20. طه آیه 73
اِنَّآ اٰمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطٰيٰنَا وَمَآ اَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِۗ وَاللّٰهُ خَيْرٌ وَّاَبْقٰى ( طه: ٧٣ )
Innaaa aamannaa bi Rabbinaa liyaghfira lanaa khataayaanaa wa maaa akrahtanaa 'alaihi minas sihr; wallaahu khairunw waabqaa
حسین تاجی گله داری:
همانا ما به پروردگارمان ایمان آوردهایم تا گناهانمان و آنچه را از سحر که ما را به آن وادار کردی، برایمان ببخشاید، و الله بهتر و پایدارتر است».
English Sahih:
Indeed, we have believed in our Lord that He may forgive us our sins and what you compelled us [to do] of magic. And Allah is better and more enduring." (Taha [20] : 73)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
همانا ما به پروردگارمان ایمان آوردیم امید است که گناهان پیشین ما از کفر و غیر آن را از ما محو گردانَد، و گناه سحری را که ما را بر آموختن و تمرین آن و شکست موسی علیه السلام با آن مجبور ساختی از ما پاک کند، و الله از آنچه که تو به ما وعده دادی پاداش بهتری میدهد، و از عذابی که تو ما را به آن تهدید میکنی عذابی بادوامتر میدهد.
2 Islamhouse
بیتردید، ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از جادوگری بر ما تحمیل کردی ببخشاید؛ و الله بهتر و پایندهتر است».
3 Tafsir as-Saadi
وَلَقَدْ أَرَيْنَاهُ آيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَى و بي شک همۀ آيات خود را به او [= فرعون] نشان داديم، ولي او تکذيب کرد و نپذيرفت.
قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى [فرعون] گفت: «اي موسي! آيا به نزد ما آمده اي که ما را با جادوي خويش از سرزمين خودمان بيروني کني؟
فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنتَ مَكَانًا سُوًى ما نيز جادويي مانند آن براي تو مي آوريم، پس بين ما و خودت در مکاني صاف و مسطح وعده اي بگذار که نه ما و نه تو از آن تخلف نکنيم.
قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَن يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى [موسي] گفت : «وعده گاهتان روز جشن است، و آنکه مردم به وقت چاشت گردآورده مي شوند».
فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَى پس فرعون بازگشت و همۀ مکر و فريب خود را جمع کرد، سپس آمد.
قَالَ لَهُم مُّوسَى وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى موسي به آنان گفت:«واي بر شما! بر خداوند دروغ نبنديد، که خدا شما را با عذاب نابود و ريشه کن خواهد کرد، و کسي که بر خدا دروع بندد ناکام مي گردد.
فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى پس در ميان خود دچار اختلاف شدند، و مخفيانه در گوش هم به سخن پرداختند.
قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى گفتند: «اينها دو جادوگر هستند که مي خواهند با جادوي خويش شما را از سرزمينتان بيرون کنند، و آيين برتر و بهتر شما را از ميان بردارند .
فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى پس تمام حيله تان را به کار بنديد، آنگاه صف بسته [و] بازآييد، بي گمان امروز هر کس که چيره گردد کامياب شده است.
قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى گفتند: «اي موسي! آيا تو اول [عصايت را] مي اندازي يا ما نخستين کساني باشيم که مي افکنيم؟»
قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى موسي گفت: «بلکه شما اول بياندازيد» پس ناگهان ريسمان ها و عصاهايشان بر اثر سحر آنان [در نظر موسي] چنان به نظر رسيد که تند راه مي روند»
فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَى و در اين هنگام موسي در درون خود اندکي احساس ترس کرد.
قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَى ما گفتيم:«نترس! به راستي که تو چهره و غالب هستي».
وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى و آنچه را که در دست راست داري بيفکن تا هر چه را که ساخت اند ببلعد، بي شک آنچه را که ساخته اند نيرنگ جادوگر است، و جادوگر هر کجا باشد پيروز نمي شود.
