11. هود آیه 49
تِلْكَ مِنْ اَنْۢبَاۤءِ الْغَيْبِ نُوْحِيْهَآ اِلَيْكَ ۚمَا كُنْتَ تَعْلَمُهَآ اَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هٰذَاۚ فَاصْبِرْۚ اِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِيْنَ ࣖ ( هود: ٤٩ )
Tilka min ambaaa'il ghaibi nooheehaaa ilaika maa kunta ta'lamuhaaaa anta wa laa qawmuka min qabli haazaa fasbir innal 'aaqibata lilmuttaqeen
حسین تاجی گله داری:
اینها از خبرهای غیب است که آن را به تو (ای پیامبر) وحی میکنیم، نه تو آنها را پیش از این میدانستی و نه قوم تو؛ پس صبر کن، بیگمان عاقبت از آن پرهیزگاران است.
English Sahih:
That is from the news of the unseen which We reveal to you, [O Muhammad]. You knew it not, neither you nor your people, before this. So be patient; indeed, the [best] outcome is for the righteous. (Hud [11] : 49)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
- ای رسول- این قصۀ نوح علیه السلام از اخبار غیبی است، که پیش از این وحی که بر تو فرو فرستادیم نه تو آن را میدانستی، و نه قومت آن را میدانستند، پس در برابر آزار و تکذیب قومت شکیبایی پیشه کن، همانگونه که نوح شکیبایی کرد، زیرا پیروزی و غلبه برای کسانی است که از اوامر الله فرمانبرداری میکنند، و نواهیاش را ترک میکنند.
2 Islamhouse
[ای پیامبر،] اینها از خبرهای غیب است که آن را به تو وحی میکنیم. نه تو آنها را پیش از این میدانستی و نه قومت؛ پس [در برابر آزارشان] شکیبایی کن. یقیناً عاقبت [نیکو] از آنِ پرهیزگاران است.
3 Tafsir as-Saadi
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ و به راستي که ما نوح را به سوي قومش فرستاديم (و گفت): «همانا من براي شما بيم دهنده اي آشکار هستم»
أَن لاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ إِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ که جز خداوند را پرستش نکنيد، بدون شک من از عذاب روز دردناک بر شما مي ترسم.
فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ سران کافر قوم او گفتند:«تو را جز بشري همچون خودمان نمي بينيم، و ما مي بينيم که جز افراد فرومآيه و کوتاه فکر ما کسي از او پيروي نکرده اند، و شما هيچ فضل و برتري بر ما ننداريد، بلکه شما را دروغگو مي پنداريم.»
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّيَ وَآتَانِي رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ گفت: «اي قوم من! به من بگوييد اگر دليلي روشن از سوي پروردگارم داشته باشم و رحمتي از نزد خود به من داده باشد و اين رحمت الهي بر شما پنهان مانده باشد، آيا مي توانم شما را به پذيرش آن وادارم در حالي که شما دوستش نمي داريد؟»
وَيَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللّهِ وَمَآ أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ وَلَـكِنِّيَ أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ و اي قوم من! در مقابل رساندن آن دعوت از شما چيزي نمي خواهم، چرا که پاداش من جز بر خدا نيست. و من مومنان را نمي رانم، آنان خداي خود را ملاقات مي کنند ولي من شما را گروهي نادان مي بينم.
وَيَا قَوْمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ و اي قوم من! اگر مومنان را طرد کنم چه کسي مرا در برابر «الله» ياري مي کند؟ آيا پند نمي پذيريد؟
وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللّهُ خَيْرًا اللّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ و من به شما نمي گويم که خزاين خدا در دست من است و غيب نمي دانم. و نمي گويم که من فرشته هستم، و به آنان که در نظر شما خوار مي آيند نمي گويم خداوند خيري به آنان نخواهد داد. خداوند به آنچه در دلهاي آنان است آگاه تر است در اين صورت من از زمرۀ ستمکاران خواهم بود.
قَالُواْ يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتَنِا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ گفتند:«اي نوح! به راستي که با ما جر و بحث کردي و جر و بحث را به درازا کشاندي، پس اگر راست مي گويي آنچه را که ما را از آن مي ترساني به ما برسان.
قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُم بِهِ اللّهُ إِن شَاء وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ گفت: «خداوند اگر بخواهد آن را براي شما مي آورد، و شما نمي توانيد خدا را درمانده کنيد».
وَلاَ يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ و اگر بخواهم شما را اندرز بگويم، اندرز من – چنانچه خداوند بخواهد شما را گمراه سازد. به شما سودي نمي رساند، و او پروردگارتان است و به سوي او باز گردانده مي شويد.
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَاْ بَرِيءٌ مِّمَّا تُجْرَمُونَ آيا مي گويند که (محمد) اين (قرآن) را از پيش خود ساخته است؟ بگو:«اگر آن را از پيش خود ساخته باشيم گناهش برگردن من است، و من از گناهي که مي کنيد بيزارم».
وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ و به نوح وحي شد که از قومت جز آنان که ايمان آورده اند کسي ايمان نخواهد آورد، بنابراين آنچه مي کنند غمگين مباش.
وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ و زير نظر ما و به فرمان ما کشتي بساز، و با من دربارۀ ستمگران گفتگو مکن. بي گمان آنان غرب خواهند شد.
وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ و نوح کشتي را مي ساخت، و هرگاه گروهي از اشراف قومش بر او مي گذشتند و او را مسخره مي کردند، و مي گفتند:«اگر شما ما را مسخره مي کنيد ما هم همانگونه شما را مسخره خواهيم کرد».
فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ آنگاه خواهيد دانست که عذاب رسوا کننده و شکنجۀ هميشگي از آن چه کسي خواهد شد .
حَتَّى إِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ تا آنگاه که فرمان ما در رسيدن و آب از تنور فوران کرد، گفتم : « از هر جنسي دو تن (نر و ماده) در آن سوار کن و خاندان خود را، مگر کساني که فرمان هلاک آنان از پيش صادر شده است و کساني را در آن اسکان بده که ايمان آورده اند، و جز افراد اندکي بدو ايمان نياورده بودند».
وَقَالَ ارْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ و گفت:«سوار کشتي شويد، روان شدنش و لنگر انداختنش به نام خداست، بي گمان پروردگارم آمرزنده و مهربان است».
وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ و کشتي آنان را در موجي کوه آسا (با خود) مي برد، و نوح پسرش را در حالي که در کناري بود فرياد زد (و فرمود): «پسر جان! با ما سوار شو، و با کافران مباش»
قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ گفت: «به کوهي پناه خواهم برد که مرا از آب محفوظ دارد»(نوح) گفت: «امروز هيچ پناه دهنده اي از عذاب خدا نيست مگر کسي که مشمول رحمت خدا گردد». و موج ميان آنان حايل آمد و (پسر) از غرق شدگان گرديد.
وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءكِ وَيَا سَمَاء أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاء وَقُضِيَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ و گفته شد:«اي زمين! آبت را فرو بر، و اي آسمان! از باريدن بايست» و آب فرونشانده شد و فرمان اجرا گرديد و کشتي بر کوه جودي پهلو گرفت و گفته شد: «نابود باد گروه ستمکاران»
وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ و نوح پروردگارش را صدا زد و گفت: « پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعدۀ تو راست است و تو (داورترين داوران و ) دادگرترين دادگراني».
قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ گفت:«اي نوح! او از خاندان تو نيست. به راستي که اين، عمل ناشايست است، بنابراين آنچه را که از آن آگاه نيستي از من مخواه من به تو پند مي دهم که از نادانان نباشي».
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ گفت:«پروردگارا! من به تو پناه مي برم از اينکه چيزي را از تو بخواهم که بدان آگاه نباشم، و اگر مرا نيامرزي و بر من رحم ننمائي از زيان کاران خواهم بود» .
قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِّنَّا وَبَركَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ گفته شد:«اي نوح! به سلامتي از سوي ما و همراه با برکت هاي فرود آمده بر تو و بر امت هايي که با تو هستند فرود آي، ملت ها و گروه هاي ديگري را از نعمت ها بهره مند خواهيم کرد، سپس عذابي دردناک از سوي ما بدانان مي رسد».
تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَـذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ اين از خبرهاي غيب است که آن را به تو وحي مي کنيم. تو و قومت پيش از اين آن را نمي دانستيد، پس شکيبايي کن که سرانجام از آن پرهيزگاران است.
(25) (﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦٓ﴾) و به راستی که نوح [شیخِ پیامبران] را به سوی قومش فرستادیم تا آنان را به سوی خدا دعوت کند و از شرک ورزیدن باز دارد. پس گفت: (﴿إِنِّي لَكُمۡ نَذِيرٞ مُّبِينٌ﴾) همانا من برای شما بیم دهندهای آشکار هستم؛ یعنی آنچه را که شما را از آن بیم میدهم، طوری برایتان بیان مینمایم که هیچ اشکال و ابهامی در آن باقی نماند.
(26) (﴿أَن لَّا تَعۡبُدُوٓاۡ إِلَّا ٱللَّهَ﴾) که عبادت را خالصانه و تنها برای خدا انجام دهید، و عبادت غیر خدا را رها کنید. (﴿إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٍ أَلِيمٖ﴾) همانا من بر شما از عذاب روزی دردناک میترسم، و اگر خدا را یکتا ندانید و از من اطاعت نکنید، دچار آن عذاب دردناک میگردید.
