وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ؛ و داستان راستين دو پسر آدم را برايشان بخوان ، آنگاه که قربانيي کردند از يکيشان پذيرفته آمد و از ديگري پذيرفته نشد گفت : تو را مي کشم گفت : خدا قرباني پرهيزگاران را مي پذيرد.
لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لَأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ؛ اگر تو بر من دست گشايي و مرا بکشي ، من بر تو دست نگشايم که تو را بکشم من از خدا که پروردگار جهانيان است مي ترسم.
إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاء الظَّالِمِينَ؛ مي خواهم که هم گناه مرا به گردن گيري و هم گناه خود را تا از دوزخيان ، گردي که اين است پاداش ستمکاران.
فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ؛ نفسش او را به کشتن برادر ترغيب کرد ، و او را کشت و از زيانکاران گرديد.
فَبَعَثَ اللّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَـذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ ؛ خدا کلاغي را واداشت تا زمين را بکاود و به او بياموزد که چگونه جسد برادر خود پنهان سازد گفت : واي بر من ، در پنهان کردن جسد برادرم از اين کلاغ هم عاجزترم و در زمره پشيمانان در آمد.
(27) مردم را از قضیهای که برای دو فرزند آدم پیش آمد، به درستی آگاه کن و این داستان را برای آنها بخوان، تا پند پذیران، از آن پند پذیرند و در یابند که این جریان راست بوده، و دروغ نیست و عین واقعیت است. و ظاهراً دو فرزند آدم، پسران صلبی وی بودند. همانطور که ظاهر و سیاق آیه بر این دلالت مینماید. و قول جمهورِ مفسرین نیز همین است؛ یعنی داستان دو فرزند آدم را برای آنان بخوان، آنگاه که هر دو برای خدا قربانی کردند و این قربانی، ماجرای آنان را به چنین حالتی کشاند. (﴿إِذۡ قَرَّبَا قُرۡبَانٗا﴾) آنگاه که هر یک از مال خود، چیزی را به قصد تقرب و نزدیکی جستن به خدا، کنار گذاشت. (﴿فَتُقُبِّلَ مِنۡ أَحَدِهِمَا وَلَمۡ يُتَقَبَّلۡ مِنَ ٱلۡأٓخَرِ﴾) پس، از یکی از آنان پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. پذیرفته شدن قربانیِ یکی از آنان، از طریق خبر آسمانی یا بنابر عادتی که در امتهای گذشته بود، دانسته شد. وعلامت پذیرفته شدن قربانی از سوی خداوند، این بود که آتشی از آسمان پایین آمد و آن قربانی را به آتشکشید. (﴿قَالَ﴾) پسری که قربانیاش پذیرفته نشده بود از روی حسادت و کینه توزی و تجاوزگری به دیگری گفت: (﴿لَأَقۡتُلَنَّكَ﴾) «تو را خواهم کشت.» آنگاه دیگری با دلسوزی به او گفت: (﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾) «خداوند تنها از پرهیزگاران میپذیرد»، چه گناه و جنایتی مرتکب شدهام که تو باید مرا بکشی، جز اینکه از خدا ترسیدهام، که تقوا و ترس الهی بر من و تو، و بر هر کسی واجب است؟ و صحیحترین قول در مورد «متقین» چنین است: متقین کسانی هستند که عملشان خالصانه برای خدا انجام میگیرد و در انجام آن عمل، از سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم پیروی میکنند.
(28) سپس به او گفت: من نمیخواهم تو را بکشم؛ نه بر تو حملهور شده و دست خود را جلو میاندازم، و نه در قالب دفاع به کشتن تو مبادرت میورزم. پس گفت: (﴿لَئِنۢ بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقۡتُلَنِي مَآ أَنَا۠ بِبَاسِطٖ يَدِيَ إِلَيۡكَ لِأَقۡتُلَكَ﴾) «اگر برای کشتن من دست دراز کنی، من به سوی تو دست دراز نمیکنم تا تو را بکشم.» و این به خاطر بزدلی و ترس و ناتوانیام نیست، بلکه به این سبب است که (﴿إِنِّيٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) «من از خداوند، پروردگار جهانیان میترسم.» و کسی که از خدا می ترسد، اقدام به انجام گناه نمیکند، خصوصاً گناهان بزرگ. و این هشداری است برای کسی که میخواهد مرتکب قتل شود ، که شایسته است از خدا بترسد.
(29) (﴿إِنِّيٓ أُرِيدُ أَن تَبُوٓأَ بِإِثۡمِي وَإِثۡمِكَ﴾) «من میخواهم تو با گناهان من و گناهان خود به سوی خدا برگردی.» یعنی اگر قرار باشد که یا تو را بکشم، یا تو مرا به قتل برسانی، ترجیح میدهم که تو مرا بکشی، و گناه من و گناه خود را بر دوش بگیری، (﴿فَتَكُونَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِۚ وَذَٰلِكَ جَزَٰٓؤُاۡ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾) «پس، از دوزخیان شوی، و این سزای ستمکاران است.» این دلالت مینماید که قتل از گناهان کبیره است، و باعث داخل شدن به جهنم میگردد.
(30) اما آن جنایتکار از آن کار باز نیامد و همواره عزم خود را بر انجام این کار بیشتر جزم میکرد، تا اینکه کشتن برادرش ـکه شریعت و سرشت برادر را محترم میشمارد ـ ، برای او آراسته شد. (﴿فَقَتَلَهُۥ فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾) پس او راکشت و از زمرۀ زیانکاران گردید؛ از کسانی شد که در دنیا و آخرت دچار زیان میشوند. و او قتل، این بدعت زشت و ناپسند را، برای هر قاتلی بنیانگذاری کرد. پیامبر فرموده است:«وَمَن سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً فَعَلَیةِ وِزرُهَا وَوِزرُ مَن عَمِلَ بِهَا إلی یَومِ القِیَامة»«هرکس که سنت و طریقۀ زشتی را بنیان نهد، گناه آن و گناه کسی که تا قیامت به آن سنت زشت عمل کند، بر گردن اوست.» بنابراین در حدیث صحیح آمده است «مَا مِنْ نَفسٍ تُقتَلُ إلّا کَانَ عَلَی ابنِ آدَمَ الأول شَطرٌ مِن دَمِهَا، لأنّه أوّل مَن سَنَّ القَتلَ.»«هیچ انسانی کشته نمیشود مگر اینکه بخشی از گناه و خون او بر گردن فرزند اول آدم است، چون او اولین کسی است که سنت قتل را بنیان نهاد.»
(31) وقتی که برادرش را کشت، نمیدانست با آن چهکار کند، چون او اولین نفر از فرزندان آدم بود که مرده بود، (﴿فَبَعَثَ ٱللَّهُ غُرَابٗا يَبۡحَثُ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) پس خداوند کلاغی را فرستاد که زمین را میکاوید، تا کلاغ دیگری را دفن کند.(﴿لِيُرِيَهُۥ﴾) تا با اینکار به او نشان دهد که (﴿كَيۡفَ يُوَٰرِي سَوۡءَةَ أَخِيهِ﴾) چگونه جسد برادرش را دفن کند. منظور از(﴿سَوۡءَةَ﴾) جسد است؛ زیرا بدن میت عورت است و(﴿سَوۡءَةَ﴾) در اصل به معنی عورت است. (﴿فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلنَّٰدِمِينَ﴾) پس او از زمرۀ پشیمان شدگان گشت. و عاقبت و سرانجام گناه، پشیمانی و زیان است.