52. طور آیه 43
اَمْ لَهُمْ اِلٰهٌ غَيْرُ اللّٰهِ ۗسُبْحٰنَ اللّٰهِ عَمَّا يُشْرِكُوْنَ ( الطور: ٤٣ )
Am lahum ilaahun ghairul laa; subhaanal laahi 'ammaa yushrikoon
حسین تاجی گله داری:
آیا آنها معبودی غیر الله دارند؟! پاک و منزه است الله، از آنچه شریک او قرار میدهند.
English Sahih:
Or have they a deity other than Allah? Exalted is Allah above whatever they associate with Him. (At-Tur [52] : 43)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
آیا آنها معبود برحقی جز الله دارند؟! الله از شریکی که به او نسبت میدهند منزه و پاک است. تمام مواردی که بیان شد هرگز نبوده، و در هیچ حالتی قابل تصور نیست.
2 Islamhouse
آیا آنان معبودی غیر از الله دارند؟ الله از چیزهایی که [با او] شریک قرار میدهند پاک و منزه است.
3 Tafsir as-Saadi
فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ پندشان ده ، که تو به برکت نعمت پروردگارت نه کاهن هستي و نه مجنون .
أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ يا مي گويند : شاعري است و ما براي وي منتظر حوادث روزگاريم.
قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُتَرَبِّصِينَ بگو : شما منتظر بمانيد که من نيز با شما انتظار مي کشم.
أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَامُهُم بِهَذَا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ آيا آنان را روياهايشان به اين پندارها کشانده يا خود مردمي طاغي هستند،
أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لَّا يُؤْمِنُونَ يا مي گويند : قرآن را خود ساخته است نه ، آنها ايمان نمي آورند.
فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِينَ اگر راست مي گويند ، سخني مانند آن بياورند.
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ آيا بي هيچ خالقي پديد آمده اند يا خود خالق خويشند ?
أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَل لَّا يُوقِنُونَ يا آسمانها و زمين را خلق کرده اند ? نه ، به يقين نرسيده اند.
أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ يا خزاين پروردگارت نزد آنهاست ? يا بر چيزي تسلطيافته اند ?
أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُم بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ يا نردبامي دارند که از آن بالا مي روند و گوش فرا مي دهند ? پس آنکه ، گوش فرا داده حجتي آشکار بياورد.
أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَلَكُمُ الْبَنُونَ؛ يا خداوند را دختران است و شما را پسران ?
أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ يا از آنها مزدي مي طلبي و پرداخت غرامت بر آنها دشوار است ?
أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ يا علم غيب مي دانند و مي نويسند ?
أَمْ يُرِيدُونَ كَيْدًا فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ يا مي خواهند حيلتي کنند ? اما کافران خود به حيلت گرفتارند.
أَمْ لَهُمْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ يا آنها را خدايي است جز خداي يکتا ? منزه است خداي يکتا از هر چه شريکش مي سازند.
(29) خداوند متعال به پیامبرش صلی الله علیه وسلم فرمان میدهد به همۀ مردم اعم از مسلمان و کافر پند و اندرز بدهد تا حجّت خدا بر ستمگران اقامه شود، و توفیق یافتگان به سبب اندرز او هدایت شوند. و به پیامبر فرمان میدهد که به گفتههای تکذیبکنندگان و اذیّت و آزار و سخنانی که به وسیلۀ آن مردم را از اطاعت پیامبر باز میدارند توجّه نکند. آنها سخنانی دربارۀ پیامبر میگویند که خودشان میدانند او دورترین مردم از این چیزهاست. بنابراین هر نقصی را که مشرکین، پیامبر را بدان متّهم مینمایند از او نفی نمود و فرمود: (﴿فَمَآ أَنتَ بِنِعۡمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٖ﴾) تو به فضل و لطف پروردگارت کاهن نیستی. کاهن کسی است که جنّی نزد او میآید و از خبرهای غیبی به او میرساند، و یک سخن راست را با صد دروغ در میآمیزد. (﴿وَلَا مَجۡنُونٍ﴾) و دیوانه نیستی، و فاقد عقل نمیباشی، بلکه از همۀ مردم عقلت کاملتراست، و از همه، از شیاطین دورتر هستی، و از همۀ مردم راستگوتر و کاملتر و بزرگوارتر میباشی.
(30) (﴿أَمۡ يَقُولُونَ شَاعِرٞ﴾) و گاهی دربارۀ او میگویند: شاعری است که شعر میسراید در حالی که خداوند میفرماید: ﴿وَمَا عَلَّمۡنَٰهُ ٱلشِّعۡرَ وَمَا يَنۢبَغِي لَهُۥٓ﴾ و شعر را به او نیاموختهایم و نه شعرسرایی سزاوار اوست. (﴿نَّتَرَبَّصُ بِهِۦ رَيۡبَ ٱلۡمَنُونِ﴾) منتظر مرگ او هستیم، پس وقتی بمیرد کارش تمام میشود و از دست او راحت میشویم.
