37. صافات آیه 113
وَبٰرَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلٰٓى اِسْحٰقَۗ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَّظَالِمٌ لِّنَفْسِهٖ مُبِيْنٌ ࣖ ( الصافات: ١١٣ )
Wa baaraknaa 'alaihi wa 'alaaa Ishaaq; wa min zurriyya tihimaa muhsinunw wa zaalimul linafshihee mubeen
حسین تاجی گله داری:
و (ما) بر او و اسحاق برکت دادیم، و از دودمان آن دو، (افرادی) نیکوکار بودند، و (افرادی) آشکار بر خود ستم کردند.
English Sahih:
And We blessed him and Isaac. But among their descendants is the doer of good and the clearly unjust to himself [i.e., sinner]. (As-Saffat [37] : 113)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
و بر او و پسرش اسحاق علیه السلام برکتی از جانب خویش فرو فرستادیم، و نعمتها از جمله افزایش فرزندانشان را بر آنها زیاد کردیم، و از نسل آن دو برخی با طاعت خویش برای پروردگارش نیکوکار بودند، و برخی با کفر و ارتکاب گناهان، آشکارا بر خویش ستم میکردند.
2 Islamhouse
[ما] به او و اسحاق برکت دادیم؛ و [برخى] از افرادِ دودمانشان نیكوكار بودند و [برخى دیگر] آشكارا نسبت به خویشتن ستمکار بودند.
3 Tafsir as-Saadi
وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ؛ ابراهيم از پيروان او بود.
إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ؛ آنگاه که با دلي رسته از ترديد روي به پروردگارش آورد.
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ؛ به پدرش و قومش گفت : چه مي پرستيد ?
أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ؛ آيا به جاي خداي يکتا ، خدايان دروغين را مي خواهيد ?
فَمَا ظَنُّكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ؛ به پروردگار، جهانيان چه گمان داريد ?
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ؛ نگاهي به ستارگان کرد.
فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ؛ و گفت : من بيمارم.
فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ؛ از او رويگردان شدند و بازگشتند.
فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ؛ پنهاني نزد خدايانشان آمد و گفت : چيزي نمي خوريد ?
مَا لَكُمْ لَا تَنطِقُونَ؛ چرا سخن نمي گوييد ?
فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًا بِالْيَمِينِ؛ و در نهان ، دستي به قوت بر آنها زد.
فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ؛ قومش شتابان نزدش آمدند.
قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ؛ گفت : آيا چيزهايي را که خود مي تراشيد مي پرستيد ?
وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ؛ خداي يکتاست که شما و هر کاري را که مي کنيد آفريده است.
قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ؛ گفتند : برايش بنايي برآوريد و در آتشش اندازيد.
فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِينَ؛ خواستند تا بد، انديشي کنند ، ما نيز آنها را زير دست گردانيديم.
وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ؛ گفت : من به سوي پروردگارم مي روم ، او مرا راهنمايي خواهد کرد.
رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ؛ اي پروردگار من ، مرا فرزندي صالح عطا کن.
فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ؛ پس او را به پسري بردبار مژده داديم.
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ ؛ چون با پدر به جايي رسيد که بايد به کار بپردازند ، گفت : اي پسرکم ، در خواب ديده ام که تو را ذبح مي کنم بنگر که چه مي انديشي گفت : اي پدر ، به هر چه مامور شده اي عمل کن ، که اگر خدا بخواهد مرا از صابران خواهي يافت.
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ؛ چون هر دو تسليم شدند و او را به پيشاني افکند ،
وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ؛ ما ندايش داديم ، : اي ابراهيم ،
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ؛ خوابت را به حقيقت پيوستي و ما نيکوکاران را چنين پاداش مي دهيم.
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِينُ؛ اين آزمايشي آشکارا بود.
وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ؛ و او را به گوسفندي بزرگ باز خريديم.
وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ؛ و نام نيک او را در نسلهاي بعد باقي گذاشتيم.
سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ؛ سلام بر ابراهيم
كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ؛ ما نيکوکاران را اينچنين پاداش مي دهيم.
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ؛ او از بندگان مؤمن ما بود.
وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَقَ نَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ؛ او را به اسحاق ، پيامبري شايسته ، مژده داديم.
وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَقَ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ؛ او و اسحاق را، برکت داديم و از فرزندانشان بعضي نيکوکار هستند و بعضي به آشکارا بر خود ستمکار.