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى آنگاه جادوگران سجده کنان در افتادند و گفتند: «به پروردگار جهانيان، پروردگار هارون و موسي ايمان آورديم.
قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى [فرعون]گفت: «آيا پيش از آنکه به شما اجازه دهم بدو ايمان آورديد؟ بي گمان او بزرگ شماست که به شما جادو آموخته است، پس دستهايتان و پاهايتان را بر خلاف يکديگر قطع مي کنم، و شما را به تنه هاي درخت خرما به دار مي آويزم، و بي شک خواهيد دانست کداميک از ما سخت کيفرتر و پايدار است .
قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا [جادوگران به فرعون] گفتند: «هرگز تو را بر دلايل روشني که به ما رسيده، و بر کسي که ما را آفريده است بر نمي گزينيم، پس هر فرماني که مي خواهي صادر کني صادر کن، تو فقط در اين زندگاني دنيا مي تواني فرمان بدهي و حکم صادر کني.
إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى به راستي که ما به پروردگارمان ايمان آورده ايم تا گناهان و جادوگريهايي را که بدان وادارمان کردي، ببخشايد و خداوند بهتر و پايدارتر است.
(56) خداوند متعال خبر میدهد که انواع نشانهها و عبرتها و دلائل آشکاری که در وجود انسان است، به فرعون نشان داد؛ اما به راه نیامد و توبه نکرد و بازنگشت، بلکه تکذیب کرد و رویگردان شد. او خبر را تکذیب کرد و از امر و نهی روی برتافت، و حق را باطل، و باطل را حق انگاشت، و در باطل مجادله نمود تا مردم را گمراه کند. پس گفت:
(57) (﴿أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِكَ﴾) ای موسی! آیا به نزد ما آمدهای تا ما را با جادوی خویش از سرزمین خودمان بیرون کنی؟ فرعون ادعا کرد معجزاتی که موسی به او نشان داده است، جادوگری و فریب است؛ و هدف از آن این است که آنها از سرزمینشان بیرون کرده شده، و موسی برآن حاکم شود. فرعون اینطور گفت تا قومش را متأثر کند، و سخنش در دل آنان اثر بگذارد؛ زیرا طبیعت انسانها به وطن گرایش دارد، و بیرون رفتن و جدا شدن از وطن برای آنها دشوار است. پس فرعون به آنها خبر داد که هدف موسی این است آنها را از وطنشان خارج کند تا آنها را علیه موسی بشوراند، و آنان را بر مبارزه و جنگ با موسی تحریک کند. پس گفت:
(58) ما نیز جادویی همانند جادوی تو میآوریم، بنابراین به ما مهلت بده، (﴿فَٱجۡعَلۡ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَلَآ أَنتَ﴾) و بین ما و خودت وعدهای بگذار که نه ما و نه تو از آن تخلف نکنیم. (﴿مَكَانٗا سُوٗى﴾) یعنی در جایی وعده بگذار که هم برای ما و هم برای تو معلوم باشد. و یا منظور، جای هموار و صافی است که آنچه در آن انجام میشود، قابل رؤیت باشد.
(59) پس موسی گفت: (﴿مَوۡعِدُكُمۡ يَوۡمُ ٱلزِّينَةِ﴾) موعد ما و شما روز جشن است، و آن، عیدی بود که در آن روز کارها و شغلهایشان را ترک میکردند، (﴿وَأَن يُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى﴾) و باید مردم در چاشتگاه گرد آورده شوند. موسی این را خواست، چون در روز عید و وقت چاشت، مردم زیاد جمع میشوند؛ و حقیقت را آن گونه که هست، میبینند؛ و در غیر این وقت، مردم زیاد جمع نمیشوند و صحنه هم خوب دیده نمیشود.
