(آنگاه) گفت: «این از رحمت پروردگار من است (و تا الله بخواهد پا برجا میماند) اما هنگامیکه وعدۀ پروردگارم فرا رسد، آن را درهم میکوبد، و وعدۀ پروردگارم حق است».
English Sahih:
[Dhul-Qarnayn] said, "This is a mercy from my Lord; but when the promise of my Lord comes [i.e., approaches], He will make it level, and ever is the promise of my Lord true." (Al-Kahf [18] : 98)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
ذوالقرنین گفت: این سد رحمتی از جانب پروردگارم است که میان یأجوج و مأجوج و فساد نمودن در روی زمین مانع میشود و آنها را از این کار بازمیدارد، پس هرگاه زمانیکه الله برای خروج آنها قبل از برپایی قیامت مشخص کرده است فرا رسد آن را با زمین یکسان میگرداند، و وعدۀ الله به یکسان کردن آن با زمین و خروج یأجوج و مأجوج ثابت است و هیچ خلافی در آن نیست.
2 Islamhouse
[آنگاه ذوالقرنین] گفت: «این [سد،] از رحمت پروردگار من است [و تا الله بخواهد باقی میمانَد]؛ اما هنگامی که وعدۀ پروردگارم فرارسد، آن را در هم میکوبد و وعدۀ پروردگارم حق است».
3 Tafsir as-Saadi
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا سپس وسيله اي را دنبال کرد. حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا تا اينکه به محل طلوع و خورشيد رسيد [و] ديد که آفتاب بر مردماني مي تابد که براي آنها در برابر آن پوششي ننهاده بوديم. كَذَلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا اين گونه [به پيش مي رفت] و ما از آنچه مي کرد کاملاً آگاه بوديم. ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا سپس از وسيله اي [ديگر] است،اده کرد. حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا تا آنگاه که به يمان دو کوه رسيد، و در فراسوي آن دو کوه گروهي را يافت که هيچ سخني را نمي فهميدند. قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا گفتند:«اي ذوالقرنين! همان يأجوج و مأجوج در اين سرزمين تباهکارند، پس آيا [راضي هستي] که براي تو هزينه اي مقرر کنيم به شرط آنکه ميان ما و ايشان سدي بسازي»؟ قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا گفت:«آنچه پروردگارم [از ثروت و نيرو و قدرت] در اختيار من گذاشته، بهتر است. پس مرا ياري کنيد تا ميان شما و ايشان سد بزرگ و محکمي بسازم». آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا قطعات آهن را براي من بياوريد ، تا آنگاه که بين دو کوه را برابر کرد، گفت:«در آن بدميد»، تا آنکه [آهن] را آتش نمود، گفت:«مس گداخته شده بياوريد تا بر آن بريزيم». فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا پس نتوانستند از آن بالا رون و [نيز] نتوانستند سوراخي در آن پديد آورند. قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاء وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا گفت:«اين رحمتي از سوي پروردگار من است، و هرگاه وعدۀ پروردگارم فرا رسد آن را ويران و با زمين يکسان مي کند، و وعدۀ پروردگارم حق است». (89) وقتی که به غروبگاه خورشید رسید، به قصد یافتن محل طلوع خورشید بازگشت، و از وسائل و راههایی که خداوند در اختیار او قرار داده بود، استفاده کرد.
(90) پس به محل طلوع خورشید رسید و (﴿وَجَدَهَا تَطۡلُعُ عَلَىٰ قَوۡمٖ لَّمۡ نَجۡعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتۡرٗا﴾) دید که خورشید بر مردمانی میتابد که پوششی دربرابر آن ندارند. شاید عدم وجود پوشش، به سبب وحشیگری و بیتمدنی آنها بود؛ و یا بدان خاطر بود که خورشید در نزد آنان حالتی دایمی داشت. آن چنانکه باید، غروب نمیکرد، چنانکه در شرق آفریقای جنوبی چنین است. پس ذوالقرنین به نقطهای از زمین رسید که اهل زمین در رابطه با آن، هیچ آگاهی نداشتند، چه رسد به اینکه خودشان به آنجا برسند. با این وجود، خداوند این کارها را برای ذوالقرنین میسّر نمود، و هرآنچه را که بدان دسترسی پیدا میکرد،
(91) بر اساس تقدیر و علم الهی صورت میگرفت. بنابراین فرمود: (﴿وَقَدۡ أَحَطۡنَا بِمَا لَدَيۡهِ خُبۡرٗا﴾) و ما به خوبی از اسباب بزرگی که او در اختیار داشت، و به هرجا که میرفت، از او آگاه بودیم.