(83 - 84) از زمرۀ پیروان نوح علیه السلام و کسی که در نبوّت و رسالت و دعوت کردن مردم به سوی خدا و پذیرفته شدن دعا بر شیوه و راه او بود، ابراهیم خلیل علیه السلام است. (﴿إِذۡ جَآءَ رَبَّهُۥ بِقَلۡبٖ سَلِيمٍ﴾) وقتی که با دلی سالم و خالی از شرک و شبهه و شهواتی که مانع از شناخت حق و عمل کردن به آن میشوند به پروردگارش روی آورد. و هر گاه دل بنده سالم باشد، از هر بدی و شرّی سالم میماند، و هر خیر و خوبی را به دست میآورد. و از جمله سالم بودن دلش این بود که از فریب دادن مردم و کینه ورزیدن نسبت به آنها و دیگر زشتیها سالم و پاک بود. بنابراین مردم را در مورد خدا نصیحت کرد و از پدر و قومش آغاز نمود:
(85 -87) (﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦ مَاذَا تَعۡبُدُونَ﴾) آنگاه که به پدرش و قومش گفت: چه چیزی را میپرستید؟ این استفهامِ انکار است و حجّت را بر آنها اقامه میکند. (﴿أَئِفۡكًا ءَالِهَةٗ دُونَ ٱللَّهِ تُرِيدُونَ﴾) آیا به جای خدا معبودهای دروغینی را میپرستید که در حقیقت معبود نیستند و شایستۀ پرستش نمیباشند؟ پس گمان میبرید پروردگارتان با شما چه کار کند حال آن که غیر از او را پرستش کردهاید؟ در اینجا آنها را تهدید میکند که اگر بر شرک ورزی خود باقی بمانند، دچار کیفر خواهند شد. (﴿فَمَا ظَنُّكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) دربارۀ پروردگارتان چه گمان میبرید و چه نقص و کمبودی را در او سراغ دارید که برای او همتایان و شریکانی قرار دادهاید؟! او ـ علیه السلام ـ خواست بتهایشان را بشکند و به آنان ضربهای بزند. پس زمانی که آنها غافل و بیخبر بودند، فرصت را غنیمت شمرد، آنگاه که آنها برای یکی از جشنهایشان بیرون رفتند، پس ابراهیم علیه السلام همراه آنها بیرون رفت.
(88 - 93) (﴿فَنَظَرَ نَظۡرَةٗ فِي ٱلنُّجُومِ فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٞ﴾) سپس نگاهی به ستارگان انداخت و گفت: من بیمارم. در حدیث صحیح آمده است که: «ابراهیم ـ علیه السلام ـ جز سه دروغ، دروغی بر زبان نیاورده است: یکی اینکه گفت: (﴿إِنِّي سَقِيمٞ﴾) همانا من بیمار هستم. و دیگر اینکه گفت:﴿بَلۡ فَعَلَهُۥ كَبِيرُهُمۡ هَٰذَا﴾ بلکه بزرگشان این کار را کرده است. و اینکه در مورد همسرش گفت: این خواهرم است.» منظور این است که او از آنها بازماند تا بتواند معبودهایشان را بشکند. بنابراین (﴿فَتَوَلَّوۡاۡ عَنۡهُ مُدۡبِرِينَ﴾) آنها رفتند و ابراهیم فرصت این کار را یافت. (﴿فَرَاغَ إِلَىٰٓ ءَالِهَتِهِمۡ﴾) پس به صورت پنهانی و شتابان به سوی معبودهایشان رفت، (﴿فَقَالَ﴾) و با تمسخر گفت: (﴿أَلَا تَأۡكُلُونَ﴾) آیا نمیخورید؟ ((مَا لَكُمۡ لَا تَنطِقُونَ﴾) شما را چه شده که سخن نمیگویید؟! یعنی چگونه این بتها شایستگی آن را دارند که پرستش شوند در حالی که ناقصتر از حیواناتی هستند که غذا میخورند و حرف میزنند؟ اینها جمادات و چیزهای بیجانی هستند که غذا نمیخورند و حرف نمیزنند. (﴿فَرَاغَ عَلَيۡهِمۡ ضَرۡبَۢا بِٱلۡيَمِينِ﴾) پس با تمام قدرت خود بر آنها ضربههای سخت و پیاپی فرود آورد تا اینکه آنها را تکّه تکّه کرد به جز بت بزرگشان تا شاید به سوی آن برگردند.
