11. هود آیه 95
كَاَنْ لَّمْ يَغْنَوْا فِيْهَا ۗ اَلَا بُعْدًا لِّمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُوْدُ ࣖ ( هود: ٩٥ )
Ka-al-lam yaghnaw feehaaa; alaa bu'dal li Madyana Kamaa ba'idat Samood
حسین تاجی گله داری:
چنان که گویی هرگز در آن (دیار) نبودند! آگاه باشید! دوری (و هلاکت) باد بر (قوم) مدین، همان گونه که (قوم) ثمود دور (و هلاک) شدند!
English Sahih:
As if they had never prospered therein. Then, away with Madyan as Thamud was taken away. (Hud [11] : 95)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
گویی از قبل در آنجا اقامت نداشته بودند، بدانید مدین با رسیدن خشم الله بر آنها از رحمت او تعالی رانده شد، همانگونه که ثمود با فرو فرستادن خشم الله بر آنها از رحمت او تعالی رانده شد.
2 Islamhouse
چنان [هلاک شدند] که گویی هرگز در آن [دیار] نبودند. هان! [قوم] مَدیَن [از رحمت الهی] دور باد! چنان که [قوم] ثمود دور شدند.
3 Tafsir as-Saadi
وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ وَلاَ تَنقُصُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّيَ أَرَاكُم بِخَيْرٍ وَإِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُّحِيطٍ و به سوي قوم مدين برادرشان شعيب را فرستاديم، گفت: «اي قوم من! خدا را بپرستيد، شما جز او معبود (راستيني) نداريد، و از پيمانه و ترازو مكاهيد، من شما را خوب و در آسايش مي بينم، و من بر شما از عذاب روز فراگير مي ترسم».
وَيَا قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ و اي قوم من! پيمانه و ترازو را دادگرانه و به تمام و كمال دهيد و از چيزهاي مردم نكاهيد، و در زمين فساد وتباهي نكنيد.
بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ (اي قوم من) چيزي را كه خداوند (ازمال حلال برايتان) باقي مي گذارد. برايتان بهتر است، اگر مؤمن هستيد، و من بر شما نگاهبان نيستم.
قَالُواْ يَا شُعَيْبُ أَصَلاَتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ گفتند:«اي شعيب ! آيا نمازت به تو فرمان مي دهد كه آنچه را پدرانمان مي پرستيدند رها سازيم يا نتوانيم در اموال خود آن گونه كه مي خواهيم تصرف كنيم؟ بي گمان تو بردبار و خردمند هستي».
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ گفت: «اي قوم من! به من بگوييد اگر دليل آشكاري از پروردگارم داشته باشم و از سوي خود رزق و روزي خوبي به من داده باشد (آيا مي توانم به خلاف دستورات او عمل كنم) و نمي خواهم شما را از چيزي نهي كنم و خودم مرتكب آن شوم. من تا آنجا كه مي توانم جز اصلاح چيزي را نمي خواهم، و توفيق من هم جز با خدا نيست، و بر او توكل نموده ام و به سوي او باز مي گردم».
وَيَا قَوْمِ لاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَن يُصِيبَكُم مِّثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنكُم بِبَعِيدٍ و اي قوم من ! مخالف با من، شما را بر آن ندارد كه همان بلائي به شما برسد كه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد، و قوم لوط از شما دور نيستند.
وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ و از پروردگارتان آمرزش بخواهيد سپس به سوي او برگرديد، بي گمان پروردگارم مهربان (و) دوستدار است.
قَالُواْ يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلاَ رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ گفتند:«اي شعيب! بسياري از آنچه را كه مي گويي نمي فهميم و ما تو را در ميان خود ناتوان مي بينيم، و اگر قبيله ات نبود تو را سنگسار مي كرديم، و تو پيش ما گرانقدر نيستي».
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ گفت:«اي قوم من! آيا قبيله ام در نزد شما از خداوند گرامي تر است؟ و خدا را پشت سر خويش انداخته و فراموش كرده ايد، بي گمان پروردگارم به آنچه مي كنيد احاطه دارد».