(92 - 93) (﴿ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ بَيۡنَ ٱلسَّدَّيۡنِ﴾) سپس از وسیلهای استفاده کرد تا آنکه به میان دو کوه رسید. مفسرین گفتهاند: از مشرق به سوی شمال حرکت کرد تا آنگاه به میان دو کوه رسید که در آن زمان معروف بودند، و دو رشته کوه بودند که به چپ و راست امتداد یافته، و به دریا منتهی میشدند. این کوهها سدی میان یأجوج و مأجوج و مردم بودند. در آن سوی این دو کوه، ذوالقرنین قومی را یافت که به خاطر گنگی زبانشان و پایین بودن میزان درک و هوششان، سخنی را نمیفهمیدند؛ و خداوند به ذوالقرنین علمی داده بود که به وسیلۀ آن، زبان این قوم را فهمید و با آنها گفتگو نمود. و آنان ذوالقرنین را، از ضرر و زیانی که یأجوج و مأجوج به آنها وارد میکرد، آگاه نموده و به او شکایت کردند. یأجوج و مجوج دو طایفۀ بزرگ از انسانها هستند. بنابراین گفتند:
(94) (﴿إِنَّ يَأۡجُوجَ وَمَأۡجُوجَ مُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) همانا یأجوج و مأجوج، در این سرزمین، با کشتن و گرفتن اموال مردم و دیگر کارهای ناروا، تباهی میکنند. (﴿فَهَلۡ نَجۡعَلُ لَكَ خَرۡجًا عَلَىٰٓ أَن تَجۡعَلَ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَهُمۡ سَدّٗا﴾) آیا راضی هستی که برای تو هزینهای مقرر کنیم که میان ما وایشان سدی بسازی؟ واین دلالت مینماید که آنها خودشان، نمیتوانستند سد را بسازند؛ اما میدانستند که ذوالقرنین، توانایی چنین کاری را دارد. بنابراین به او مزدی دادند تا این کار را انجام دهد. و سبب این کار را برای ذوالقرنین ذکر کردند؛ و آن، تباهکاری یأجوج و مأجوج در زمین بود، و آنان میدانستند که ذوالقرنین چشم طمع به سرزمینشان ندوخته، و نسبت به اصلاح حال مردم بیتفاوت نبوده، و هدفش ساماندهی اوضاع مردم است. پس خواستۀ آنان را اجابت کرد، چون مصلحت درآن بود. و ذوالقرنین از آنها مزدی نگرفت، و شکر قدرت و حکومتی که خداوند به او داده بود، به جای آورد.
(95) پس به آنان گفت: (﴿مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيۡرٞ﴾) توانایی و قدرتی که خداوند در اختیار من نهاده است، از آنچه شما به من میبخشید، بهتر است؛ و من فقط این را از شما میخواهم که با نیرو و با دستهایتان مرا یاری کنید، (﴿أَجۡعَلۡ بَيۡنَكُمۡ وَبَيۡنَهُمۡ رَدۡمًا﴾) تا میان شما و ایشان، سد بزرگ و محکمی بسازم که مانع از عبور آنان به سوی شما شود.
(96) (﴿ءَاتُونِي زُبَرَ ٱلۡحَدِيدِ﴾) قطعات بزرگ آهن را برای من بیاورید، و آنها برایش آوردند، (﴿حَتَّىٰٓ إِذَا سَاوَىٰ بَيۡنَ ٱلصَّدَفَيۡنِ﴾) تا آنگاه که میان دو کوه را ـ که سد را بین آنان ساخته بود ـ برابر کرد. (﴿قَالَ ٱنفُخُواۡ﴾) گفت: آتش بزرگی روشن کنید، و برای روشن کردن آن، از دمهای آهنگری استفاده کنید، و در آن بدمید تا آتش بیشتر روشن شود، و مس ذوبِ گردد. وقتی مسهایی که او درخواست کرده بود تا آهن پارهها را با آن به هم بچسباند، گداخته و ذوب شد، (﴿قَالَ ءَاتُونِيٓ أُفۡرِغۡ عَلَيۡهِ قِطۡرٗا﴾) گفت: مس گداخته شده را بیاورید تا بر آن بریزیم. پس او مس گداخته شده را بر آن ریخت، و سد بسیار محکم شد، و به وسیلۀ آن، مردمی که این سوی سد بودند، از ضرر یأجوج و مأجوج مصون ماندند.
(97) (﴿فَمَا ٱسۡطَٰعُوٓاۡ أَن يَظۡهَرُوهُ وَمَا ٱسۡتَطَٰعُواۡ لَهُۥ نَقۡبٗا﴾) پس آنان نتوانستند از آن بالا روند؛ زیرا بلند و مرتفع بود، و نتوانستند آن را سوراخ کنند؛ چون خیلی محکم و سخت بود.