(94 - 96) (﴿فَأَقۡبَلُوٓاۡ إِلَيۡهِ يَزِفُّونَ﴾) و با شتاب آمدند و دویدند و خواستند او را کیفر دهند. بعد از آنکه جستجو کردند، گفتند:﴿مَن فَعَلَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ هرکس این کار را کرده، بیگمان از ستمکاران است. و به آنها گفته شد:﴿سَمِعۡنَا فَتٗى يَذۡكُرُهُمۡ يُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِيمُ﴾ جوانی را شنیدیم که معبودها را به زشتی یاد میکرد، و به او ابراهیم گفته میشود. او میگفت:﴿وَتَٱللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصۡنَٰمَكُم بَعۡدَ أَن تُوَلُّواۡ مُدۡبِرِينَ﴾ سوگند به خدا که بتهایتان را مورد حمله قرار خواهم داد، بعد از آنکه پشت کرده و رفتید. پس آنها ابراهیم را سرزنش و ملامت کردند، و ابراهیم گفت:﴿بَلۡ فَعَلَهُۥ كَبِيرُهُمۡ هَٰذَا فَسَۡٔلُوهُمۡ إِن كَانُواۡ يَنطِقُونَ فَرَجَعُوٓاۡ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ فَقَالُوٓاۡ إِنَّكُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ثُمَّ نُكِسُواۡ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ يَنطِقُونَ قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمۡ شَيۡٔٗا وَلَا يَضُرُّكُمۡ﴾ بلکه این بزرگشان، این کار را با آنها کرده است. پس آنها را بپرسید اگر سخن میگویند. آنها به خودشان بازگشته و گفتند:«همانا شما ستمگرید.» سپس سر افکنده شدند و گفتند: «بیشک تو میدانی که اینها سخن نمیگویند.» ابراهیم گفت: «آیا به جای خدا چیزهایی را میپرستید، که به شما سود و زیانی نمیبخشد؟!» (﴿قَالَ أَتَعۡبُدُونَ مَا تَنۡحِتُونَ﴾) در اینجا ابراهیم گفت: آیا چیزهایی را میپرستید که با دستهای خودتان میتراشید و آن را درست میکنید؟ پس چگونه آنها را پرستش میکنید حال آن که شما خودتان آنها را درست کردهاید؟! و چگونه یگانه پرستی و اخلاصِ برای خدا را رها میکنید؟! (﴿وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ)) حال آنکه خداوند شما و آنچه را انجام میدهید آفریده است. (﴿وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ)) حال آنکه خداوند شما و آنچه را انجام میدهید آفریده است.
(97 - 98)((قَالُواْ ٱبۡنُواْ لَهُۥ بُنۡيَٰنٗا﴾) گفتند: «برای او ساختمانی بلند بسازید، (﴿فَأَلۡقُوهُ فِي ٱلۡجَحِيمِ﴾) سپس به کیفر این کارش که بتها را شکسته او را در آتش بیندازید. (﴿فَأَرَادُواۡ بِهِۦ كَيۡدٗا﴾) آنها نقشه کشیدند تا ابراهیم را به بدترین وضعیت بکشند و نابود کنند. (﴿فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَسۡفَلِينَ﴾) ولی ما آنان را مغلوب و ذلیل نمودیم، و خداوند نقشه و نیرنگ آنها را به خودشان باز گرداند، و آتش را برای ابراهیم سرد و سالم نمود.وقتی با ابراهیم چنین کردند و او بر آنها حجت اقامه نمود، و معذور قرار گرفت.
(99) وقتی با ابراهیم چنین کردند و او بر آنها حجت اقامه نمود، و معذور قرار گرفت، (﴿وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّي﴾) گفت: من به سوی پروردگارم هجرت میکنم و قصدِ سرزمین مبارک شام را دارم و به سوی آن رهسپار میشوم، (﴿سَيَهۡدِينِ﴾) و خداوند مرا به آنچه خیر دین و دنیای من در آن است راهنمایی خواهد کرد. و در آیۀ دیگر آمده که گفت:﴿وَأَعۡتَزِلُكُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَأَدۡعُواۡ رَبِّي عَسَىٰٓ أَلَّآ أَكُونَ بِدُعَآءِ رَبِّي شَقِيّٗا﴾ و از شما و از آنچه که به جای خدا میپرستید کنارهگیری میکنم، و پروردگارم را به فریاد میخوانم، امید است که در خواندن پروردگارم شقی و بدبخت نباشم.
