن را تصدیق میکردند. سپس فرعون جادوگران را تهدید کرد و گفت: (﴿لَأُقَطِّعَنَّ أَيۡدِيَكُمۡ وَأَرۡجُلَكُم مِّنۡ خِلَٰفٖ﴾) حتماً دستها و پاهای شما را بر خلافِ جهتِ همدیگر [=دست راست و پای چپ و برعکس] قطع میگردانم، همانطور که با «مفسدِ در زمین» چنین میشود. (﴿وَلَأُصَلِّبَنَّكُمۡ أَجۡمَعِينَ﴾) و همۀ شما را به دار خواهم آویخت تا زجر و شکنجه بچشید، و خوار و ذلیل شوید. جادوگران وقتی شیرینی ایمان را دریافتند، و لذت آن را چشیدند، گفتند: (﴿لَا ضَيۡرَ﴾) از آنچه ما را به آن تهدید میکنی، باکی نداریم. (﴿إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ إِنَّا نَطۡمَعُ أَن يَغۡفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَٰيَٰنَآ﴾) ما به سوی پروردگارمان بازمیگردیم، و ما امیدواریم پروردگارمان گناهانی از قبیل: کفر و جادوگری و غیره را که مرتکب شدهایم، بیامرزد. (﴿أَن كُنَّآ أَوَّلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) از آن رو که میان این لشکریان، نخستین ایمان آورندگان به موسی بودهایم. پس خداوند آنها را ثابت قدم گرداند، و به آنان صبر و بردباری ارزانی نمود. احتمال دارد فرعون تهدیدش را عملی کرده باشد، چون در آن وقت، فرعون قدرت وپادشاهی داشت. بنابراین احتمال میرود که آنچه را که آنها را به آن تهدید کرده بود، عملی کرده باشد. و احتمال دارد که خداوند فرعون را از انجام آن کار بازداشته باشد. سپس فرعون و قومش همچنان به کفر خود ادامه میدادند، و موسی معجزات آشکار را برای آنها میآورد، و هرگاه نشانهای به نزد آنها میآمد، و به شدت آنها را در تنگنا قرار میداد، با موسی وعده میکردند و پیمان میبستند که اگر خداوند این بلا را از آنها دور نماید، قطعاً به او ایمان خواهند آورد؛ و بنیاسرائیل را به همراه او خواهند فرستاد. پس خداوند عذاب را دور مینمود، سپس آنها باز عهد شکنی میکردند.
(52) وقتی موسی از ایمان آوردنِ آنها ناامید گردید، و آمدنِ عذاب بر آنها قطعی شد، و زمان آن فرا رسید که خداوند بنیاسرائیل را از اسارت و بندگی نجات دهد، و به آنها در زمین قدرت وثروت ببخشد، خداوند به موسی وحی کرد که (﴿أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِيٓ﴾) در اولِ شب، بنی اسرائیل را کوچ بده تا آهسته به راهشان ادامه دهند، (﴿إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ﴾) و حتماً فرعون و لشکریانش شما را تعقیب خواهند کرد. و همانطور که خداوند خبر داد، اتفاق افتاد. آنها وقتی صبح کردند، دیدند که همۀ بنیاسرائیل شبانگاه به همراه موسی رفتهاند،
(53 - 56) (﴿فَأَرۡسَلَ فِرۡعَوۡنُ فِي ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِينَ﴾) پس فرعون مأمورانی را به شهرها فرستاد تا مردم را جمع کنند، و بر بنیاسرائیل هجوم برند، و بلایی بر سرشان بیاورند. فرعون قومش را تشویق میکرد، و میگفت: (﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِيلُونَ﴾) این بنیاسرائیلیها، گروه اندک و ناچیزی هستند. (﴿وَإِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ﴾) و آنها ما را به خشم آوردهاند، و ما باید خشم خود را، در مورد این بردگان، که از نزد ما فرار کردهاند، به اجرا درآوریم. (﴿وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَٰذِرُونَ﴾) یعنی همۀ ما باید از آنها برحذر باشیم؛ چرا که دشمن ما هستند، و نابودی آنها به نفع همۀ ما است. پس فرعون و لشکریانش بیرون آمدند، و از همه خواسته شد که شرکت کنند. و هیچ کس باز نماند، مگر افراد معذوری که توانایی نداشتند.