(60) پس موسی گفت: (﴿مَوۡعِدُكُمۡ يَوۡمُ ٱلزِّينَةِ﴾) موعد ما و شما روز جشن است، و آن، عیدی بود که در آن روز کارها و شغلهایشان را ترک میکردند، (﴿وَأَن يُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى﴾) و باید مردم در چاشتگاه گرد آورده شوند. موسی این را خواست، چون در روز عید و وقت چاشت، مردم زیاد جمع میشوند؛ و حقیقت را آن گونه که هست، میبینند؛ و در غیر این وقت، مردم زیاد جمع نمیشوند و صحنه هم خوب دیده نمیشود. (﴿فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ كَيۡدَهُۥ﴾) پس فرعون مکرها وحیلههایی را که میتوانست با آن علیه موسی نیرنگ کند، جمع کرد؛ و او کسانی را به شهرها فرستاد تا جادوگرانِ ماهر را جمع کنند، و درآن روز، جادوگری رونق داشت؛ و دانشِ آن، مورد علاقه بود.بنابراین تعداد زیادی از جادوگران جمع شدند و همه به میعادگاه آمدند و مردم برای مشاهدۀ ماجرا جمع شدند. جمعِ زیادی بود؛ مردان و زنان و اشراف و سران و عوام و کوچک و بزرگ همه و همه جمع شده بودند، و آنها مردم را برای جمع شدن تشویق میکردند و به مردم میگفتند:﴿هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن كَانُواۡ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِينَ﴾ جمع شوید تا ازجادوگران پیروی کنیم، اگر آنان پیروز شوند.
(61) وقتی مردم از همۀ شهرها و آبادیها جمع شدند، موسی آنان را موعظه نمود و بر آنها حجّت اقامه کرد، و به آنان گفت: (﴿وَيۡلَكُمۡ لَا تَفۡتَرُواۡ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا فَيُسۡحِتَكُم بِعَذَابٖ﴾) وای بر شما! از جادویتان کمک نگیرید، شما با حق مبارزه میکنید و بر خدا دروغ میبندید، پس خداوند شما را با عذابی از جانب خود ریشه کن و نابود خواهد کرد، و تلاش و دروغ بستن شما ناکام خواهد ماند، و به پیروزی، و مقام والا در نزد فرعون -که به دنبال آن هستید- نخواهید رسید، و از عذاب خدا در امان نخواهید بود.
(62) و سخن حق باید در دلها اثر بگذارد، بنابراین جادوگران وقتی سخن موسی را شنیدند؛ کشمکش و اختلاف میان آنها بروز کرد و دچار تردید شدند، و از جملۀ اختلافات آنها این بود که در مورد موسی تردید داشتند که آیا او برحق است یا نه؟ که هنوز هم در رابطه با او، به یک نظر واحد و قطعی نرسیدهاند تا خداوند کاری را که شدنی است، انجام دهد، ﴿لِّيَهۡلِكَ مَنۡ هَلَكَ عَنۢ بَيِّنَةٖ وَيَحۡيَىٰ مَنۡ حَيَّ عَنۢ بَيِّنَةٖ﴾ تا هر کس که هلاک میشود، از روی دلیل هلاک شود؛ و هرکس که زنده میماند، از روی دلیل زنده بماند. پس در این هنگام، مخفیانه و درگوشی با هم صحبت کردند؛ و آنها میخواستند تا همه بر یک سخن اتفاق کنند تا در گفتهها و کارهایشان موفق شوند و مردم به دین آنها چنگ بزنند.