(98) وقتی که ذو القرنین این کار زیبا و شاهکار بزرگ را انجام داد، آن را به پروردگارش نسبت داد و گفت: (﴿هَٰذَا رَحۡمَةٞ مِّن رَّبِّي﴾) این از فضل و احسان خدا بر من است. و خلفا و فرمانروایان صالح اینگونه هستند که هرگاه خداوند نعمتی را به آنان ارزانی نماید، شکر، و اقرار به نعمت آنان بیشتر میشود، و بیش از پیش به نعمت خدا اعتراف میکنند، همانگونه که سلیمان ـ علیه السلام ـ وقتی که تختِ ملکۀ سبا از مسافت خیلی دور نزد او حاضر شد، گفت:﴿هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّي لِيَبۡلُوَنِيٓ ءَأَشۡكُرُ أَمۡ أَكۡفُرُ﴾ این از فضل پروردگارم است تا مرا بیازماید که آیا شکر را به جا میآورم یا ناسپاسی میکنم. به خلاف سرکشان و متکبران و کسانی که در دنیا سرکشی میکنند، و نعمتهای دنیوی، غرور و سرکشی آنها را میافزاید؛ آن گونه که قارون وقتی خداوند به او گنجهائی داد که کلیدهای آن بر گروه نیرومند سنگینی میکرد، گفت:﴿إِنَّمَآ أُوتِيتُهُۥ عَلَىٰ عِلۡمٍ عِندِيٓ﴾ آن را تنها بر اساس دانشی از نزد خود به دست آوردهام. (﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ رَبِّي﴾) و هرگاه وعدۀ پروردگارم برای بیرون آمدن یأجوج و مأجوج فرا رسد، (﴿جَعَلَهُۥ دَكَّآءَ﴾) آن سد محکم و بزرگ را منهدم و هموار میسازد، (﴿وَكَانَ وَعۡدُ رَبِّي حَقّٗا﴾) و وعدۀ پروردگارم حق است.
4 Abdolmohammad Ayati
گفت: اين رحمتى بود از جانب پروردگار من؛ و چون وعده پروردگار من در رسد، آن را زير و زبر كند و وعده پروردگار من راست است
5 Abolfazl Bahrampour
گفت: اين [سدّسازى] رحمتى از جانب پروردگار من است، ولى چون وعدهى پروردگارم فرا رسد آن [سدّ] را در هم كوبد، و وعدهى پروردگار من حق است
6 Baha Oddin Khorramshahi
گفت این رحمتی از سوی پروردگار من است چون وعده پروردگارم [قیامت] فرارسد، آن را پخش و پریشان کند و وعده پروردگار من حق است
7 Hussain Ansarian
[ذوالقرنین پس از پایان یافتن کار سد] گفت: این رحمتی است از پروردگار من، ولی زمانی که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را درهم کوبد [و به صورت خاکی مساوی با زمین قرار دهد]، و وعده پروردگارم حق است
8 Mahdi Elahi Ghomshei
ذو القرنین گفت که این (قدرت و تمکن بر بستن سد) لطف و رحمتی از خدای من است و آنگاه که وعده خدای من فرا رسد (که روز قیامت یا روز ظهور حضرت ولی اللّه اعظم است) آن سد را متلاشی و هموار با زمین گرداند و البته وعده خدای من محقق و راست است
9 Mohammad Kazem Moezzi
گفت این است رحمتی از پروردگارم تا گاهی بیاید وعده پروردگارم بگرداندش خرد و بوده است وعده پروردگارم درست
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
گفت: «اين رحمتى از جانب پروردگار من است، و[لى] چون وعده پروردگارم فرا رسد، آن [سد] را درهم كوبد، و وعده پروردگارم حق است.»
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
(ذوالقرنین) گفت: «این رحمتی بزرگ از (جانب) پروردگار من است. پس هنگامیکه وعدهی پروردگارم فرا رسد، آن سدّ را از هم فرو پاشد. و وعدهی هراسناک پروردگارم حق بوده است.»
12 Mohsen Gharaati
[ذوالقرنین] گفت: «این، رحمت بزرگى از پروردگار من است [و تا موعد مقرّر پابرجاست]، پس هرگاه وعدهى پروردگار من فرارسد، آن [سدّ] را در هم مىکوبد. و وعدهى پروردگارم حقّ است.»
13 Mostafa Khorramdel
(هنگامی که بنای سدّ به پایان رسید، ذوالقرنین شاکرانه) گفت: این (سدّ) از مرحمت پروردگار من است (و پابرجا میماند تا خدا بخواهد) و هرگاه وعدهی خدا فرا رسد (و بخواهد آن را خراب کند) آن را ویران و با زمین یکسان میکند، و وعدهی پروردگار من حق (و هنگامهی قیامت حتمی) است
14 Naser Makarem Shirazi
(آنگاه) گفت: «این از رحمت پروردگار من است! امّا هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم میکوبد؛ و وعده پروردگارم حق است!»
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
گفت: اين بخشايشى است از پروردگار من، پس چون وعده پروردگارم فرا رسد، آن