(27) r (﴿فَقَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواۡ مِن قَوۡمِهِۦ﴾) سران کافر و اشراف قومش دعوت او را نپذیرفتند. و آنها اولین کسانی بودند که دعوت پیامبر را رد کرده و گفتند: (﴿مَا نَرَىٰكَ إِلَّا بَشَرٗا مِّثۡلَنَا﴾) تو را جز بشری همچون خودمان نمیبینیم. و انسان بودن نوح ـ به ادّعای آنها ـ مانعی برای پیروی کردن از وی بود، با اینکه در حقیقت همین درست است و غیر از آن جایز نیست؛ چون انسانها میتوانند از انسان یاد بگیرند و در هر کاری به او مراجعه نمایند، به خلاف فرشتگان. (﴿وَمَا نَرَىٰكَ ٱتَّبَعَكَ إِلَّا ٱلَّذِينَ هُمۡ أَرَاذِلُنَا﴾) و میبینیم که جز افراد فرومایۀ ما، کسی از تو پیروی نکرده است. اما در حقیقت آنان اشراف و اهل عقل بودند که از حق فرمان بردند. و مانند فرومایگانی نشدند که به آنها سران قوم گفته میشد، اما از هر شیطان سرکشی پیروی کرده و خدایانی از سنگ و درخت برای خود برگرفته و برای آن سجده برده و به آن تقرب میجستند. آیا فرومایهتر و ذلیلتر از اینها کسی وجود دارد؟ (﴿بَادِيَ ٱلرَّأۡيِ﴾) یعنی بدون فکر و اندیشه از تو پیروی کردند. منظورشان این بود که آنها از روی بینش و تفکر این کار را نکردهاند؛ بلکه به محض اینکه آنان را دعوت نمودی، از تو پیروی کردند. غافل از اینکه عقلهای سلیم، حقِ آشکار را به طور بدیهی میپذیرند و خردمندان آن را تصدیق مینمایند، به خلاف کارها وامور پنهانی که به تأمل و تفکر طولانی احتیاج دارد. (﴿وَمَا نَرَىٰ لَكُمۡ عَلَيۡنَا مِن فَضۡلِۢ﴾) و برای شما فضلی بر خویش نمیبینیم؛ یعنی از ما برتر نیستید، تا از شما اطاعت کنیم. (﴿بَلۡ نَظُنُّكُمۡ كَٰذِبِينَ﴾) بلکه شما را دروغگو میپنداریم. و آنها در این سخن، دروغ میگفتند؛ چون آنها نشانههایی را که خداوند برای تأیید نوح فرستاده بود، دیدند؛ نشانههایی که باعث میشد به طور کامل به صداقت نوح پی ببرند.
(28) بنابراین، (﴿قَالَ﴾) نوح در پاسخ آنان گفت: (﴿يَٰقَوۡمِ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّي﴾) ای قوم من! به من بگویید، اگر من دلیلی روشن و قاطع [دالّ بر حقّانیتم] از سوی پروردگارم داشته باشم، [باز هم از من پیروی نمیکنید؟!] نوح که پیامبری کامل و پیشوا است که خردمندان از او فرمان میبرند و عقلِ مردان خردمند در کنار عقل او چیزی به حساب نمیآید، و به حقیقت راستگوست، اگر بگوید:«من دلیلی روشن و قاطع [دالّ بر حقّانیتم] از سوی پروردگارم دارم.» همین گفته، برای تصدیقش کافی است. (﴿وَءَاتَىٰنِي رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِهِۦ﴾) و به سوی من وحی نموده و مرا فرستاده، و هدایترا به من ارزانی نموده است. (﴿فَعُمِّيَتۡ عَلَيۡكُمۡ﴾) و این رحمت الهی بر شما پوشیده شده است، به همین خاطر تنبلی و سستی میکنید. (﴿أَنُلۡزِمُكُمُوهَا﴾) آیا میتوانیم شما را به پذیرفتن آنچه ما به آن یقین داریم و شما در آن شک نمودهاید، مجبور کنیم؟! (﴿وَأَنتُمۡ لَهَا كَٰرِهُونَ﴾) در حالی که شما دوستش نمیدارید، و برای رد کردن آنچه آوردهام میکوشید؟ و این به ما زیانی نمیرساند، و به یقینِ ما، نقصی وارد نمیکند. و تهمت زدنِ شما، ما را از آنچه که بر آن هستیم، باز نمیدارد، بلکه خودتان را از آن بازداشتهاید و این امر باعث میشود تا شما را [از پذیرش حق] باز دارد، و موجب شود در برابر حق، تسلیم نشوید؛ حقی که ادعا میکنید باطل است. پس قومی را که این چنین هستند، نمیتوانیم به پذیرش آنچه خدا بدان دستور داده است، وادار کنیم. و نمیتوانیم شما را بهچیزی وادار نماییم که از آن گریزان هستید. بنابراین فرمود: (﴿أَنُلۡزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمۡ لَهَا كَٰرِهُونَ﴾) آیا میتوانیم شما را به پذیرش آن واداریم، درحالی که شما دوستش نمیدارید؟!
(29) (﴿وَيَٰقَوۡمِ لَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مَالًا﴾) و ای قوم من! در برابر رساندن دعوت خویش از شما مالی نمیخواهم، تا آن را تاوان پنداشته و بر شما دشوار بیاید. (﴿إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ﴾) چرا که پاداش من جز بر عهدۀ خدا نیست. آنان از نوح خواستند تا مؤمنان ضعیف را از خود براند و طرد کند، بنابراین در جواب آنان فرمود: (﴿وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاۡ﴾) و برای من شایسته نیست که مؤمنان را طرد کنم و از خودم دور نمایم، بلکه آنان را به گرمی و محترمانه در آغوش میگیرم. (﴿إِنَّهُم مُّلَٰقُواۡ رَبِّهِمۡ﴾) آنان با پروردگارشان ملاقات میکنند، و خداوند به خاطر ایمان و پرهیزگاریشان باغهای پرناز و نعمت بهشت را به ایشان پاداش میدهد. (﴿وَلَٰكِنِّيٓ أَرَىٰكُمۡ قَوۡمٗا تَجۡهَلُونَ﴾) ولی من شما را گروهی نادان میبینم؛ چون مرا دستور میدهید تا دوستان خدا را طرد کنم و از خود برانم، و حق را به خاطر اینکه آنان پیروان آن هستند، نپذیرفتید و بر باطل بودن حق اینگونه استدلال کردید که من مانند شما انسان هستم، و اینکه بر شما برتری ندارم.