(63) و خداوند متعال درگوشی و رازگویی آنها را چنین تفسیر و تعبیر کرده است: (﴿قَالُوٓاۡ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ يُرِيدَانِ أَن يُخۡرِجَاكُم مِّنۡ أَرۡضِكُم بِسِحۡرِهِمَا﴾) اینها دو جادوگر هستند که میخواهند با جادوی خویش، شما را از سرزمینتان بیرون کنند. همچنانکه پیشتر فرعون نیز همین سخن را گفته بود. پس جادوگران و فرعون، بدون قصد و تصمیم قبلی در این سخن هماهنگ بودند. نیز احتمال دارد که فرعون گفتۀ خودش را که بر آن مصمم بود، به مردم دیکته کرده باشد. و جادوگران بر گفتۀ فرعون این را اضافه کردند و گفتند: (﴿وَيَذۡهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ﴾) [موسی و هارون] به خاطرجادویتان، بر شما حسد ورزیده و میخواهند بر شما غالب شوند تا افتخار و شهرت از آن آنها باشد، و در این علم [= علم جادوگری] که وقت خود را در آن صرف کردهاید، شهره و آوازه برای آن دو باشد. آنان میخواهند اسباب معیشت و اسباب فخر و شایستگی را از دست شما بگیرند. ساحران با این سخن، یکدیگر را تشویق میکردند تا در شکست دادن موسی بکوشند. بنابراین گفتند:
(64) (﴿فَأَجۡمِعُواۡ كَيۡدَكُمۡ﴾) همگی مکر و کید خود را روی هم بریزید، و یکپارچه بیایید، و یکدیگر را یاری کنید و رای و سخنتان یکی باشد. (﴿ثُمَّ ٱئۡتُواۡ صَفّٗا﴾) پس در یک صف قرار بگیرید تا کارتان را بهتر انجام دهید، و ابّهت بیشتری در دلها داشته باشید، و از تمام ظرفیت و تواناییهایتان استفاده کنید، و بدانید که امروز کسی کامیاب میشود که پیروز گردد، و بدانید که آینده از آن او و به سود او خواهد بود. چقدر در مسیر باطلِ خود سرسخت بودند! زیرا هر سبب و وسیله، و هر آنچه را که در توانشان بود، و هر نوع مکر و فریبی که با آن علیه حق مبارزه میکردند، آورده بودند، اما خداوند جز اینکه نورش را کامل کند و حق را بر باطل پیروز نماید، چیزی را نمیپذیرد.
(65) پس وقتی که کید و نیرنگشان به اوج رسید و قصد و هدف خود را همسو کردند، (﴿قَالُواۡ يَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِيَ﴾) گفتند: ای موسی! تو اول عصای خود را میاندازی، (﴿وَإِمَّآ أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ﴾) یا ما نخستین کسانی باشیم که میاندازیم؟! آنها موسی را مختار نمودند؛ زیرا یقین داشتند که به هر حال بر او پیروز خواهند شد.
(66) موسی به آنان گفت: (﴿بَلۡ أَلۡقُواۡ﴾) بلکه شما بیندازید، پس آنان ریسمانها و عصاهایشان را انداختند، (﴿فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِيُّهُمۡ يُخَيَّلُ إِلَيۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ﴾) پس ناگهان ریسمانها و عصاهایشان، بر اثر سحر آنان، در نظر موسی چنان به نظر آمد که مار شدهاند و میخزند و تند راه میروند،
(67) (﴿فَأَوۡجَسَ فِي نَفۡسِهِۦ خِيفَةٗ مُّوسَىٰ﴾) وقتی موسی چنین به نظرش آمد، چنانکه مقتضای طبیعت بشری است، در دلِ خود اندکی احساس هراس کرد، وگر نه او به وعدۀ خدا و کمک او یقین داشت.
(68) و ما برای تثبیت و آرامش موسی به او گفتیم: (﴿لَا تَخَفۡ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ﴾) مترس! بدون شک تو بر آنان چیره خواهی شد، و آنان را شکست خواهی داد، و در برابرِ تو ذلیل و فروتن میشوند.
