ای یوسف! از این (ماجرا) صرف نظر کن، و (تو ای زن) برای گناه خود آمرزش بخواه، همانا تو از خطاکاران بودهای».
English Sahih:
Joseph, ignore this. And, [my wife], ask forgiveness for your sin. Indeed, you were of the sinful." (Yusuf [12] : 29)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
و به یوسف گفت: ای یوسف، از این کار درگذر، و آن را برای هیچکس بیان نکن، و تو (ای زن) برای گناهت آمرزش بخواه، زیرا بهسبب اینکه خواستی از یوسف کام بگیری از گناهکاران بودهای.
2 Islamhouse
ای یوسف، از این [ماجرا] درگذر و [تو ای زن،] برای گناهت آمرزش بخواه که بیتردید خطاکار بودهای».
3 Tafsir as-Saadi
وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ و زني که يوسف در خانه اش بود مکارانه خواست تا او را از پاکدامني خود به در کند، و درها را بست و گفت:«بيا جلو، و دست به کار شو» . يوسف گفت:«به خداوند پناه مي برم و او = عزيز مصر سرور من است، مرا گرامي داشته است، بي گمان ستمکاران رستگار نمي گردند». وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ و به راستي آن زن قصد (زدن) يوسف کرد و يوسف (نيز) قصد (انتقام گرفن از ) او نمود اما برهان پروردگارش را ديد. ما چنين کرديم تا بدي و ناشايستي را از او دور سازيم ، چرا که او از بندگان پاکيزه و برگزيدۀ ما بود. وَاسُتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاء مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوَءًا إِلاَّ أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ و با همديگر به سوي درشتافتند و آن زن پيراهن يوسف را از پشت پاره کرد. شوهرش را دم در دريافت. (زن به شوهر خود) گفت: «سزاي کسي که نسبت به همسرت قصد انجام کار زشت کند چيست جز اين که يا زنداين گردد يا عذابي دردناک ببيند؟» قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَن نَّفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الكَاذِبِينَ يوسف گفت: «او با نيرنگ مرا به خود خواند»، و شاهدي از خانوادۀ آن زن گواهي داد که اگر پيراهن يوسف از جلو پاره شده باشد زن راست مي گويد، و يوسف از دروغگويان است. وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِن الصَّادِقِينَ و اگر پيراهنش از پشت پاره شده باشد زن دروغ مي گويد و او (= يوسف) از راستگويان است. فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ هنگامي که (عزيز مصر) ديد پيراهن يوسف از پشت پاره شده است، گفت: «اين از مکر شماست، آري! مکرتان (بسيار) بزرگ است». يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَـذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنبِكِ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ (عزيز مصر گفت):«اي يوسف! از اين ماجرا در گذر (و تو نيز اي زن) براي گناهت آمرزش بخواه که تو از خطاکاران بوده اي». (23 - 24) یوسف این مصیبت بزرگ را، از مصیبتی که از جانب برادرانش به او رسیده بود، بزرگتر انگاشت، اما صبر و پایداری او پاداش بزرگتری در بر داشت؛ زیرا در اینجا او از روی اختیار صبر نمود، هرچند که انگیزههای فراوانی برای انجام یافتن آن کار [حرام] وجود داشت. پس یوسف محبت خدا را، بر محبت آن زن مقدم داشت. اما صبر یوسف در برابر عملکرد برادرانش صبر اجباری بود، مانند بیماریها و سختیهایی که بدون اختیار به آدمی میرسد و راهی جز صبر و مقاومت ندارد. و یوسف -علیه السلام- در خانۀ عزیز مصر محترم و گرامی بود. یوسف دارای چنان زیبایی و کمالی بود که باعث شد، (﴿وَرَٰوَدَتۡهُ ٱلَّتِي هُوَ فِي بَيۡتِهَا عَن نَّفۡسِهِۦ﴾) زن صاحبخانهاش مکارانه در صدد آن باشد او را از پاکدامنیاش به در کند. یوسف، غلام آن زن، و در اختیار وی بود. خانه نیز خالی بود و انجام دادن کار زشت، بسیار آسان بود، و کسی هم پی نمیبرد. (﴿وَغَلَّقَتِ ٱلۡأَبۡوَٰبَ﴾) و اضافه بر آن، درها را بست و مکان خلوت شد و آنها مطمئن بودند که کسی وارد نخواهد شد؛ زیرا درها بسته بود. و آن زن، یوسف را به خود خواند. (﴿وَقَالَتۡ هَيۡتَ لَكَ﴾) و گفت: بیا جلو، و شروع کن. یوسف مردی مسافر و غریب بود و بسیاری از انسانها که در وطن خود و در میان آشنایان خود از انجام کار زشت شرم میکنند، در آن دیار به راحتی چنین کارهایی را انجام میدهند. نیز یوسف، اسیر آن زن؛ و آن خانم، بانو وسرورش بود. وی از چنان زیبایی برخوردار بود که حسن و جمالش، آدمی را به انجام چنین کاری وامیداشت. یوسف هم جوان مجردی بود که زن او