وَيَا قَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُواْ إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ و اي قوم من بر روش و شيوة خودتان عمل كنيد، من نيز به شيوة خود عمل مي كنم، به زودي خواهيد دانست كه عذاب رسوا كننده به چه كسي مي رسد، و خواهيد دانست چه كسي دروغگو است، چشم براه باشيد من هم چشم براهم».
وَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مَّنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ و هنگامي كه فرمان ما در رسيد شعيب و كساني را كه همراه او ايمان آورده بودند به رحمتي از سوي خود نجات داديمف و صدايي مرگبار ستمكاران را در گرفت، پس در خانه و كاشانة خود خشكيدند و از پاي درآمدند.
كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا أَلاَ بُعْدًا لِّمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ (چنان كه) گويي هرگز در آنجا نبودند، هان! نفرين و لعنت بر قوم مدين باد همانطور كه قوم ثمود نفرين شدند.
(84) (﴿وَإِلَىٰ مَدۡيَنَ﴾) و به سوی قبیلۀ معروف «مدین» که در جنوب فلسطین زندگی میکردند،(﴿أَخَاهُمۡ شُعَيۡبٗا﴾) برادر نَسَبیشان شعیب را فرستادیم؛ چون آنها او را میشناختند و میتوانستند از او یاد بگیرند. (﴿قَالَ﴾) شعیب به آنها گفت: (﴿يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواۡ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥ﴾) ای قوم من! خدا را بپرستید که معبود راستینی جز او ندارید. و عبادت را خالصانه برای او انجام دهید. آنها شرک میورزیدند، و پیمانه و ترازو را کم میدادند. بنابراین آنان را از این کار نهی کرد و گفت: (﴿وَلَا تَنقُصُواۡ ٱلۡمِكۡيَالَ وَٱلۡمِيزَانَ﴾) و از پیمانه و ترازو مکاهید ، بلکه دادگرانه پیمانه و ترازو را به کمال و تمام بدهید. (﴿إِنِّيٓ أَرَىٰكُم بِخَيۡرٖ﴾) من شما را خوب و در آسایش میبینم؛ یعنی شما از نعمتهای زیاد و سلامتی فراوان و اموال و فرزندان بسیاری برخوردار هستید، پس خداوند را به خاطر آنچه که به شما داده است، سپاسگزار باشید و کفران نعمت نکنید، که آن را از شما خواهد گرفت. (﴿وَإِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٖ مُّحِيطٖ﴾) و من بر شما از عذاب روزی فراگیر میترسم، عذابی که همۀ شما را فرا بگیرد، و هیچ اثری از شما باقی نگذارد.
(85) (﴿وَيَٰقَوۡمِ أَوۡفُواۡ ٱلۡمِكۡيَالَ وَٱلۡمِيزَانَ بِٱلۡقِسۡطِ﴾) و ای قوم من! پیمانه و ترازو را به دادگری و انصاف بدهید، همانگونه که دوست دارید به شما داده شود. (﴿وَلَا تَبۡخَسُواۡ ٱلنَّاسَ أَشۡيَآءَهُمۡ﴾) و از چیزهای مردم نکاهید، و با کم کردن پیمانه و ترازو، آن را ندزدید، (﴿وَلَا تَعۡثَوۡاۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ﴾) و در زمین فساد و تباهی نکنید؛ زیرا استمرار بر گناه، دین و دنیا را فاسد و تباه مینماید، و کشتزار و نسل را نابود میکند.
(86) (﴿بَقِيَّتُ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لَّكُمۡ﴾) مال حلالی که از آنِ شماست و خداوند آن را برایتان باقی میگذارد، بهتر است. پس چشمِ طمع به چیزی ندوزید که به آن نیاز ندارید و بسیار برایتان مضر است. (﴿إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾) اگر شما مؤمن هستید، پس به مقتضای ایمان عمل کنید. (﴿وَمَآ أَنَا۠ عَلَيۡكُم بِحَفِيظٖ﴾) و من مراقب و نگاهبان اعمالتان نیستم، بلکه اعمالتان را خداوند ثبت و ضبط مینماید، و من فقط پیامی را که با آن مبعوث شدهام، به شما میرسانم.