(100)((رَبِّ هَبۡ لِي مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ﴾) پروردگارا! به من فرزندی عطا کن که از صالحان و درستکاران باشد. این زمانی بود که ابراهیم از قومش ناامید گشت و در آنها هیچ خیری ندید. در این هنگام از پروردگارش خواست که به او فرزند صالحی بدهد که خداوند به وسیلۀ آن فرزند، هم در زندگی و هم پس از مرگش به او فایده بدهد.
(101) پس خداوند دعای او را پذیرفت و فرمود: (﴿فَبَشَّرۡنَٰهُ بِغُلَٰمٍ حَلِيمٖ﴾) او را به پسری بردبار مژده دادیم. و این پسر بدون شک اسماعیل است، چون بعد از او مژدۀ تولّد اسحاق به او داده شده است. و خداوند در مورد مژده دادن به تولّد اسحاق میفرماید:﴿فَبَشَّرۡنَٰهَا بِإِسۡحَٰقَ وَمِن وَرَآءِ إِسۡحَٰقَ يَعۡقُوبَ﴾ سپس او [همسر ابراهیم] را به اسحاق، و پس از اسحاق به یعقوب مژده دادیم. پس دلالت مینماید که اسحاق غیر از اسماعیل ذبیح است و خداوند اسماعیل ـ علیه السلام ـ را به بردباری توصیف کرده، و بردباری متضمن صبر و شکیبایی و خوش اخلاقی و داشتن سعۀ صدر و گذشت از کسی است که در حق وی مرتکب بدی شده است.
(102) (﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ ٱلسَّعۡيَ﴾) وقتی فرزندش به سنی رسید که میتوانست همپای او راه برود، و به سنی رسید که در این سن، اغلب پدر و مادر بیش از هر زمانی فرزندشان را دوستدارند، چون سختی پرورش آن به اتمام رسیده و زمان بهرهبرداری و فایده بردن از فرزند فرا رسیده است، ابراهیم ـ علیه السلام ـ به فرزندش گفت: (﴿إِنِّيٓ أَرَىٰ فِي ٱلۡمَنَامِ أَنِّيٓ أَذۡبَحُكَ﴾) همانا من در خواب دیدهام که خداوند مرا به ذبح کردن تو دستور میدهد، و خواب پیامبران وحی است. (﴿فَٱنظُرۡ مَاذَا تَرَىٰ﴾) پس بنگر نظرت چیست، و دستور خداوند باید اجرا شود. (﴿قَالَ يَٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾) اسماعیل با صبر و شکیبایی و با چشمداشت ثواب و درحالی که خشنودی پروردگارش را میجست، و نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود، گفت: کاری که به تو دستور داده میشود انجام بده، به خواست خدا مرا از شکیبایان خواهی یافت. او به پدرش خبر داد که خود را وادار به شکیبایی مینماید، و شکیبا بودن خود را مقرون به خواست خدا گرداند، چون هیچ چیزی بدون خواست خدا انجام نمیشود.
(103) (﴿فَلَمَّآ أَسۡلَمَا﴾) وقتی که ابراهیم و اسماعیل هر دو تسلیم شدند، و ابراهیم قاطعانه تصمیم گرفت که فرزندش و جگرگوشهاش را بهخاطر اطاعت از فرمان خدا و بهخاطر ترس از کیفر او ذبح کند، و فرزند خود را وادار به شکیبایی کرد، طوری که فدا کردن جانش در مسیر اطاعت از فرمان پروردگارش و خشنودی پدرش برایش آسان شده بود، (﴿وَتَلَّهُۥ لِلۡجَبِينِ﴾) و ابراهیم، اسماعیل را به طرف روی به زمین انداخت تا او را به پهلو بخواباند و ذبحش کند، و او بر چهره افتاد تا به هنگام سر بریدن، ابراهیم به چهرهاش نگاه نکند.
