إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُواْ إِلَى الصَّلاَةِ قَامُواْ كُسَالَى يُرَآؤُونَ النَّاسَ وَلاَ يَذْكُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِيلاً ؛ منافقان خدا را فريب مي دهند ، و حال آنکه خدا آنها را فريب مي دهد و، چون به نماز برخيزند با اکراه و کاهلي برخيزند و براي خودنمايي نماز کنند و در نماز جز اندکي خداي را ياد نکنند.
مُّذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ لاَ إِلَى هَـؤُلاء وَلاَ إِلَى هَـؤُلاء وَمَن يُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً؛ سرگشتگان ميان کفر و ايمانند : نه با اينان و نه با آنان آن که خدا گمراهش کند هيچ راهي براي او نخواهي يافت.
(142) خداوند از صفات زشت و نشانههای بد منافقان خبر داده و میفرماید: شیوۀ منافقان، فریب دادن خداست. و این بدان سبب است که آنان به ایمان تظاهر کردند و کفر را پنهان داشتند، و چنان پنداشتند که این کار بر خدا مخفی میماند و آن را نمیداند و آن را برای بندگانش آشکار نمیسازد، حال آنکه خداوند فریبدهندۀ آنان است. پس برخورداری از چنین حالتی و ادامه دادن آن، به مثابهی گول زدن خودشان است. وچه فریب خورده است کسی که تلاشیرا انجام دهد، اما سرانجام به خواری و ذلت و محرومیت دچار گردد! و این کار بر بیخردی چنین شخصی دلالت مینماید؛ زیرا او گناه را انجام میدهد، ولی آنرا نیکو میبیند وعین خردمندی و هوشیاری میپندارد. خدایا! جهالت و خواری چه بلای بزرگی است! از جمله مواردی که خداوند میخواهد آنانرا در قیامت فریب دهد این است:﴿يَوۡمَ يَقُولُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتُ لِلَّذِينَ ءَامَنُواۡ ٱنظُرُونَا نَقۡتَبِسۡ مِن نُّورِكُمۡ قِيلَ ٱرۡجِعُواۡ وَرَآءَكُمۡ فَٱلۡتَمِسُواۡ نُورٗاۖ فَضُرِبَ بَيۡنَهُم بِسُورٖ لَّهُۥ بَابُۢ بَاطِنُهُۥ فِيهِ ٱلرَّحۡمَةُ وَظَٰهِرُهُۥ مِن قِبَلِهِ ٱلۡعَذَابُ﴾١٣﴿يُنَادُونَهُمۡ أَلَمۡ نَكُن مَّعَكُمۡ﴾روزی که زنان و مردان منافق به مؤمنان میگویند: «به ما بنگرید، تا از روشنایی و نورتان برای خود اندکی برگیریم»، [به آنان] گفته میشود: «به پشت سرتان برگردید، و نوریرا بجوئید»، پس آنگاه میان آنها و مؤمنان دیواری زده میشود که دروازهای دارد؛ داخلش رحمت و ظاهرش عذاب است، منافقان آنانرا صدا میزنند:«آیا ما با شما نبودیم؟» از جمله صفتهای منافقان این است که (﴿وَإِذَا قَامُوٓاۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ﴾) هرگاه به نماز ایستند، که بزرگترین عبادت عملی است،(﴿قَامُواۡ كُسَالَىٰ﴾) با سستی و تنبلی به نماز میایستند، و آنرا بر خود سخت و دشوار میبینند، ودر انجام آن احساس خستگی و رنج میکنند. تنبلی و سستی آنان بدان خاطر است که دلهایشان به نماز علاقه ندارد. و اگر دلهای آنان از علاقه به خدا وآنچه نزد خداست و از ایمان تهی نبود، تنبلی و سستی به آنان روی نمیآورد. (﴿يُرَآءُونَ ٱلنَّاسَ﴾) باطن و اندرون ریاکارانهای دارند، و فقط به خاطر «ریا» کاری را انجام میدهند، وهدفشان از انجام اعمال این است که مردم آنها را ببینند و آنهارا احترام کنند. آنها اعمالرا مخلصانه برای خدا انجام نمیدهند. بنابراین (﴿وَلَا يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ إِلَّا قَلِيلٗا﴾) خدارا جز اندکی یاد نمیکنند؛ زیرا دلهایشان سرشار از ریا است، و جز مؤمنی که قلبش سرشار از محبت خداست، و شکوه و عظمت الهی تمامی دلشرا فرا گرفته است، نمیتواند خدارا یاد کند و برآن پایدار باشد.
(143) (﴿مُّذَبۡذَبِينَ بَيۡنَ ذَٰلِكَ لَآ إِلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ وَلَآ إِلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ﴾) میان مؤمنان و کافران سرگشته و حیراناند، پس ظاهر و باطنشان ـ همزمان ـ نه با مؤمنان است و نه با مشرکان؛ چرا که در باطن با کافران هستند و در ظاهر با مؤمنان، و این بزرگترین حد گمراهی است. بنابراین فرمود: (﴿وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ سَبِيلٗا﴾) و خدا هرکس را که گمراه کند، راهی برای هدایتش و وسیلهای برای رهاییاش از گمراهی نخواهی یافت؛ زیرا درِ رحمت به روی او بسته شده، و عذاب او را فرا گرفته است. بیان این صفات مذموم و زشت بر این دلالت مینماید که مؤمنان به ضد آن؛ یعنی به راستگویی و اخلاصِ در ظاهر و باطن متصف هستند، و در نماز و عبادات و ذکر خدا با نشاط و سرِحال میباشند و خداوند آنها را هدایت نموده و به در پیش گرفتن راه راست موفق میگرداند. پس فرد خردمند باید این دو مسیررا بر خود عرضه نماید، و هرکدامرا که برایش بهتر است برگزیند.