(87) (﴿قَالُواۡ يَٰشُعَيۡبُ أَصَلَوٰتُكَ تَأۡمُرُكَ أَن نَّتۡرُكَ مَا يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَآ﴾) گفتند: ای شعیب! آیا نمازت تو را فرمان میدهد که آنچه را پدرانمان میپرستیدند، رها سازیم؟ این سخن را، در قالب مسخره و در قالب اینکه هرگز سخن او را نخواهند پذیرفت، به پیامبرشان گفتند. و معنی سخنشان این است که نماز خواندنت، سبب شده است ما را از عبادت آنچه نیاکان ما میپرستیدند، بازداری. پس پرستش خدا از سوی شما، موجب آن میگردد که ما آنچه را نیاکانمان میپرستیدند، بدون دلیل و فقط به خاطر میل و خواهش تو رها کنیم؟ پس، چگونه از تو پیروی کنیم و پدران و نیاکانمان را که دارای عقل و خرد بودند، رها سازیم؟ و همچنین سخن تو بر ما لازم نمیگرداند، (﴿أَن نَّفۡعَلَ فِيٓ أَمۡوَٰلِنَا﴾) که نتوانیم در اموال خود آن گونه که میخواهیم، تصرف کنیم؛ یعنی تو که به ما میگویی پیمانه و ترازو را کامل بدهیم و حقِ آن را بپردازیم، ما را از اینکه به دلخواه خود در اموالمان تصرف کنیم، باز نمیدارد، بلکه ما هرچه بخواهیم میکنیم، چون اموالمان متعلق به خود ماست، و تو در آن حقی نداری. بنابراین با مسخره به او گفتند: (﴿إِنَّكَ لَأَنتَ ٱلۡحَلِيمُ ٱلرَّشِيدُ﴾) بیگمان، بردباری و متانت و اخلاق نیک و راهیابی صفتِ توست. پس چیزی جز راهنمایی از تو سر نمیزند، و جز به خوبی فرمان نمیدهی، و جز از گمراهی و زشتی باز نمیداری. منظورشان این بود که شعیب به ضد این دو صفت متصف میباشد؛ یعنی به بیخردی و گمراهی! یعنی چگونه تو بردبار و راه یافته هستی و پدران ما بی خرد و گمراه؟! آنها از روی تمسخر این سخنانرا بر زبان آورده، و عکس آن را گمان میبردند. اما حقیقت مسأله آن گونه نبود که آنها گمان میبردند، بلکه حقیقت همانطور بود که میگفتند. نماز شعیب به او فرمان میداد تا آنها را از آنچه که نیاکان گمراهشان میپرستیدند؛ و از اینکه هر طور بخواهند در اموال خود تصرف نمایند، باز دارد؛ زیرا نماز از کارهای زشت و منکر باز میدارد، و چه منکری بزرگتر از پرستش غیر خداوند است؟ و چه منکر و کار زشتی بزرگتر از ندادن حقوق مردم یا دزدیدن آن از طریق کم کردن پیمانه و ترازو است؟ و در حقیقت شعیب ـ علیه السلام ـ راهیاب و خردمند بود.