(104 - 105) (﴿وَنَٰدَيۡنَٰهُ أَن يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ قَدۡ صَدَّقۡتَ ٱلرُّءۡيَآ﴾) و در این حالت پریشانی و وضعیت هولناک، او را ندا دادیم که ای ابراهیم! کاری را که به انجام آن دستور داده شده بودی انجام دادی، و خود را برای آن آماده ساختی، و همۀ کارها را کردی و فقط باقی مانده بود که با کارد حلقش را پاره کنی. (﴿إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾) ما کسانی را که عبادتمان را به نیکویی انجام میدهند، و خشنودی ما را بر شهوات و امیال خودشان مقدم میدارند، اینگونه جزا میدهیم.
(106) (﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡبَلَٰٓؤُاۡ ٱلۡمُبِينُ﴾) بیگمان چیزی که ابراهیم -علیه السلام- را بدان آزمودیم، آزمونی آشکار بود که به وسیلۀ آن صفای ابراهیم و کمال محبت او نسبت به پروردگارش، و محبت پروردگارش نسبت به او آشکار گردید. خداوند وقتی اسماعیل ـ علیه السلام ـ را به ابراهیم ـ علیه السلام ـ عطا کرد، ابراهیم به شدّت او را دوستداشت. ابراهیم، خلیل خدا بود؛ و خلیل بودن بالاترین انواع محبت است و مقامی است که مشارکت را نمیپذیرد، و اقتضا مینماید که همۀ اجزای قلب، متعلق و وابسته به محبوب باشند. پس وقتی بخشی از بخشهای قلبش وابسته به فرزندش گردید، خداوند خواست که محبّت او، را خالص بگرداند، و خلیل بودن او را آزمایش کند. بنابراین به او فرمان داد که کسی را ذبح کند که محبّت او با محبّت پروردگارش رقابت میکرد و مزاحمت ایجاد مینمود. وقتی ابراهیم محبّت خدا را مقدّم داشت و آن را بر خواسته و میل خود ترجیح داد و تصمیم قطعی بر ذبح فرزندش گرفت و مزاحمت و رقابتی که در رابطه با محبت خداوند در قلبش پدید آمده بود از بین رفت، در این وقت ذبح کردن اسماعیل فایدهای نداشت، بنابراین فرمود: (﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡبَلَٰٓؤُاۡ ٱلۡمُبِينُ﴾) این آزمایشی است که مبیّن صداقت ابراهیم است.
(107)((وَفَدَيۡنَٰهُ بِذِبۡحٍ عَظِيمٖ﴾) و به جای اسماعیل، گوسفند بزرگی آورده شد، و ابراهیم آن را ذبح کرد. پس آن گوسفند از این جهت بزرگ و ارزشمند بود که بلاگردان و فدیۀ اسماعیل بود. و از این جهت نیز مهم و بزرگ بود که قربانی تا روز قیامت سنت گردید.
(108 - 109) (﴿وَتَرَكۡنَا عَلَيۡهِ فِي ٱلۡأٓخِرِينَ﴾) و برای او در میان پسینیان نام نیکی باقی گذاردیم، همان طور که در میان پیشینیان نیز نام نیکی داشت. پس در آینده نیز ابراهیم علیه السلام محبوب خواهد بود و مورد بزرگداشت و ستایش قرار میگیرد. (﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ﴾) درود بر ابراهیم. همچنان که خداوند متعال میفرماید:﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَىٰٓ﴾ بگو: «ستایش خدای را سزاست، و درود بر بندگان برگزیدهاش باد.»
(110) (﴿كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾) ما کسانی را که عبادت خداوند را به نیکویی انجام میدهند، و با خلق خدا به نیکویی رفتار مینمایند، این گونه جزا میدهیم؛ سختیها را از آنان دور میکنیم، و سرانجام نیک را از آن آنها میگردانیم، و نام نیکشان را باقی میگذاریم.
(111) (﴿إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) بیگمان، او از بندگان با ایمان ما بود؛ و به آنچه که خداوند دستور داده بود که به آن ایمان بیاورد، ایمان داشت. او از بندگانی بود که ایمان، آنان را به مقام یقین رسانده بود. همانطور که خداوند متعال میفرماید:﴿وَكَذَٰلِكَ نُرِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ مَلَكُوتَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلِيَكُونَ مِنَ ٱلۡمُوقِنِينَ﴾ و این گونه به ابراهیم ملکوت آسمانها وزمینرا نشان میدهیم تا از یقین کنندگان باشد.