(30) (﴿وَيَٰقَوۡمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ ٱللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمۡ﴾) و ای قوم من! چه کسی مرا از عذاب خدا نجات میدهد، اگر آنان را طرد کنم؟ زیرا طردکردن آنان، باعث عذاب و بلایی میشود که کسی جز خداوند نمیتواند آن را باز بدارد.(﴿أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴾) آیا آنچه را که برایتان سودمندتر و شایستهتر است، به یاد نمیآورید؟ و در امور خود نمیاندیشید؟
(31) (﴿وَلَآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ﴾) و من به شما نمیگویم که خزاین خدا نزد من است، من فقط فرستادۀ خدا به سوی شما هستم، شما را مژده میدهم و از عذاب خدا برحذر میدارم، غیر از این کاری در دست من نیست. پس خزانههای خداوند در دست من نمیباشد تا به هرکس که بخواهم، بدهم؛ و هرکس را که بخواهم، محروم کنم. (﴿وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ﴾) و غیب نمیدانم تا شما را از رازهای درونتان آگاه سازم، (﴿وَلَآ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٞ﴾) و نمیگویم فرشته هستم؛ یعنی مقامی بالاتر از آنچه خداوند به من داده است، ادعا نمیکنم؛ و برحسب گمان خود، بر مردم حکم نمیرانم. (﴿وَلَآ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزۡدَرِيٓ أَعۡيُنُكُمۡ﴾) و من نمیگویم مؤمنان ضعیفی که سران و اشراف کافر آنها را تحقیر میکنند، (﴿لَن يُؤۡتِيَهُمُ ٱللَّهُ خَيۡرًاۖ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا فِيٓ أَنفُسِهِمۡ﴾) خداوند چیزی به آنان نخواهد داد. خداوند به آنچه در دلهای آنان است، آگاهتر است. پس اگر در ایمانشان راستگو باشند، خیر فراوان بهرۀ آنان خواهد بود؛ و اگر چنین نباشند، حسابشان با خداست. (﴿إِنِّيٓ إِذٗا﴾) اگر چیزی از مطالب گذشته را بگویم، آنگاه (﴿لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾) من از زمرۀ ستمکاران خواهم بود. و نوح -علیه السلام- با این سخنان، قومش را از اینکه مؤمنان فقیر را طرد کند، یا از آنان ابراز بیزاری نماید، ناامید کرد. و با استفاده از روشهایی که هر منصفی با آن قانع میشود، قومش را به قناعت رساند.
(32) هنگامی که دیدند نوح از دعوت کردن آنها دست بر نمیدارد، و به هدفشان دست نیافتند، (﴿قَالُواۡ يَٰنُوحُ قَدۡ جَٰدَلۡتَنَا فَأَكۡثَرۡتَ جِدَٰلَنَا فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ﴾) گفتند: ای نوح! به راستی که با ما جر و بحث کردی، و جر و بحث را به درازا کشاندی. پس اگر راست میگویی، عذابی که ما را از آن میترسانی، به ما برسان. چقدر نادان و گمراه بودند که این سخن را به پیامبر خیرخواه خود گفتند! آنان اگر راستگو بودند، باید چنین میگفتند: نوح! تو ما را اندرز دادی، و برای ما خیرخواهی و دلسوزی کردی، و ما را به چیزی فرا خواندی که برایمان روشن و آشکار نبود. ما از تو میخواهیم که آن را بیشتر برای ما توضیح دهی، تا از تو فرمان ببریم. وگرنه به خاطر خیرخواهیات از تو تشکر میکنیم. این پاسخ منصفانۀ کسی است که به چیزی دعوت شده است و آن چیز بر وی پوشیده مانده است. اما آنها دروغگو بودند، و نسبت به پیامبرشان جسارت کردند، و آنچه را که او گفته بود، بدون کوچکترین شبههای رد نمودند، و هیچ دلیلی بر این کار نداشتند. بنابراین به خاطر جهالت و ستمگریشان، شتاب ورزیدند و عذاب خدا را درخواست کردند و گمان بردند که میتوانند خدا را ناتوان سازند.
(33) بنابراین نوح به آنها پاسخ داد و فرمود: (﴿إِنَّمَا يَأۡتِيكُم بِهِ ٱللَّهُ إِن شَآءَ ﴾) اگر حکمت و ارادۀ خداوند اقتضا نماید که آن را بر شما فرو آورد، این کار را خواهد کرد. (﴿وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِينَ﴾) و شما نمیتوانید خدا را درمانده کنید، و هیچ کاری در دست من نیست.
(34) (﴿وَلَا يَنفَعُكُمۡ نُصۡحِيٓ إِنۡ أَرَدتُّ أَنۡ أَنصَحَ لَكُمۡ إِن كَانَ ٱللَّهُ يُرِيدُ أَن يُغۡوِيَكُمۡ﴾) یعنی ارادۀ خداوند چیره و غالب است. پس اگر او بخواهد شما را به خاطر اینکه حق را نپذیرفتید گمراه سازد ـ هرچند من تمام تلاش خود را مبذول دارم و شما را نصیحت کنم، و ایشان ـ علیه السلام ـ این کار را کردند ـ این کار به شما سودی نخواهد رساند. (﴿هُوَ رَبُّكُمۡ﴾) او پروردگار شماست، هرچه را بخواهد با شما میکند، و هرآنچه بخواهد در مورد شما حکم مینماید. (﴿وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ﴾) و به سوی او باز گردانده میشوید، و شما را طبق کارهایتان سزا و جزا میدهد.