(88) (﴿قَالَ﴾) شعیب به آنها گفت: (﴿يَٰقَوۡمِ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّي﴾) ای قوم من! چه میاندیشید اگر من در صحت و درستی آنچه آوردهام، یقین و اطمینان داشته باشم، (﴿وَرَزَقَنِي مِنۡهُ رِزۡقًا حَسَنٗا﴾) و خداوند انواع مالها را به من بخشیده باشد. (﴿وَمَآ أُرِيدُ أَنۡ أُخَالِفَكُمۡ إِلَىٰ مَآ أَنۡهَىٰكُمۡ عَنۡهُ﴾) و من نمیخواهم در آنچه شما را از آن نهی میکنم، با شما مخالفت ورزم؛ و نمیخواهم شما را از کم کردن پیمانه و ترازو نهیکنم، و خودم آن را انجام دهم تا در این مورد متهم شوم. بلکه شما را از هیچ کاری باز نمیدارم مگر اینکه پیش از همه به ترک آن مبادرت میورزم. (﴿إِنۡ أُرِيدُ إِلَّا ٱلۡإِصۡلَٰحَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُ﴾) من هدفی جز اینکه حالات شما اصلاح شود و منافعتان تأمین گردد، ندارم. هدف شخصی ندارم، و تا آنجا که میتوانم، برای اصلاح شما میکوشم. و از آنجا که این سخن به نوعی تعریف و تمجید از مقام خودش بود، سوء تفاهم را برطرف کرد و گفت: (﴿وَمَا تَوۡفِيقِيٓ إِلَّا بِٱللَّهِ﴾) و من برای انجام کار خوب و دوری از کار بد، هنری از خود ندارم مگر اینکه خداوند مرا توفیق دهد؛ و من با قدرت و حرکت خود، نمیتوانم کاری بکنم. (﴿عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ﴾) در کارهایم به او تکیه کرده و به او اعتماد کافی دارم. (﴿وَإِلَيۡهِ أُنِيبُ﴾) و به سوی او باز میگردم و عبادتهایی را انجام میدهم که مرا به انجام آن فرمان داده است، و با این دو کار؛ یعنی کمک خواستن از پروردگار، و بازگشت به سوی او، حالات بندگان درست میشود، همانطور که خداوند متعال فرموده است:﴿فَٱعۡبُدۡهُ وَتَوَكَّلۡ عَلَيۡهِ﴾ او را پرستش کن و بر او توکل نما. و فرموده است:﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ﴾ تنها تو را میپرستیم، و تنها از تو یاری میجوییم.
(89) (﴿وَيَٰقَوۡمِ لَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شِقَاقِيٓ﴾) و ای قوم من! دشمنی و مخالفت با من، شما را بر آن ندارد که، (﴿أَن يُصِيبَكُم مِّثۡلُ مَآ أَصَابَ قَوۡمَ نُوحٍ أَوۡ قَوۡمَ هُودٍ أَوۡ قَوۡمَ صَٰلِحٖۚ وَمَا قَوۡمُ لُوطٖ مِّنكُم بِبَعِيدٖ﴾) به شما بلا و عذابی برسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید، وقوم لوط ازشما دور نیستند؛ چراکه هم از نظر زمانی وهم از نظر مکانی، به شما نزدیکاند.
(90) (﴿وَٱسۡتَغۡفِرُواۡ رَبَّكُمۡ﴾) و به خاطر گناهانی که مرتکب شدهاید، از پروردگارتان آمرزش بخواهید، (﴿ثُمَّ تُوبُوٓاۡ إِلَيۡهِ﴾) سپس در زندگی آیندهتان، با توسل به انجام طاعت او و ترک مخالفتش، به سویش باز گردید. (﴿إِنَّ رَبِّي رَحِيمٞ وَدُودٞ﴾) بیگمان پروردگارم نسبت به کسی که توبه کند و به سوی او برگردد، مهربان است؛ به او رحم میکند و او را میآمرزد و توبهاش را میپذیرد و او را دوست میدارد. (﴿وَدُودٞ﴾) از نامهای خدا میباشد، و بدین معنی است که او بندگان مؤمن خود را دوست دارد، و آنها هم او را دوست میدارند. پس کلمۀ (﴿وَدُودٞ﴾) «فعولِ» به معنی «فاعل» و نیز به معنی «مفعول» است.