(57 - 59) خداوند متعال میفرماید: (﴿فَأَخۡرَجۡنَٰهُم مِّن جَنَّٰتٖ وَعُيُونٖ﴾) و آنها را از باغهای خوب مصر، و چشمهساران و کشتزارهای آن که زمینهایشان را پوشانده، و شهرها و بیابانها را آباد کرده بود، بیرون کردیم. (﴿وَكُنُوزٖ وَمَقَامٖ كَرِيمٖ﴾) و آنها را از میان گنجها و کاخهای مجلل بیرون راندیم که بینندگان را شگفت زده میکرد، و هر کس را که به آن میاندیشید، فریب میداد؛ گنجها و جایگاههایی که مدت زمانی طولانی از آن بهرهمند شده، و با غرقِ در لذتها و شهوتها، عمری طولانی در کفر و فساد و تباهی و تکبر بر بندگان و سرگردانی سپری کرده بودند. (﴿كَذَٰلِكَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ﴾) این چنین باغها و چشمهسارها و کشتزارها و جایگاه نیک را به بنی اسرائیل میراث دادیم. بنی اسرائیلی که فرعونیان آنها را بردگان خود قرار داده بودند، و آنها را در کارهای سخت و طاقت فرسا، به کار میگرفتند.پس پاک است خداوندی که فرمانروایی را به هرکس که بخواهد، میدهد؛ و از هرکس که بخواهد، میگیرد؛ و هر کس را که بخواهد، به سبب فرمانبرداریاش عزت میبخشد؛ و هرکس را که بخواهد، به سبب نافرمانیاش خوار میگرداند.
(60 - 62) قوم فرعون، به هنگام طلوع خورشید، به تعقیب قوم موسی پرداختند، درحالیکه خشمگین بودند، و با قدرت و توانایی به دنبال آنها راه افتادند. (﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ﴾) وقتی که هر دو گروه یکدیگر را دیدند، (﴿قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ﴾) یاران موسی به او شکایت بردند، و با اندوه به وی گفتند: (﴿إِنَّا لَمُدۡرَكُونَ﴾) بیگمان آنها به ما رسیده، و ما گرفتار میگردیم. موسی آنها را دلداری داد، و گفت: ثابت قدم باشید، و آنها را، از وعدۀ راستینِ پروردگارش آگاه کرد. پس گفت: (﴿كَلَّآ﴾) آنطور نیست که شما گفتید، و ما گرفتار نمیشویم، (﴿إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهۡدِينِ﴾) چرا که پروردگارم با من است، و به راهی که مایۀ نجات من و شماست، رهنمودم خواهد کرد.
(63 - 68) پس به موسی وحی کردیم که عصای خود را به دریا بزن، و او عصایش را به دریا زد، آنگاه دریا از هم شکافت، و دوازده راه در آن باز شد، و هر بخشی مانند کوه بزرگی بود. پس موسی و قومش از همین راهها وارد دریا شدند. و فرعون و قومش را به این مکان نزدیک کردیم؛ و آنها را در این راه که موسی و قومش از آن رفته بودند، وارد نمودیم. آنها همه از دریا عبور کردند و نجات یافتند، و هیچ کسی باز نماند. و از لشکریان فرعون هیچ کس نجات نیافت، بلکه همه غرق شدند. بیگمان ماجرای نجات مؤمنان، و غرق شدن کافران، نشانهای است بزرگ که بر راست بودن آنچه موسی آورده است، و بر بطلانِ باور و عقیدۀ فرعون و قومش دلالت میکند. (﴿وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ﴾) اما با وجود این نشانههای بزرگ که سبب ایمان میگردد، آنها ایمان نیاوردند؛ چرا که دلهایشان فاسد بود. (﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ﴾) و بیگمان پروردگارت توانا و قادر است، و با قدرت و تواناییاش، کافرانِ تکذیبکننده را هلاک و نابود ساخت؛ و با رحمتِ خویش، موسی و کسانی را که همراه او بودند، نجات داد.
4 Abdolmohammad Ayati
هرآينه پروردگار تو پيروزمند و بخشنده است
5 Abolfazl Bahrampour
و قطعا پروردگار تو شكستناپذير مهربان است
6 Baha Oddin Khorramshahi
همانا پروردگارت پیروزمند مهربان است
7 Hussain Ansarian
و یقیناً پروردگارت همان توانای شکست ناپذیر و مهربان است
8 Mahdi Elahi Ghomshei
و همانا خدای تو خدای بسیار مقتدر و مهربان است
9 Mohammad Kazem Moezzi
و همانا پروردگار تو است هرآینه عزّتمند مهربان
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
و قطعاً پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
و بیگمان پروردگار تو، همواره او همان کانون عزت (و) رحمت است
12 Mohsen Gharaati
و همانا پروردگارت شكستناپذیر و مهربان است
13 Mostafa Khorramdel
بیگمان پروردگار تو با عزّت و توانا، و با محبّت و مهربان است
14 Naser Makarem Shirazi
و پروردگارت شکستناپذیر و مهربان است
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
و همانا پروردگار تو هموست تواناى بىهمتا و مهربان