(112) (﴿وَبَشَّرۡنَٰهُ بِإِسۡحَٰقَ نَبِيّٗا مِّنَ ٱلصَّٰلِحِينَ﴾) این مژدۀ دوّم، مژده به تولّد اسحاق است که بعد از او یعقوب است. پس ابراهیم را به تداوم یافتن ذریۀ اسحاق مژده داد. نیز او را به این مژده داد که اسحاق، پیامبر و از زمرۀ صالحان است. پس این مژدههای متعددی است.
(113) (﴿وَبَٰرَكۡنَا عَلَيۡهِ وَعَلَىٰٓ إِسۡحَٰقَ﴾) و برکت را بر آنها نازل فرمودیم. برکت به معنی رشد و فزونی یافتن دانش و عمل، و زیاد شدن نسل و فرزندانشان است. و خداوند از دودمان آنها، سه ملّت بزرگ پخش و منتشر کرد. ملّت عرب از دودمان و نسل اسماعیل، و ملّت بنیاسرائیل و ملّت روم از فرزندان و نسل اسحاق هستند. (﴿وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحۡسِنٞ وَظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ مُبِينٞ﴾) و برخی از ذریۀ آنها نیکوکارند، و افرادی نیز ناصالح هستند. و برخی عادل و برخی ستمکارند که ستمگریشان به سبب کفر و شرک ورزیدنِ آشکار است. و احتمالاً این فرموده برای دفع ایهام باشد؛ زیرا هنگامی که خداوند متعال فرمود: (﴿وَبَٰرَكۡنَا عَلَيۡهِ وَعَلَىٰٓ إِسۡحَٰقَ﴾) این فرموده مقتضی آن است که برکت شامل ذرّیه و نسل ابراهیم و اسحاق نیز باشد، و یکی از مظاهر کمال برکت این است که نسل و فرزندان، همگی نیکوکار باشند، بنابراین خداوند متعال خبر داد که برخی از آنان نیکوکار، و برخی دیگر ستمکار بودند. «والله اعلم».
4 Abdolmohammad Ayati
او و اسحاق را بركت داديم. و از فرزندانشان بعضى نيكوكار هستند و بعضى به آشكارا بر خود ستمكار
5 Abolfazl Bahrampour
و بر او و بر اسحاق بركت داديم، و از فرزندانشان برخى نيكوكارند و برخى آشكارا بر خود ستمكارند
6 Baha Oddin Khorramshahi
و به او و به اسحاق برکت بخشیدیم، و از زاد و رود آنان، هم نیکوکار بود و هم آشکارا ستمگر در حق خویش
7 Hussain Ansarian
و بر او و بر اسحاق برکت دادیم، و از دودمان آن دو برخی نیکوکارند و برخی آشکارا ستمکار بر خویشند،
8 Mahdi Elahi Ghomshei
و بر ابراهیم و اسحاق برکت و خیر بسیار عطا کردیم، و از فرزندانشان برخی صالح و نیکوکار و برخی دانسته و آشکار به نفس خود ستمکار شدند
9 Mohammad Kazem Moezzi
و برکت نهادیم بر او و بر اسحق و از نژاد آنان است نکوکاری و ستمگری بر خویشتن آشکار
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
و به او و به اسحاق بركت داديم، و از نسل آن دو برخى نيكوكار و [برخى] آشكارا به خود ستمكار بودند
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
و بر (سر و سامان) او و اسحاق برکت فرو ریختیم. حال آنکه از نسل آن دو برخی نیکوکار و برخی به گونهای آشکارگر، به خود ستمکار است
12 Mohsen Gharaati
و بر ابراهیم و اسحاق، برکت و خیر بسیار عطا کردیم. و از نسل آن دو [برخى] نیکوکارند و [برخى] آشکارا به خود ستم میکنند
13 Mostafa Khorramdel
ما به ابراهیم و (فرزندش) اسحاق خیر و برکت دادیم (در عمر و زندگی، در نسلهای آینده، در مکتب و ایمان، و ...) از دودمان این دو، افرادی نیکوکار به وجود آمدند، و هم افرادی که (به خاطر عدم ایمان) آشکارا به خود ستم کردند
14 Naser Makarem Shirazi
ما به او و اسحاق برکت دادیم؛ و از دودمان آن دو، افرادی بودند نیکوکار و افرادی آشکارا به خود ستم کردند
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
و بر او و بر اسحاق بركت داديم، و از فرزندان ايشان برخى نيكوكارند و برخى ستمكارى آشكار بر خويشتن