(91) (﴿قَالُواۡ يَٰشُعَيۡبُ مَا نَفۡقَهُ كَثِيرٗا مِّمَّا تَقُولُ﴾) آنان از موعظه و اندرزهای شعیب به ستوه آمده و گفتند: بسیاری از آنچه را که میگویی، نمیفهمیم؛ و این به خاطر نفرت آنها از شعیب و گفتههایش بود. (﴿وَإِنَّا لَنَرَىٰكَ فِينَا ضَعِيفٗا﴾) و ما تو را در میان خود ناتوان میبینیم؛ یعنی تو از بزرگان و سران نیستی، بلکه از مستضعفان و ناتوانان میباشی. (﴿وَلَوۡلَا رَهۡطُكَ﴾) و اگر قبیلهات نبود، (﴿لَرَجَمۡنَٰكَۖ وَمَآ أَنتَ عَلَيۡنَا بِعَزِيزٖ﴾) حتماً تو را سنگسار میکردیم. تو نزد ما ارزش و احترامی نداری؛ و اگر ما با تو کاری نداریم، به خاطر احترام قبیلهات است.
(92) (﴿قَالَ﴾) شعیب با دلسوزی به آنها گفت: (﴿يَٰقَوۡمِ أَرَهۡطِيٓ أَعَزُّ عَلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ﴾) ای قوم من! آیا قبیلهام در نزد شما از خداوند گرامیتر است؟ چگونه به خاطر قبیلهام رعایت مرا میکنید، و به خاطر خدا رعایت مرا نمیکنید؟ پس، قبیلهام برای شما، از خداوند مهمتر و گرامیتر است. (﴿وَٱتَّخَذۡتُمُوهُ وَرَآءَكُمۡ ظِهۡرِيًّا﴾) و خدا را پشت سر انداخته و بهآن توجه نکرده و از او نمیهراسید. (﴿إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعۡمَلُونَ مُحِيطٞ﴾) همانا پروردگارم به آنچه میکنید، احاطه دارد و به اندازۀ ذرهای از کارهای شما در زمین و آسمان بر او پوشیده نمیماند، و به زودی به کیفر کارهایی که میکنید، سختترین سزا را به شما خواهد داد.
(93) و هنگامی که شعیب از آنها خسته شد، گفت: (﴿وَيَٰقَوۡمِ ٱعۡمَلُواۡ عَلَىٰ مَكَانَتِكُمۡ﴾) ای قوم من! به روش و دینتان عمل کنید. (﴿إِنِّي عَٰمِلٞۖ سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن يَأۡتِيهِ عَذَابٞ يُخۡزِيهِ﴾) من نیز به شیوۀ خود عمل میکنم، [به زودی] خواهید دانست که عذاب رسواکننده به چه کسی میرسد و رسوایش میکند، و عذاب همیشگی بر چه کسی فرود میآید؟ (﴿وَمَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ﴾) و به زودی خواهید دانست که چه کسی دروغگو است، من یا شما؟ و وقتی عذاب بر آنان وارد شد، این حقیقت را دانستند. (﴿وَٱرۡتَقِبُوٓاۡ إِنِّي مَعَكُمۡ رَقِيبٞ﴾) و چشم به راه و منتظر باشید که چه بلایی به من میرسد، و من هم چشم به راه عذابی هستم که به آن گرفتار خواهید شد.
(94) (﴿وَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا﴾) و هنگامی که فرمان ما، مبنی بر هلاک کردن قوم شعیب در رسید، (﴿نَجَّيۡنَا شُعَيۡبٗا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواۡ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَأَخَذَتِ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواۡ ٱلصَّيۡحَةُ فَأَصۡبَحُواۡ فِي دِيَٰرِهِمۡ جَٰثِمِينَ﴾) شعیب و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند، به رحمتی از سوی خود نجات دادیم، و صدایی مرگبار ستمکاران را درگرفت، پس در خانه و کاشانۀ خود خشکیدند و از پای در آمدند، و صدایی از آنان به گوش نرسید و حرکتی از آنان به چشم نخورد.