(35) (﴿أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُ﴾) آیا مشرکان میگویند که این را از پیش خود ساخته است؟ احتمال دارد که ضمیر به نوح برگردد، همانطور که سیاق کلام در رابطه با داستان او و قومش میباشد. در این صورت معنی این طور میشود: آیا قوم نوح میگویند: نوح به خدا دروغ نسبت میدهد و در رابطه با وحیی که ادعا مینماید از جانب خداست، دروغ میگوید؟! و خداوند به نوح دستور داد: (﴿قُلۡ إِنِ ٱفۡتَرَيۡتُهُۥ فَعَلَيَّ إِجۡرَامِي وَأَنَا۠ بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُجۡرِمُونَ﴾) بگو: اگر من آن را از پیش خود ساختهام، گناهش بر گردن خودم است؛ و من از گناهی که میکنید، بیزارم؛ یعنی گناه هرکس بر گردن خودش است، ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ﴾ و هیچکس بار گناه دیگران را به دوش نمیکشد. و احتمال دارد که ضمیر به پیامبر، محمد صلی الله علیه وسلم برگردد و این آیه در اثنای داستان نوح و قومش آمده باشد، چون این داستان از جمله اموری است که جز پیامبران کسی آن را نمیداند، و هنگامی که خداوند آن را برای پیامبرش تعریف کرد، ـ و این داستان همانند سایر نشانهها بر راستگویی و رسالت او دلالت نمود ـ به ذکر این مطلب پرداخت که قومش آن را تکذیب کردند، هرچند که آن را به صورت تمام برایشان بیان کرده بود، و فرمود: (﴿أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُ﴾) آیا میگویند: محمد این قرآن را از پیش خود ساخته است؟ این از عجیبترین گفتهها و باطلترین سخنان است؛ زیرا آنها میدانند که محمد خواندن و نوشتن را نمیداند، و برای درس خواندن به سوی اهلکتاب نرفته است، ولی این کتاب را آورد که آنان را به مبارزه طلبید تا سورهای همانند آن را بیاورند. با وجود این اگر ادعا کنند که پیامبر آن را از پیش خود ساخته است، نشانۀ آن است که آنها معاندند و مجادله کردن با آنها فایدهای ندارد، بلکه در این صورت شایسته است از آنها اعراض نمود. بنابراین فرمود: (﴿قُلۡ إِنِ ٱفۡتَرَيۡتُهُۥ فَعَلَيَّ إِجۡرَامِي﴾) بگو: اگر آن را از پیش خود ساخته باشم، گناه دروغ و افترایم بر گردن خودم است.(﴿وَأَنَا۠ بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُجۡرِمُونَ﴾) و من از گناهی که میکنید، بیزارم. پس چرا در تکذیب و دروغ انگاشتن من، پافشاری میکنید؟!
(36) (﴿وَأُوحِيَ إِلَىٰ نُوحٍ أَنَّهُۥ لَن يُؤۡمِنَ مِن قَوۡمِكَ إِلَّا مَن قَدۡ ءَامَنَ﴾) و به نوح وحی شد که از قومت، جز آنان که ایمان آوردهاند، کسی دیگر ایمان نخواهد آورد؛ یعنی آنها سنگدل شدهاند، (﴿فَلَا تَبۡتَئِسۡ بِمَا كَانُواۡ يَفۡعَلُونَ﴾) بنابراین بر آنچه میکنند، غم مخور، و به آنان و کارهایشان توجه نکن. خداوند آنها را نفرین نموده و عذاب خودش را -که برگردانده نمیشود- بر آنان قرار داده است.
(37) (﴿وَٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡكَ بِأَعۡيُنِنَا وَوَحۡيِنَا﴾) و زیر نظر ما و به فرمان ما کشتی را بساز، (﴿وَلَا تُخَٰطِبۡنِي فِي ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاۡ﴾) و در مورد هلاک ساختن ستمگران به من مراجعه نکن. (﴿إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ﴾) بیگمان آنان غرق خواهند شد؛ یعنی فرمان و تقدیر من در مورد آنها نافذ شده است.
(38) پس نوح از دستور پروردگارش اطاعت نمود و شروع به ساختن کشتی کرد، (﴿وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيۡهِ مَلَأٞ مِّن قَوۡمِهِۦ﴾) و هرگاه گروهی از اشراف قومش بر او میگذشتند و میدیدند که او کشتی میسازد، (﴿سَخِرُواۡ مِنۡهُۚ قَالَ إِن تَسۡخَرُواۡ مِنَّا فَإِنَّا نَسۡخَرُ مِنكُمۡ كَمَا تَسۡخَرُونَ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن يَأۡتِيهِ عَذَابٞ يُخۡزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيۡهِ عَذَابٞ مُّقِيمٌ﴾) او را مسخره میکردند. [نوح] میگفت: اگر شما اکنون ما را مسخره میکنید، ما هم شما را مسخره خواهیم کرد.