(31) (﴿قُلۡ﴾) در پاسخ یاوهسراییشان بگو: (﴿تَرَبَّصُواۡ﴾) منتظر مرگ من باشید، (﴿فَإِنِّي مَعَكُم مِّنَ ٱلۡمُتَرَبِّصِينَ﴾) بیگمان من نیز منتظرم تا خداوند شما را به عذابی از سوی خود یا به عذابی به وسیلۀ ما گرفتار نماید.
(32) (﴿أَمۡ تَأۡمُرُهُمۡ أَحۡلَٰمُهُم بِهَٰذَآ﴾) آیا این تکذیب و سخنانی که دربارۀ تو گفتهاند از خرد و عقلهایشان برآمده است؟ اگر چنین است، چه بد عقل و خردی دارند؛ زیرا عاقلترین انسان را دیوانه قرار داده، و راستترین سخن و حقترین سخن را دروغ و باطل انگاشتهاند. قطعاً دیوانگان نیز از داشتن چنین خردی دور هستند. (﴿أَمۡ هُمۡ قَوۡمٞ طَاغُونَ﴾) یا ستمگری و سرکشیشان، آنها را به گفتن چنین سخنانی واداشته است؟! و واقعیت همین است و سرکشی حدّی ندارد که بر آن توقّف نمایند، پس، از فرد سرکش و کسی که از حدّ تجاوز کرده است هر سخن و کاری برمیآید.
(33) (﴿أَمۡ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُۥ﴾) آیا میگویند: محمّد قرآن را از پیش خود ساخته است؟! (﴿بَل لَّا يُؤۡمِنُونَ﴾) بلکه ایمان نمیآورند؛ و اگر ایمان میآوردند، چنین سخنانی نمیگفتند.
(34) (﴿فَلۡيَأۡتُواۡ بِحَدِيثٖ مِّثۡلِهِۦٓ إِن كَانُواۡ صَٰدِقِينَ﴾) یعنی اگر راست میگویید که او قرآن را از پیش خود ساخته است، شما هم عرب شیوا زبان و فصیح و بلیغ هستید و قرآن شما را به مبارزه طلبیده که همچون آن را بیاورید. پس همانند آن را بیاورید، آنگاه مخالفت شما درست خواهد بود، وگرنه به صداقت و راست بودن آن اقرار کنید. پس اگر شما و همۀ انسانها و جنها جمع شوید نخواهید توانست همانند قرآن را بیاورید. بنابراین در میان دو چیز قرار دارید یا به آن ایمان میآورید و به رهنمود آن اقتدا میکنید، و یا دشمنی میورزید و از باطلی که از بطلان آن آگاه هستید پیروی مینمایید.
(35) (﴿أَمۡ خُلِقُواۡ مِنۡ غَيۡرِ شَيۡءٍ أَمۡ هُمُ ٱلۡخَٰلِقُونَ﴾) این استدلال علیه آنهاست با امری که آنان را ناچار میسازد که یا در برابر حق تسلیم شوند و یا از مقتضای عقل و دین بیرون روند. و بیان آن [=امر] این است که آنها یگانگی خداوند را انکار میکنند و پیامبرش را تکذیب مینمایند و این مستلزم آن است که آنها منکر آنند که خداوند آنها را آفریده است، و عقلاً و شرعاً ثابت است که حقیقت این قضیه از یکی از این سه حالت خالی نیست: یا اینکه آنها بدون هیچ آفریدگاری آفریده شدهاند، و این محال و غیر ممکن است. و یا اینکه خودشان خویشتن را آفریدهاند که این هم محال و غیر ممکن است، چون تصوّر نمیشود که کسی خودش را پدید بیاورد. وقتی این دو امر باطل باشند و ناممکن بودنشان روشن گردد، حالت سوم ثابت و مقرّر میگردد و آن اینکه خداوند آنها را آفریده است. بنابراین معبود به حق تنها خداوند است که عبادت سزاوار هیچ کسی جز او نیست.
(36) (﴿أَمۡ خَلَقُواۡ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ﴾) آیا آسمانها و زمین را آفریدهاند؟ این استفهامی است که بر تاکید نفی دلالت میکند. یعنی آنها آسمانها و زمین را نیافریدهاند تا شریکان خدا باشند و این چیزی بسیار واضح است. (﴿بَل لَّا يُوقِنُونَ﴾) بلکه تکذیبکنندگان دارای آنچنان علم کافی و یقینی نیستند که به سبب آن از دلایل شرعی و عقلی استفاده ببرند.