(95) (﴿كَأَن لَّمۡ يَغۡنَوۡاۡ فِيهَآ﴾) چنانکه گویی اصلاً در خانههایشان سکونت نداشته، و از ناز و نعمت بهرهمند نبودهاند. (﴿أَلَا بُعۡدٗا لِّمَدۡيَنَ﴾) هان! نفرین بر قوم مدین باد که خداوند آن را هلاک ساخت و رسوا کرد، (﴿كَمَا بَعِدَتۡ ثَمُودُ﴾) همانطور که قوم ثمود نفرین شدند؛ یعنی این دو قبیله در نابودی و دوری از رحمت خدا و هلاکت مشترک بودند. شعیب -علیه السلام- خطیب و سخنران پیامبران نامیده میشود، چون او خیلی زیبا با قومش گفتگو میکرد. داستان او فواید و درسهای عبرت آموز زیادی دارد، که به برخی از آنها اشاره میکنیم. 1- همانطور که کافران به پذیرش اصل اسلام دعوت میشوند و به خاطر نپذیرفتن آن مجازات میگردند، همچنین به پذیرش قوانین و فروع اسلام نیز فراخوانده میشوند و به خاطر نپذیرفتن آن مجازات میگردند؛ زیرا شعیب قومش را به توحید و کامل دادن پیمانه و ترازو فرا خواند و به دنبال آن تهدید کرد که چنانچه سرپیچی کنند، دچار عذاب الهی خواهند شد. 2- کاستن از پیمانه و ترازو، از گناهان کبیره است؛ و هر کس با تقلب و کم کردن از پیمانه و ترازو داد و ستد نماید، بیم آن میرود که در دنیا گرفتار عذاب شود، و کاستن از پیمانه و ترازو، دزدیدن اموال مردم است، و وقتی که دزدیدن اموال مردم با کاستن پیمانه و ترازو سبب عذاب گردد، پس دزدیدن اموال مردم و گرفتن آن با زور، به طریق اولی موجب عذاب میباشد. 3- جزا از نوع عمل است. پس هرکس اموال مردم را کم دهد؛ و بخواهد با کاستن از اموال آنها، بر مال خودش بیفزاید، به کیفر این کار، مال او کم خواهد شد، و این کار باعث از بین رفتن روزی حلال او میگردد؛ زیرا فرمود:﴿إِنِّيٓ أَرَىٰكُم بِخَيۡرٖ﴾ من شما را در خوبی و آسایش میبینم؛ یعنی با این کارهایتان، سبب از بین رفتن خوبی و آسایش خود نشوید. 4- بنده باید به آنچه خداوند به او داده است، قانع شود؛ و به روزی و در آمدهای حرام چشم ندوزد، و به شغلهای مشروع و حلال قانع گردد، و این برایش بهتر است. ﴿بَقِيَّتُ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لَّكُمۡ﴾ روزی حلالی که خداوند برایتان باقی میگذارد، بهتر است؛ و روی آوردن به اسباب حرام برای به دست آوردن روزی، باعث تلف شدن مال و ثروت میگردد، و این روزی حلال است که دارای خیر و برکت میباشد. 5- قناعت به رزق حلال، از لوازمات ایمان و آثار آن میباشد؛ زیرا بر حسب آیۀ شریفه زمانی آدمی به رزق حلالِ خدا قناعت میکند که ایمان داشته باشد، و این دلالت مینماید که هرگاه عمل نباشد، ایمان ناقص است، یا اصلاً ایمانی در کار نیست. 6- نماز همواره بر پیامبران گذشته واجب بوده است، و نماز از بهترین اعمال است، حتی کافران فضیلت و برتری و مقدم بودن آن را بر سایر اعمال قبول داشتند. نماز از کارهای زشت و منکر باز میدارد. و نماز، ترازویی برای سنجش ایمان و آیین و قوانین ایمانی است. پس اگر نماز به صورت شایسته بر پا شود، احوالِ بنده کامل میگردد. و اگر نماز به صورت واقعی بر پا نشود، دین آدمی مختل میگردد. 