(69) (﴿وَأَلۡقِ مَا فِي يَمِينِكَ﴾) و چیزی را که در دست راست داری، بیفکن؛ یعنی عصایت را بینداز، (﴿تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاۡۖ إِنَّمَا صَنَعُواۡ كَيۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا يُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَيۡثُ أَتَىٰ﴾) تا مکر و نیرنگهای ساختگیشان را که ساختهاند، فرو ببلعد؛ چرا که آنچه ساختهاند، نیرنگ جادوگر است؛ و جادوگر هر کجا برود، پیروز نمیشود. یعنی مکر و نیرنگشان برای آنها نتیجه و ثمرهای نخواهد داشت و موفّق نخواهد بود؛ زیرا کار آنها، نیرنگِ جادوگران است؛ کسانی که مردم را فریب داده، و باطل را چنان نشان میدهند که گویا حق است. پس موسی عصایش را انداخت و همۀ آنچه را که درست کرده بودند، خورد. مردم این عمل شگفتانگیز را مشاهد کردند، پس ساحران به یقین دانستند که این جادو نیست، و این از طرف خداوند است. پس بلافاصله ایمان آوردند،
(70) بنابراین حق پیروز و چیره شد، و سحر و مکر و نیرنگ در آن مجمع بزرگ باطل و نابود گشت. این ماجرا، دلیل و رحمتی برای مؤمنان، و حجّتی علیه مخالفان شد.
(71) پس فرعون به جادوگران گفت: (﴿ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَكُمۡ﴾) آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم، بدو ایمان آوردید؟ یعنی چگونه اقدام به ایمان آوردن به او نمودید، بدون اینکه به من مراجعه کنید و از من اجازه بگیرید؟ فرعون از این کار آنها تعجّب کرد؛ زیرا آنها درمقابل او مؤدّب بودند، و در هر کاری از او فرمان میبردند، و فرعون ایمان آوردن آنها را مانند دیگر کارها قرار داد، و تصوّرش این بود که میبایست این بار هم از او اجازه بگیرند. پس بعد از مشاهدۀ این دلیل، فرعون باز بر کفر و سرکشی خود اصرار ورزید، و قومش را نادان قرار داد، و اظهار داشت که پیروز شدن موسی بر جادوگران، به خاطر این نیست که آنچه او دارد حق است، بلکه به خاطر این است که او و جادوگران [پنهانی] توافق کرده و نیرنگ ورزیده و نقشه کشیدهاند تا فرعون و قومش را از سرزمینشان بیرون کنند. پس قوم فرعون این مکر او را قبول کردند و گمان بردند که او راست میگوید:﴿فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُۚ إِنَّهُمۡ كَانُواۡ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ﴾ قومش را نادان قرار داد، پس، از او اطاعت کردند، بی گمان آنها قوم فاسقی بودند. هر چند که سخن فرعون، در عقل کسی که کمترین بهره از خرد و شناخت داشته باشد، نمیگنجد؛ زیرا موسی تنها از مدین آمده، و با هیچ یک از جادوگران دیدار نکرده بود، و کسی از جادوگران را ندیده بود؛ بلکه او وقتی از مدین آمد، بلافاصله فرعون و قومش را دعوت کرد، و معجزات را به آنها نشان داد. پس فرعون خواست با آنچه موسی آورده است، مبارزه کند؛ بنابراین آنچه در توان داشت، انجام داد؛ و افرادی را به شهرها فرستاد تا هرجادوگر ماهری را به نزد او بیاورند. جادوگران به نزد او آمدند، و فرعون به آنها وعده داد که اگر پیروز شوند، به آنها پاداش و مقام بدهد. و جادوگران بسیار کوشیدند، و آخرین مکرشان را برای شکست دادن موسی به کار بستند، و آنچه میتوانستند انجام دادند. پس آیا میتوان تصور کرد که آنها با موسی نقشه کشیده، و بر آنچه روی داد، اتفاق کرده باشند؟ بدون شک این از محالترینِ محالها است. سپس فرعون جادوگران را تهدید کرد و گفت: (﴿فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيۡدِيَكُمۡ وَأَرۡجُلَكُم مِّنۡ خِلَٰفٖ﴾) بیگمان دستهایتان و پاهایتان را برعکس یکدیگر قطع میکنم، آنگونه که با محارب و «مفسد فی الأرض» رفتار میشود؛ که دست راست و پای چپش قطع میشود. (﴿وَلَأُصَلِّبَنَّكُمۡ فِي جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِ﴾) و شما را بر تنههای درختان خرما به دار میآویزیم تا همه شما را ببینند و رسوا شوید. (﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَيُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ﴾) و بیشک خواهید دانست کدامیک از ما سخت کیفرتر و پایدارتر است؛ یعنی به گمانش، کیفر او از عذاب خدا سختتر است. و فرعون حقیقتها را دگرگون نمود و کسانی را که عقل نداشتند، میترساند.
(72) بنابراین وقتی جادوگران حق را شناختند، و خداوند به آنها عقلی داد که با آن حقیقت را درک کردند، در پاسخ فرعون گفتند: (﴿لَن نُّؤۡثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾) هرگز تو و آنچه را که از تقرب و پاداش به ما وعده دادهای، بر دلایل روشنی که بیانگر آنند خداوند تنها پروردگار و معبود است، و تنها او بزرگ و معظم است، و غیر از او هرچه هست باطل میباشد، ترجیح نمیدهیم؛ و تو را، بر کسی که ما را آفریده است، برنمیگزینیم، چنین چیزی امکان ندارد. (﴿فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍ﴾) پس هرچه میخواهی بکن، و در انجام آنچه که ما را بدان تهدید میکنی -مبنی براینکه دست و پایمان را قطع میکنی، و ما را به دار میآویزی، و شکنجه میدهی- دریغ مکن. (﴿إِنَّمَا تَقۡضِي هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَآ﴾) زیرا آنچه ما را بدان تهدید میکنی، نهایتش این است که در این دنیا بدان گرفتار میشویم، و آن از بین میرود و به ما ضرری نمیرساند؛ اما کسی که بر کفر خود ادامه دهد، عذابش بزرگ و همیشگی است. و این پاسخِ سخنِ فرعون بود که گفت: (﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَيُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ﴾) و خواهید دانست که کدامیک از ما سخت کیفرتر و پایدارتر است. و این سخن جادوگران، مبیّن این موضوع است که فرد عاقل باید لذّتهای دنیا و آخرت، و عذاب دنیا و آخرت را با هم مقایسه کند.
(73) (﴿إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰيَٰنَا﴾) ما به پروردگارمان ایمان آوردهایم تا [خداوند] کفر و گناهانمان را بیامرزد؛ زیرا ایمان، کفارۀ گناهان است؛ و توبۀ، گناهان گذشته را محو و نابود میکند. (﴿وَمَآ أَكۡرَهۡتَنَا عَلَيۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِ﴾) و تا جادوگریهایی که ما را به آن وادار کردی، و با آن به مبارزۀ با حق برخاستیم [نیز محو کند و ببخشاید]. و این دلیلی است براینکه آنها در کار گذشتۀ خود مختار نبودند، بلکه فرعون آنها را بدان مجبور کرده بود. ظاهراً چنین به نظر میآید و خداوند بهتر میداند وقتی که موسی آنها را موعظه کرد ـ و گفت:﴿ وَيۡلَكُمۡ لَا تَفۡتَرُواۡ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا فَيُسۡحِتَكُم بِعَذَابٖ﴾ وای برشما! برخداوند دروغ مبندید، که شما را با عذابی سخت نابود و ریشهکن خواهد کرد ـ این موعظه تأثیر به سزایی در وجودشان گذاشت. بنابراین بعد از این موعظه، با یکدیگر اختلاف کردند؛ سپس فرعون، آنها را بر نیرنگی که اجرا کردند، وادار نمود. و قبل از اینکه موسی به نزدشان بیاید، سخن گذشتۀ فرعون را بر زبان آوردند:﴿إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ يُرِيدَانِ أَن يُخۡرِجَاكُم مِّنۡ أَرۡضِكُم بِسِحۡرِهِمَا﴾ این دو جادوگرند و میخواهند شما را از سرزمینتان، به وسیلۀ جادوی خود بیرون کنند. پس جادوگران، برنامهای را که فرعون برایشان تدارک دیده بود و آنها را بر اجرای آن مجبور ساخته بود، اجرا کردند. آنان مخالفت و مبارزۀ خود با حق را باطل میدانستند و آن را نمیپسندیدند؛ و آنچه را که انجام دادند، از روی چشمپوشی [از حقایقی] بود [که آنها بدان یقین حاصل کرده بودند]. و شاید همین امر، سبب شد که خداوند آنها را مورد