(39) آنگاه خواهید دانست که عذاب رسواکننده و پاینده بر چه کسی فرود میآید. و هنگامی که عذاب بر آنان فرود آمد، این حقیقت را دریافتند.
(40) (﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا﴾) تا آنگاه که تقدیر و حکم ما در خصوص نازل شدن عذاب بر آنان در رسید. (﴿وَفَارَ ٱلتَّنُّورُ﴾) و آب از تنور فوران کرد؛ یعنی خداوند از آسمان آب فراوانی فرستاد، و تمام زمین به صورت چشمههای جوشان درآمد، حتی تنورها، که معمولاً جای آتش میباشند و خیلی از آب دور هستند، آب از آنها فوران کرد و [ارتفاع] آب به جایی رسید که مقدر شده بود. (﴿قُلۡنَا﴾) [آنگاه] به نوح گفتیم: (﴿ٱحۡمِلۡ فِيهَا مِن كُلّٖ زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِ﴾) از هر مخلوقی، نر و مادهای را سوار کشتی کن تا جنس آنها باقی بماند؛ زیرا کشتی، بیشتر از یک نر و ماده را نمیتواند حمل کند. (﴿وَأَهۡلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيۡهِ ٱلۡقَوۡلُ﴾) و خاندان خود را در آن سوار کن، مگر کسانی از کافران که فرمان هلاکشان از پیش صادر شده است، مانند پسرش که غرق شد. (﴿وَمَنۡ ءَامَنَ﴾) و کسانی را که ایمان آوردهاند [سوار کن] در حالی که، (﴿وَمَآ ءَامَنَ مَعَهُۥٓ إِلَّا قَلِيلٞ﴾) جز افراد اندکی بدو ایمان نیاورده بودند.
(41) (﴿وَقَالَ﴾) و نوح به کسانی که خداوند دستور داده بود تا آنها را بر کشتی سوار نماید، گفت: (﴿ٱرۡكَبُواۡ فِيهَا بِسۡمِ ٱللَّهِ مَجۡرٜىٰهَا وَمُرۡسَىٰهَآ﴾) در آن سوار شوید، روان شدن و لنگر انداختنش به نام و فرمان خداست. (﴿إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾) بیگمان پروردگارم آمرزنده و مهربان است؛ ما را عفو کرد و بر ما رحم نمود و از گروه ستمکاران رهایمان بخشید.
(42) سپس حرکت و روان شدن کشتی را آنگونه توصیف نمود که انگار آن را مشاهده میکنیم. پس فرمود: (﴿وَهِيَ تَجۡرِي بِهِمۡ﴾) کشتی، نوح و کسانی را که همراه او در آن بودند، (﴿فِي مَوۡجٖ كَٱلۡجِبَالِ﴾) در میان امواجی کوه آسا میبرد، و خداوند حافظ و نگاهبان کشتی و اهل آن بود، (﴿وَنَادَىٰ نُوحٌ ٱبۡنَهُۥ﴾) و نوح هنگامی که سوار شد، پسرش را صدا کرد تا با او سوار شود، (﴿وَكَانَ فِي مَعۡزِلٖ﴾) و پسر در کناری بود. هنگامی که آنها سوار شدند؛ از وی خواست که نزدیک شود تا سوار شود. بنابراین به او گفت: (﴿يَٰبُنَيَّ ٱرۡكَب مَّعَنَا وَلَا تَكُن مَّعَ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾) پسر جان! با ما سوار شو، و با کافران مباش تا [مبادا] به تو برسد آنچه را که به آنان میرسد.
(43) (﴿قَالَ﴾) پسر نوح گفتۀ پدرش را تکذیب کرد که میگفت: «هیچ کس نجات نخواهد یافت، جز کسانی که سوار کشتی شوند» و گفت: (﴿سََٔاوِيٓ إِلَىٰ جَبَلٖ يَعۡصِمُنِي مِنَ ٱلۡمَآءِ﴾) به بالای کوهی میروم و خودم را از آب محفوظ میدارم. (﴿قَالَ﴾) نوح گفت: (﴿لَا عَاصِمَ ٱلۡيَوۡمَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَ﴾) امروز هیچ نگاهدارندهای نیست، مگر کسی که مشمول رحمت خدا بگردد. پس کوه یا چیزی دیگر، هیچ کسی را در امان نخواهد داشت گرچه بالاترین اسبابِ ممکن را برای نجات وحفاظت خود اختیار نماید. و اگر خداوند او را نجات ندهد، هرگز نجات پیدا نخواهد کرد.(﴿وَحَالَ بَيۡنَهُمَا ٱلۡمَوۡجُ فَكَانَ مِنَ ٱلۡمُغۡرَقِينَ﴾) و موج میان آنان حایل آمد و پسر از غرق شدگان گردید.
