كَلَّا إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِيَ آري ، چون جان به گلوگاه رسد ،
وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ و گفته شود که چه کسي است که افسون بخواند ?
وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ و يقين کند که زمان جدايي فرا رسيده ،
وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ و ساقهاي پا در هم پيچيده شوند ،
إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ آن روز روز راندنش به سوي پروردگار توست
فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى نه تصديق کرده است و نه نماز گزارده است
وَلَكِن كَذَّبَ وَتَوَلَّى اما تکذيب کرده و اعراض کرده است
ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ يَتَمَطَّى آنگاه خرامان نزد کسانش رفته است
أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى واي بر تو ، پس واي بر تو
ثُمَّ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى باز هم واي بر تو ، پس واي بر تو
أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى، آيا انسان مي پندارد که او را به حال خود واگذاشته اند ?
أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى آيا او نطفه اي از مني که در رحمي ريخته شده ، نبوده است ?
ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى سپس لخته اي خون ? آنگاه به اندام درستش بيافريد
فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى و آنها را دو صنف کرد : نر و ماده
أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَى آيا خداوند قادر نيست که مردگان را زنده سازد ?
(26 - 30) خداوند متعال با بیان حالت فرد در حال احتضار و جان دادن، و هنگامی که به سوی پروردگارش برده میشود، بندگانش را موعظه میکند که هرگاه روح به گلوگاه برسد، در این وقت مشکل و اندوه شدّت میگیرد؛ و هر وسیله و سببی که گمان میرود با آن شفا و راحتی حاصل میگردد، طلبیده میشود. بنابراین فرمود: (﴿وَقِيلَ مَنۡۜ رَاقٖ﴾) و گفته میشود: آیا کسی هست که افسون و تعویذی برایش بخواند؟ چون آنها دیگر از اسباب عادی قطع امید کردهاند و به اسباب الهی دل میبندند. اما قضا و تقدیر هرگاه قطعی شد، بازگشتی ندارد. (﴿وَظَنَّ أَنَّهُ ٱلۡفِرَاقُ﴾) و یقین پیدا میکند که زمان جدا شدنِ از دنیاست. (﴿وَٱلۡتَفَّتِ ٱلسَّاقُ بِٱلسَّاقِ﴾) و پاها با یکدیگر جفت میگردند؛ یعنی سختیها جمع میگردد، و اندوه شدت میگیرد، و روح میخواهد از بدنی که همواره با آن بوده و با آن انس گرفته است خارج شود و به سوی خدا برده میشود تا آن را طبق اعمالش جزا و سزا دهد و به کارهایی که انجام داده است اعتراف نماید. هشداری که خداوند بیان کرد، دلها را به سوی چیزی میبرد که مایۀ نجاتشان است، و آنها را از آنچه که مایۀ هلاکتشان است باز میدارد. ولی ستیزهجو و مخالفی که آیات به او سود نمیرساند همچنان به سرکشی و کفر و عناد خویش ادامه میدهد.
(31 - 33) (﴿فَلَا صَدَّقَ﴾) او به خدا و ملائکه و کتابها و پیامبرانش و روز قیامت و تقدیر خیر و شر او، ایمان نیاورد. (﴿وَلَا صَلَّىٰ﴾) و نه نماز گزارد ((وَلَٰكِن كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ﴾) بلکه حق را ـ به جای تصدیق ـ تکذیب کرد، و از امر و نهی روی گرداند. این در حالی است که دلش آرام بود و از پروردگارش هراس و ترسی نداشت. (﴿ثُمَّ ذَهَبَ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ يَتَمَطَّىٰٓ﴾) سپس متکبّرانه و بیتوجه به نزد خانوادهاش رفت.
(34 - 35) سپس تهدید کرد و فرمود: (﴿أَوۡلَىٰ لَكَ فَأَوۡلَىٰ ثُمَّ أَوۡلَىٰ لَكَ فَأَوۡلَىٰٓ﴾) اینها کلمههای تهدیدی است که آن را تکرار کرده است. سپس آفرینش نخستین را به انسان یادآور شد و فرمود:
(36 - 40) (﴿أَيَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَن يُتۡرَكَ سُدًى﴾) آیا انسان میپندارد که بیهدف رها میشود؟ و امر و نهی نمیگردد و پاداش و سزا نمیبیند؟ این پنداری باطل دربارۀ خداوند است که شایستۀ حکمت او نیست. (﴿أَلَمۡ يَكُ نُطۡفَةٗ مِّن مَّنِيّٖ يُمۡنَىٰ﴾) آیا نطفهای از منی نبود که در رحم ریخته میشود؟ ((ثُمَّ كَانَ عَلَقَةٗ فَخَلَقَ فَسَوَّىٰ﴾) سپس به خون بستهای درآمد و آنگاه خداوند او را زنده گرداند و آفرینش او را محکم و استوار گرداند؟! (﴿فَجَعَلَ مِنۡهُ ٱلزَّوۡجَيۡنِ ٱلذَّكَرَ وَٱلۡأُنثَىٰٓ﴾) آنگاه از آنها دو زوج؛ مرد و زن را آفرید. ((أَلَيۡسَ ذَٰلِكَ﴾) آیا کسی که انسان را آفریده و آفرینش آن را به مراحل مختلفی درآورده است، (﴿بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن يُحۡـِۧيَ ٱلۡمَوۡتَىٰ﴾) بر اینکه مردگان را زنده کند توانا نیست؟ آری! او بر هر چیزی تواناست. پایان تفسیر سوره القیامة در 16 صفر سال 1344هـ، جلد نهم کتاب تیسیر الکریم الرحمن في تفسیر القرآن، نوشته عبدالرحمن بن ناصر السعدي؛ خداوند او، پدر و مادرش و تمام مسلمانان را بیامرزد. آمین.
* * *