رحمت خویش قرار دهد، و به آنها توفیق ایمان و توبه ارزانی کند. و گفتند: (﴿وَٱللَّهُ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ﴾) خداوند، از پاداش و مقامی که تو به ما وعده دادهای، بهتر است؛ و پاداش او، نیکوتر و ماندگارتر است. و آن طور نیست که فرعون میگوید:﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَيُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ﴾ و خواهید دانست که کدامیک از ما، عذابش سختتر و دردناکتر و پایدارتر است. در همۀ جاهایی که داستان فرعون و موسی بیان شده است، وقتی خداوند به داستان جادوگران میرسد، میفرماید: فرعون آنها را به قطع کردن دستها و پاهایشان، و بهدار آویختن تهدید کرد، و بیان نکرده است که فرعون این کار را کرده باشد، و هیچ حدیث صحیحی وارد نشده که فرعون دست و پاهایشان را قطع کرده، و آنها را بهدار آویخته باشد. یقین داشتن به اینکه این کار انجام شده یا نشده، نیاز به دلیل دارد. و خداوند این را بهتر میداند.
4 Abdolmohammad Ayati
اينك به پروردگار خويش ايمان آورديم تا از خطاهاى ما و آن جادوگرى كه ما را بدان واداشتى درگذرد، كه خدا بهتر و پايدارتر است
5 Abolfazl Bahrampour
ما به پروردگار خويش ايمان آورديم تا از گناهان ما و اين سحرى كه بر ما تحميل كردى در گذرد، و خداوند بهتر و پايدارتر است
6 Baha Oddin Khorramshahi
ما به پروردگارمان ایمان آوردهایم تا گناهانمان را و همین جادویی را که تو به آن وادارمان کردهای ببخشد و خداوند است که بهتر و پایندهتر است
7 Hussain Ansarian
بی تردید ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا خطاهایمان و آن جادویی که ما را به آن واداشتی بر ما بیامرزد؛ وخدا بهتر وپایدارتر است
8 Mahdi Elahi Ghomshei
ما به راستی به خدای خود ایمان آوردیم تا از خطاهای ما درگذرد و گناه سحری که تو ما را به اجبار بر آن داشتی ببخشد، و (لطف و مغفرت) خدا بهتر و پایندهتر (از حیات فانی دنیا) است
9 Mohammad Kazem Moezzi
همانا ما ایمان آوردیم به پروردگار خویش تا بیامرزد برای ما لغزشهای ما را و آنچه تو وادار کردی ما را بر آن از جادو و خدا بهتر است و پایدارتر
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
ما به پروردگارمان ايمان آورديم، تا گناهان ما و آن سحرى كه ما را بدان واداشتى بر ما ببخشايد، و خدا بهتر و پايدارتر است.»
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
«ما بهراستی به پروردگارمان ایمان آوردیم تا خطاهایمان را- و آن سحری که ما را بدان واداشتی- بر ما بپوشاند. و خدا بهتر و پایندهتر است.»
12 Mohsen Gharaati
ما به پروردگارمان ایمان آوردهایم تا خطاهاى ما، و آن جادویى که ما را به آن واداشتى، بر ما بیامرزد و خداوند بهتر و پایندهتر است.»
13 Mostafa Khorramdel
ما به پروردگارمان ایمان آوردهایم تا ببخشاید گناهان ما را و جادوگریهائی را که بدان وادارمان میکردی. خدا بهتر (از هر کسی) و پایدارتر (از هر قدرتی) است
14 Naser Makarem Shirazi
ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحمیل کردی ببخشاید؛ و خدا بهتر و پایدارتر است!»
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا لغزشهاى ما و آنچه را از جادوگرى كه بر آن وادارمان كردى بيامرزد و خدا بهتر و پايندهتر است