(44) (﴿وَ﴾) و هنگامی که خداوند آنها را غرق نمود و نوح و همراهانش را نجات داد، (﴿قِيلَ يَٰٓأَرۡضُ ٱبۡلَعِي مَآءَكِ﴾) گفته شد: ای زمین! آبی که از تو بیرون آمده و آبی که از آسمان بر تو فرود آمده است ـ و اکنون بر روی تو میباشد ـ همه را فرو ببر. (﴿وَيَٰسَمَآءُ أَقۡلِعِي﴾) و ای آسمان! از باریدن بایست. پس زمین و آسمان دستور خداوند را به جای آوردند؛ زمین آبش را فرو برد، و آسمان از باریدن باز ایستاد. (﴿وَغِيضَ ٱلۡمَآءُ﴾) و آب از زمین فرو نشانده شد، (﴿وَقُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ﴾) و فرمان هلاک شدن تکذیب کنندگان و نجات یافتن مؤمنان اجرا گردید. (﴿وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِيِّ﴾) و کشتی بر آن کوه معروف در سرزمین موصل لنگر انداخت، (﴿وَقِيلَ بُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾) و گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران؛ یعنی پس از هلاک شدنشان، لعنت و دوری از رحمت خدا و عذاب همواره به دنبال آنهاست.
(45) (﴿وَنَادَىٰ نُوحٞ رَّبَّهُۥ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ٱبۡنِي مِنۡ أَهۡلِي وَإِنَّ وَعۡدَكَ ٱلۡحَقُّ﴾) و نوح پروردگارش را صدا زد و گفت: پروردگارا ! پسرم از خاندان من است، و وعدۀ تو راست است، و تو به من فرمودی:﴿قُلۡنَا ٱحۡمِلۡ فِيهَا مِن كُلّٖ زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِ وَأَهۡلَكَ﴾«از هر جنسی دو تن [نر و ماده] در آن سوار کن، و خاندان خودت را»، و تو وعدهای را که به من دادهای، خلاف نخواهی کرد. شاید نوح -علیه السلام- به خاطر دلسوزی برای پسرش و اینکه خداوند به او وعده داده بود که خاندانش را نجات دهد گمان برده بود این وعده برای همۀ آنهاست؛ هم برای کسانی که ایمان آوردهاند و نیز برای کسانی که ایمان نیاوردهاند. پس این درخواست را از پروردگار کرد. و با این وجود، مسئله را به حکمت رسا و کامل خداوند سپرد و گفت: (﴿ وَأَنتَ أَحۡكَمُ ٱلۡحَٰكِمِينَ﴾) و تو داورترین داورانی، و دادگرترین دادگرانی.
(46) خداوند به او فرمود: (﴿إِنَّهُۥ لَيۡسَ مِنۡ أَهۡلِكَ﴾) او [پسرت] از خاندانت نیست که تو را به نجات دادنشان وعده دادم، (﴿إِنَّهُۥ عَمَلٌ غَيۡرُ صَٰلِحٖ﴾) دعای تو برای نجات یافتن انسان کافری که به خدا و پیامبرش ایمان ندارد، مصداقی از کار ناشایست است. (﴿فَلَا تَسَۡٔلۡنِ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌ﴾) بنابراین آنچه را که سرانجام و خوب و بد بودن آن را نمیدانی، از من مخواه. (﴿إِنِّيٓ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ﴾) من به تو پندی میدهم که با التزام به آن، از زمرۀ افراد کامل خواهی شد و به وسیلۀ آن پند، از صفتها و ویژگیهای نادانان رهایی خواهی یافت.
(47) در این هنگام نوح ـ علیه السلام ـ به شدّت از کاری که از او سر زده بود، پشیمان شد و گفت: (﴿رَبِّ إِنِّيٓ أَعُوذُ بِكَ أَنۡ أَسَۡٔلَكَ مَا لَيۡسَ لِي بِهِۦ عِلۡمٞۖ وَإِلَّا تَغۡفِرۡ لِي وَتَرۡحَمۡنِيٓ أَكُن مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾) پروردگارا! من به تو پناه میبرم از اینکه چیزی را از تو بخواهم که بدان آگاه نباشم، و اگر مرا نیامرزی و بر من رحم ننمایی، از زیانکاران خواهم بود. پس آمرزش و رحمت خدا، بنده را ازاینکه از زیانکاران بگردد، نجات میدهد. و این دلالت مینماید که نوح ـ علیه السلام ـ نمیدانست طلب او از پروردگارش، مبنی بر نجات دادنِ پسرش، حرام و غیر جایز است، و در ﴿وَلَا تُخَٰطِبۡنِي فِي ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاۡ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ﴾ داخل است؛ یعنی در مورد ستمکاران با من گفتگو مکن، چرا که آنان غرق خواهند شد. بلکه این مطلب در نزد او مشتبه شد، و او گمان برد که پسرش در فرمودۀ الهی ﴿وَأَهۡلَكَ﴾ داخل است، اما بعداً برای نوح روشن شد که پسرش در زمرۀ کسانی است که نباید برای آنها دعا کرد، و در مورد هلاک ساختن آنان به خدا مراجعه نمود.
(48) (﴿قِيلَ يَٰنُوحُ ٱهۡبِطۡ بِسَلَٰمٖ مِّنَّا وَبَرَكَٰتٍ عَلَيۡكَ وَعَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَكَ﴾) گفته شد: ای نوح! به سلامتی از سوی ما و همراه با برکتی فرود آمده بر تو و بر امتهایی از آدمیان و غیر آنان که با تو هستند و با خود سوار کشتی کردهای، فرود آی. پس خداوند به همه برکت داد به گونهای که تمام دنیا را [دوباره] پر کردند. (﴿وَأُمَمٞ سَنُمَتِّعُهُمۡ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٞ﴾) و ملتها و گروههای دیگری را در دنیا از نعمتها بهرهمند میسازیم، سپس عذابی دردناک از سوی ما بدانان میرسد؛ یعنی این نجات دادن مانع آن نمیشود که چنانچه کسی پس از آن کفر بورزد، او را عذاب ندهیم. گرچه ممکن است مدت اندکی در دنیا بهرهمند شوند، اما بعد از آن آنان را خواهیم گرفت.