7- مالی که خداوند به عنوان روزی به انسان میدهد، گرچه خداوند آن را به او بخشیده است، اما نمیتواند هر طور که دلش بخواهد در آن تصرف کند؛ زیرا آن مال، امانتی است نزد او؛ و بر اوست که با پرداختن حقوقی که در آن است، و با پرهیز از شغلهایی که خدا و پیامبرش حرام نمودهاند، حق خداوند را ازآن بپردازد. نه آن گونه که کافران و امثال آنها گمان میبرند مالهایشان از آنِ خودشان است، و هرطور بخواهند میتوانند در آن تصرف نمایند، خواه با دستور خدا مطابق و موافق، و خواه مخالف باشد. 8- آنچه که مکمّل کار دعوتگر میباشد، این است که به انجام دادن چیزی بپردازد که دیگران را به انجام آن دستور میدهد. او باید قبل از همه، به انجام این کارها مبادرت ورزد؛ و قبل از همه، از آنچه مردم را از آن بازمیدارد، باز آید. همانطور که شعیب -علیه السلام- گفت:﴿وَمَآ أُرِيدُ أَنۡ أُخَالِفَكُمۡ إِلَىٰ مَآ أَنۡهَىٰكُمۡ عَنۡهُ﴾ و من نمیخواهم در آنچه شما را از آن نهی میکنم، با شما مخالفت ورزم. نیز به دلیل اینکه خداوند فرموده است:﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواۡ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ﴾ ای مؤمنان! چرا چیزهایی را میگویید که خود انجام نمیدهید؟! 9- پیامبران موظفاند برحسب توانایی خویش، برای تحصیل منافع و مصالح عمومی جامعۀ اسلامی، تلاش نمایند؛ و مفاسد و مضار را دفع نموده یا آن را کم کنند، و مصالح عام را بر مصالح خاص مقدم بدارند. تأمین مصلحت؛ یعنی این که حالات مختلف بندگان بهبود یابد، و امور دینی و دنیویشان سامان پذیرد. 10- هرکس باید به اندازۀ توان خود برای اصلاح جامعه بپاخیزد، اما در مسایلی که قدرت و توانایی اصلاحگری را ندارد، مورد نکوهش و مذمت قرار نمیگیرد. پس بنده باید به اندازۀ توان خود، به اصلاح خود و دیگران بپردازد. 11- شایسته است بنده، حتی به اندازۀ یک چشم به هم زدن، به خودش تکیه نکند، بلکه همواره از پروردگارش یاری بجوید، و بر او توکل نماید و از او توفیق مسئلت کند. و هرگاه توفیقی یافت، آن را به توفیق دهنده نسبت دهد و به خود نبالد:﴿وَمَا تَوۡفِيقِيٓ إِلَّا بِٱللَّهِۚ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَإِلَيۡهِ أُنِيبُ﴾ و توفیق من جز با خدا نیست، بر او توکل نمودهام و به سوی او باز میگردم. 12- باید از آنچه که بر سر امتهای گذشته آمده است، برحذر باشیم؛ و شایسته است داستانهایی که در آن، فرود آمدن عذاب بر مجرمان ذکر شده است، در قالب وعظ و اندرز یادآوری شود. نیز به منظور تشویق و تحریک مسلمانان، نعمتهایی را که خداوند به پرهیزگاران ارزانی داشته است، یادآوری شود. 13- خداوند گناه توبه کننده را میآمرزد و از او صرف نظر میکند و او را دوست میدارد. اما سخن کسی که میگوید:«توبهکننده هرگاه توبه نماید، خداوند او را عفو خواهد کرد، اما او را دوست نخواهد داشت» اعتباری ندارد؛ زیرا خداوند متعال فرموده است:﴿وَٱسۡتَغۡفِرُواۡ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاۡ إِلَيۡهِۚ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٞ وَدُودٞ﴾ و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به سوی او برگردید، بیگمان پروردگارم مهربان و دوستدار است. 14- خداوند به طرق زیادی از مؤمنان دفاع میکند، که مردم برخی از این طرق را میدانند، و گاهی چیزی را از آن نمیدانند. و در برخی مواقع، خداوند به وسیلۀ قبیله یا هموطنانشان، کافران را از آنان دفع مینماید، همانطور که خداوند قبیلۀ شعیب را مانعی جهت سنگسار شدن وی از سوی قومش قرار داد. و ایرادی ندارد برای ایجاد روابطی که منجر به دفاع از اسلام و مسلمانان گردد، سعی و تلاش شود، بلکه گاهی اوقات واجب است برای ایجاد چنین روابطی اقدام نمود؛ چراکه سعی و تلاش در راستای اصلاح و ساماندهی [امور مسلمین]، بر حسب توانایی و امکانات، امری مطلوب و پسندیده است. بنابراین اگر مسلمانانی که تحت حکومت کافران هستند، دیگران را یاری دادند تا حکومت جمهوری تشکیل دهند تا افراد و ملتها بتوانند حقوق دینی و دنیوی خود را استیفا کنند، بهتر از آن است که در برابر دولتی که میخواهد حقوق دینی و دنیوی آنان را زیر پا بگذارد و بر نابود کردن و قرار دادن آنان به عنوان برده و کارگر خودش حریص است، تسلیم شوند. آری، در حال توانستن، واجب است کاری کنند که حکومت از آن مسلمانان و آنان حاکم شوند. اما اگر رسیدن به این مرحله امکان پذیر نبود، مرحلهای که محافظت از دین و دنیای مسلمانان در آن است، مقدم بر هر چیزی است. والله أعلم.
4 Abdolmohammad Ayati
چنان كه گويى هرگز در آن ديار نبودهاند. هان لعنت بر مردم مدين باد، همچنان كه لعنت بر قوم ثمود
5 Abolfazl Bahrampour
گويى هرگز در آن [خانهها] نبودهاند. هان كه طرد و هلاك باد [مردم] مدين را، همان گونه كه ثمود هلاك شدند
6 Baha Oddin Khorramshahi
گویی در آنجا نبودهاند، هان نفرین بر قوم مدین، همچنانکه قوم ثمود هم نفرین زده بود
7 Hussain Ansarian
گویی در آنجا اقامت نداشتند. آگاه باشید! مَدین [از رحمت خدا] دور باد، همان گونه که ثمود دور شد
8 Mahdi Elahi Ghomshei
چنان هلاک شدند که گویی هرگز در آن دیار نبودند، آگاه باشید که اهل مدین هم مانند کافران قوم ثمود از رحمت خدا دور شدند
9 Mohammad Kazem Moezzi
چنانکه گوئی نبودهاند در آن هرگز همانا دور باد برای مَدین چنانکه دور شدند ثمود
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
گويى در آن [خانهها] هرگز اقامت نداشتهاند. هان، مرگ بر [مردم] مَدْيَن، همان گونه كه ثمود هلاك شدند
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
گویی در آن (خانه) هرگز اقامتی گوارا (و خوشایند) و دیرپا نداشتهاند. هان! که مردمان مَدْیَن از رحمت خدا دورند؛ همانگونه که ثمود(یان) دور شدند
12 Mohsen Gharaati
[آن چنان] که گویى هرگز در آن منطقه ساکن نبودهاند. آگاه باشید [لطف خدا] از مردم مدین دور باد! همان گونه [که] از قوم ثمود دور شد
13 Mostafa Khorramdel
بدان گونه که انگار هرگز از ساکنان آن دیار نبودهاند (و در آنجا نزیستهاند و روزگاری در آن بسر نبردهاند. نه خود ماندند و نه اثری از ایشان ماند). هان! نابود (و دور از رحمت خدا) باد قوم مدین! همان گونه که قوم ثمود نابود (و دور از رحمت خدا) شدند
14 Naser Makarem Shirazi
آنچنان که گویی هرگز از ساکنان آن (دیار) نبودند! دور باد مدین (و اهل آن) از رحمت خدا، همان گونه که قوم ثمود دور شدند
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
چنانكه گويى هرگز در آنجا نبودند، هان كه نابودى و تباهى باد اهل مدين را، چنانكه ثمود نابود شدند