(37) (﴿أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَبِّكَ﴾) آیا خزانهها و گنجینههای رحمت پروردگارت در اختیار این تکذیب کنندگان است که هرکس را بخواهند بدهند، و هرکس را بخواهند محروم نمایند؟ یعنی به این خاطر اجازه نمیدهند که خداوند نبوّت را به بنده و پیامبرش محمّد صلی الله علیه وسلم بدهد که گویا آنها سرپرستان گنجینههای رحمت خداوند هستند، درحالی که آنها بسیار حقیرتر و خوارتر از این میباشند که چنین چیزی در اختیارشان باشد. پس آنها سود و زیان و مرگ و زندگی خودشان را نیز در اختیار ندارند.﴿أَهُمۡ يَقۡسِمُونَ رَحۡمَتَ رَبِّكَۚ نَحۡنُ قَسَمۡنَا بَيۡنَهُم مَّعِيشَتَهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا﴾ آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟ ما زندگیشان را در دنیا میان آنها تقسیم کردهایم. (﴿أَمۡ هُمُ ٱلۡمُصَۜيۡطِرُونَ﴾) یا اینکه آنها بر خلق خدا و ملک الهی چیره و مسلّط هستند؟ چنین نیست، بلکه آنان عاجز و نیازمندند.
(38) (﴿أَمۡ لَهُمۡ سُلَّمٞ يَسۡتَمِعُونَ فِيهِ﴾) آیا آنها از غیب اطلاعی دارند، و یا به ملکوت اعلی بالا میروند و گوش فرا میدهند، آنگاه از چیزهایی خبر میدهند که غیر از ایشان کسی دیگر آن را نمیداند؟ (﴿فَلۡيَأۡتِ مُسۡتَمِعُهُم بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٍ﴾) پس گوش فرا دهندۀ ایشان که مدّعی چنین چیزی است باید دلیلی آشکار بیاورد، و از کجا میتواند دلیلی ارائه بدهد؟ زیرا خداوند دانای پنهان و پیداست و او هیچ کسیرا از غیب آگاه نمیکند مگر پیامبری را، که به آنچه بخواهد او را آگاه مینماید. پس اگر محمّد صلی الله علیه وسلم که برترین پیامبران و داناترین و پیشوای آنان است، و به توحید خداوند و وعید الهی و دیگر اخبار راستین خبر داده، ـ با این حال ـ چیزی جز آنچه خداوند به او آموخته است نمیداند؛ و تکذیب کنندگان اهل ضلالت و سرکشی و جهالت باشند، کدام یک از این دو مُخبر سزاوار آن است که خبرش قبول گردد؟! به ویژه اینکه پیامبر برای اثبات آن چه از آن خبر داده، دلایل و حجّتهایی اقامه نموده است که باعث یقین قطعی میگردند؛ و آنها بر آنچه ادعا کردهاند، شبههای مطرح نکردهاند، گذشته از اینکه دلیلی ارائه داده باشند.
(39) (﴿أَمۡ لَهُ ٱلۡبَنَٰتُ وَلَكُمُ ٱلۡبَنُونَ﴾) آیا آنگونه که ادعا نمودهاید پسران سهم او هستند و دختران سهم شما؟! پس شما دو امر ممنوع را اعلام میدارید: یکی اینکه برای خداوند فرزند مقرّر میدارید، و ناقصترین نوع آن را برای خدا مقرّر میدارید! پس آیا طعنهای بزرگتر از این به خدا وجود دارد؟
(40) (﴿أَمۡ تَسَۡٔلُهُمۡ أَجۡرٗا﴾) یا اینکه ای پیامبر! در مقابل تبلیغ رسالت از آنها مزد و پاداشی میطلبی؟! (﴿فَهُم مِّن مَّغۡرَمٖ مُّثۡقَلُونَ﴾) که همچون بار گرانی بر دوش آنان سنگینی میکند و آنان از تاوان آن گرانبارند؟ چنین نیست، بلکه تو علاقهمند هستی که بدون هیچ مزد و پاداشی آنها را تعلیم دهی، و حاضر هستی که اموال هنگفتی خرج کنی تا آنها رسالت تورا بپذیرند و دعوت تو را لبیک گویند. و به «مؤلفۀ القلوب» اموالی میدهی تا دلهایشان را بهدست آوری و علم و ایمان در دلهایشان جای بگیرد.