(49) خداوند متعال بعد از اینکه این داستان مفصّل را برای پیامبرش تعریف نمود؛ داستانی که جز کسی که خداوند با اعطای رسالتش به او بر وی منّت نهاده باشد، آن را نمیداند، میفرماید: (﴿تِلۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡغَيۡبِ نُوحِيهَآ إِلَيۡكَۖ مَا كُنتَ تَعۡلَمُهَآ أَنتَ وَلَا قَوۡمُكَ مِن قَبۡلِ هَٰذَا﴾) این از خبرهای غیب است که آن را به تو وحی میکنیم، تو و قومت قبلاً آن را نمیدانستید، تا قومت به شما بگویند: قبلاً آن را میدانست. پس خداوند را ستایش بگو و سپاس او را به جای آور و بر دینش استوار باش و بر راه راستی که در پیش گرفتهای و بر دعوت به سوی او شکیبایی کن. (﴿إِنَّ ٱلۡعَٰقِبَةَ لِلۡمُتَّقِينَ﴾) همانا سرانجامِ [نیک] از آنِ پرهیزگاران است؛ کسانی که از شرک و سایر گناهان دوری میکنند. پس همان طور که سرانجام و پایان نیک از آنِ نوح شد، تو هم سرانجام بر قومت پیروز میشوی.
4 Abdolmohammad Ayati
اينها از خبرهاى غيب است كه بر تو وحى مىكنيم. پيش از اين نه تو آنها را مىدانستى و نه قوم تو. پس صبر كن، زيرا عاقبت نيك از آن پرهيزگاران است
5 Abolfazl Bahrampour
اينها از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مىكنيم. پيش از اين نه تو آن را مىدانستى و نه قوم تو. پس صبورى كن كه عاقبت [نيك] از آن پرهيزكاران است
6 Baha Oddin Khorramshahi
این از اخبار غیبی است که بر تو وحی میکنیم، نه تو و نه قومت پیش از این آنها را نمیدانستید، پس شکیبایی پیشه کن که نیک سرانجامی از آن پرهیزکاران است
7 Hussain Ansarian
اینها از خبرهای غیبی است که آن را به تو وحی می کنیم، نه تو آنها را پیش از این می دانستی و نه قوم تو؛ پس [در ابلاغ پیام ما با بهره گرفتن از این خبرها] شکیبایی ورز؛ یقیناً فرجام [نیک] برای پرهیزکاران است
8 Mahdi Elahi Ghomshei
این (حکایت نوح) از اخبار غیب است که به تو وحی میکنیم و پیش از آنکه ما به تو وحی کنیم تو و قومت هیچ از آن آگاه نبودید، پس تو در طاعت حق راه صبر پیش گیر که عاقبت نیکو اهل تقوا راست
9 Mohammad Kazem Moezzi
این از خبرهای ناپیدا است که وحی میفرستیمش به سویت و نبودهای که بدانی آنها را تو و نه قومت پیش از این پس بردبار شو همانا فرجام است از آن پرهیزکاران
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
اين از خبرهاى غيب است كه آن را به تو وحى مىكنيم. پيش از اين نه تو آن را مىدانستى و نه قوم تو. پس شكيبا باش كه فرجام [نيك] از آنِ تقواپيشگان است
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
«اینها از خبرهای مهم غیبند که آنها را به تو وحی میکنیم. تو چنان نبودی که از پیش آنها را بدانی و نه قومت (چنان بودند که آن را بدانند). پس شکیبایی کن (که) بیگمان فرجام (نیک) از آنِ تقواپیشگان است.»
12 Mohsen Gharaati
[اى پیامبر!] اینها از اخبار غیبى است که ما آنها را به تو وحى مىکنیم [و] پیش از این، نه تو و نه قوم تو، از آنها خبرى نداشتید، پس [تو نیز مانند نوح] صبر کن که همانا فرجام [نیک]، براى متّقین است
13 Mostafa Khorramdel
این (قصّه و داستانهای ملّتهای پیشینی که تو آنان را ندیدهای) جزو اخبار غیب است که آن را به تو (ای پیغمبر اسلام!) وحی میکنیم. نه تو و نه قوم تو پیش از این، آن را نمیدانستید. پس (در برابر اذیّت و آزار قوم خود) شکیبائی کن (همان گونه که پیغمبران پیشین در برابر اذیّت و آزار اقوام خود شکیبائی کردند، و بدان) که سرانجام (کار، برد با شکیبایان و) از آنِ پرهیزگاران است
14 Naser Makarem Shirazi
اینها از خبرهای غیب است که به تو (ای پیامبر) وحی میکنیم؛ نه تو، و نه قومت، اینها را پیش از این نمیدانستید! بنابر این، صبر و استقامت کن، که عاقبت از آن پرهیزگاران است
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
[اى رسول ما،] اين از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مىكنيم، كه پيش از اين نه تو آنها را مىدانستى و نه قوم تو پس شكيبايى ورز، كه سرانجام [نيك] از آن پرهيزگاران است