(41) (﴿أَمۡ عِندَهُمُ ٱلۡغَيۡبُ فَهُمۡ يَكۡتُبُونَ﴾) آیا نزد خود علم غیب دارند، پس آنها امور غیبی را مینویسند، در نتیجه به اموری از غیب اطلاع یافتهاند که پیامبر خدا از آن اطلاع نیافته است؟! آنگاه با علمی از غیب که دارند با او به مخالفت برخاستهاند؟ معلوم است که آنها ملّتی بیسواد و جاهل و گمراه هستند، و علم و دانش پیامبر از دیگران بیشتر است، و خداوند از غیب او را به چیزهایی آگاه کرده است که هیچ یک از خلق خدا از آن اطلاع نیافتهاند. و اینها همۀ راههای نقلی و عقلی هستند که بر فساد گفتههایشان دلالت مینماید، و این راهها بطلان سخن آنها را به بهترین و واضحترین شیوه ترسیم مینماید.
(42) (﴿أَمۡ يُرِيدُونَ﴾) آیا آنها میخواهند با عیبجویی از تو و از آنچه آوردهای، (﴿كَيۡدٗا﴾) نیرنگی بزنند تا به وسیلۀ آن دین تو را باطل کرده و کارت را نابود نمایند؟ (﴿فَٱلَّذِينَ كَفَرُواۡ هُمُ ٱلۡمَكِيدُونَ﴾) پس مکر و نیرنگ کافران به خودشان بر میگردد، و زیان آن به سوی خودشان باز خواهد گشت. و خداوند چنین نمود و کافران هر چقدر توانستند حیله و مکر ورزیدند امّا خداوند پیامبرش را بر آنها پیروز گرداند و دینش را چیره نمود و آنها را خوار و ذلیل گرداند.
(43) (﴿أَمۡ لَهُمۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ﴾) آیا آنان معبودی جز خداوند دارند؟! آیا غیر از الله معبود دیگری دارند که به سود و نفع او امیدوار باشند و از زیان او بیم داشته باشند؟! (﴿سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يُشۡرِكُونَ﴾) پاک و منزّه است خداوند از آنچه شرک میورزند. پس او هیچ شریکی در فرمانروایی ندارد، و هیچ شریکی در یگانگی و عبادت ندارد. و مقصود از کلامی که آورده شد همین است؛ یعنی باطل بودن پرستش معبودهای غیر از الله، و بیان فساد آن با این دلایل قطعی گردید. و آنچه مشرکان بر آن هستند باطل میباشد، و کسی که سزاوار است که پرستش گردد و برایش نماز گزارده شود و سجده برده شود و دعای عبادت و دعای خواستن خاص او باشد خداوند است که معبود به حق است و اسماء و صفات او کامل هستند، و صفتهای نیکوی زیادی دارد و کارهای زیبای زیادی انجام داده است. پس دارای شکوه و بزرگی و قدرتی است که شکست نمیخورد؛ یگانه و یکتاست و آنقدر والا است که برای رفع نیازها به او روی آورده میشود. پس بزرگ و ستوده و بزرگوار است خداوند قادر دانا.
4 Abdolmohammad Ayati
يا آنها را خدايى است جز خداى يكتا؟ منزه است خداى يكتا از هر چه شريكش مىسازند
5 Abolfazl Bahrampour
آيا ايشان را جز خدا معبودى است؟ منزه است خداى يگانه از آنچه شريك او مىسازند
6 Baha Oddin Khorramshahi
یا مگر ایشان را خدایی غیر از خداوند است، منزه است خداوند از شریکی که میانگارند
7 Hussain Ansarian
آیا آنان را معبودی جز خداست؟ خدا از آنچه شریک او قرار می دهند، منزّه است. …
8 Mahdi Elahi Ghomshei
آیا بر آنها خدایی جز خدای یکتا هست؟ که خدا از هر چه شرک و شریک او گیرند پاک و منزه است
9 Mohammad Kazem Moezzi
یا ایشان را است خدائی بجز خدا منزّه است خدا از آنچه شرک میورزند
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
آيا ايشان را جز خدا معبودى است؟ منزّه است خدا از آنچه [با او] شريك مىگردانند
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
یا ایشان را جز خدا معبودی است؟ منزّه است خدا از آنچه (با او) شریک میگیرند
12 Mohsen Gharaati
یا آنان معبودى جز الله دارند؟ منزّه است خدا از آنچه براى او شریک قرار مىدهند
13 Mostafa Khorramdel
یا این که (آنان خیال میکنند که) معبودی (و حامی و یاوری) جز خدا دارند؟ خدا پاک و منزّه از چیزهائی است که انبازش میدانند و میخوانند
14 Naser Makarem Shirazi
یا معبودی غیر خداوند دارند (که قول یاری به آنها داده)؟! منزّه است خدا از آنچه همتای او قرارمیدهند
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
يا مگر آنان را خدايى جز خداى يگانه است؟! پاك است خداى از آنچه [با او] انباز مىگيرند