را تهدید کرد که اگر آنچه را میگوید انجام ندهد، وی را به زندان خواهد افکند یا شکنجۀ دردناکی خواهد داد. اما یوسف با وجود چنین انگیزۀ قوی، از ارتکاب نافرمانی خدا پرهیز نمود. یوسف آهنگ وی را نمود، اما به خاطر خدا آن را ترک کرد و خواستۀ خداوند را بر خواستۀ نفس امارهاش مقدم داشت. و برهان پروردگار که یوسف آن را دید، علم و ایمانی بود که از آن برخوردار بود و باعث ترک همۀ چیزهایی شد که خداوند حرام کرده است، و باعث شد از این گناه بزرگ، دوری جوید و دست نگاه دارد. (﴿قَالَ مَعَاذَ ٱللَّهِ﴾) یوسف گفت: به خداوند پناه میبرم از اینکه این کار زشت را انجام دهم؛ زیرا این از کارهایی است که خداوند را خشمگین مینماید و انسان را از او دور میکند؛ نیز خیانتی است در حق سرورم که مرا گرامی داشته است. پس شایسته نیست در مقابل این همه نیکی، بدترین کار را با خانوادۀ او انجام دهم، و اگر چنین کاری بکنم، مرتکب بزرگترین ستم شدهام، و ستمگر نیز هرگز رستگار نمیشود. خلاصه اینکه ترس از خدا و رعایت حق سرورش که او را گرامی داشته بود، نیز صیانت و پاک نگهداشتن نفسش از ظلم و ستم، ظلم و ستمی که هرکس بدان بیالاید رستگار نمیشود، همچنین برهان و ایمانی که در قلبش بود، کاری کرد که دستورات خدا را به جای آورد و از آنچه نهی نموده است، پرهیز کند. خداوند متعال موانع زیادی را بر سر راه انجام این کار قرار داد؛ چرا که میخواست بدی و ناشایستی را از او دور نماید؛ زیرا او از بندگان مخلص خدا بود، و عبادتهایش را خالص برای خدا انجام میداد. و خداوند وی را پاکیزه نمود و برای خود برگزید، و نعمتها را به سویش سرازیر کرد و زشتیها را از وی دور نمود. (25) بعد از اینکه آن زن با نیرنگ و کرشمه و ناز، یوسف را به سوی خود خواند و یوسف از پذیرش خواستهاش امتناع ورزید و خواست فرار نماید، و به سوی در شتافت تا نجات پیدا کند و از فتنه بگریزد، زن به سویش شتافت و لباسش را گرفت و پیراهن یوسف پاره شد، و هنگامی که به دمِ در رسیدند، شوهرش را در نزدیکی در یافتند، و او چیزی را مشاهده کرد که بر وی دشوار آمد. بنابراین ـ زن عزیز ـ بلافاصله به دروغ گفتن پرداخت و ادعا کرد که یوسف در صدد انجام چنین کاری با او بوده است. پس گفت: (﴿مَا جَزَآءُ مَنۡ أَرَادَ بِأَهۡلِكَ سُوٓءًا﴾) سزای کسی که به همسرت قصد بدی داشته باشد چیست؟ و نگفت کسی که با همسرت کار بدی انجام دهد، تا خود و یوسف را از انجام این کار تبرئه کند. بلکه میخواست وانمود کند که یوسف درصدد انجام چنین کاری بوده است. (﴿إِلَّآ أَن يُسۡجَنَ أَوۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ﴾) سزای او جز این نیست که یا زندانی گردد یا شکنجه دردناکی ببیند. (26) یوسف خودش را از اتهامی که همسر عزیز وی را بدان متهم کرد، تبرئه نمود و گفت: (﴿هِيَ رَٰوَدَتۡنِي عَن نَّفۡسِي﴾) او با نیرنگ مرا به خود خواند. پس در این هنگام، احتمال راست گفتن هر یک از آن دو میرفت، و معلوم نبود که کدامیک راست میگوید. اما خداوند برای حقیقت و راستی، نشانه و علامتهایی قرار داده است که بر آن دلالت مینمایند. و گاهی بندگان آن را میدانند و گاهی آن را نمیدانند. پس خداوند در این قضیه منّت گذاشت تا راستگو از دروغگو شناخته شود و پیامبرش یوسف ـعلیه السلامـ تبرئه گردد. بنابراین شاهدی را از خانوادۀ آن زن برانگیخت و به قرینهای گواهی داد که همراه هرکس باشد، بیانگر راستی اوست. بنابراین گفت: (﴿إِن كَانَ قَمِيصُهُۥ قُدَّ مِن قُبُلٖ فَصَدَقَتۡ وَهُوَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ﴾) اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده باشد، زن راست میگوید و یوسف از دروغگویان است؛ زیرا این دلالت مینماید که یوسف به او روی آورده، و برای انجام کار زشت کوشیده، و زن خواسته است تا او را از خودش دور نماید، بنابراین پیراهنش از این طرف پاره شده است. (27) (﴿وَإِن كَانَ قَمِيصُهُۥ قُدَّ مِن دُبُرٖ فَكَذَبَتۡ وَهُوَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ﴾) و اگر پیراهنش از پشت پاره شده باشد، زن دروغ میگوید و یوسف از راستگویان است؛ زیرا این بر فرار کردن یوسف دلالت مینماید، و اینکه زن از او خواسته است چنین کاری بکند، اما او فرار نموده و پیراهنش از این طریق پاره شده است. (28) (﴿فَلَمَّا رَءَا قَمِيصَهُۥ قُدَّ مِن دُبُرٖ﴾) و هنگامی که عزیز مصر دید پیراهن یوسف از پشت پاره شده است، راستگویی و بیگناهی یوسف برایش محرز شد و پی برد که زنش دروغ میگوید. پس به وی گفت: (﴿إِنَّهُۥ مِن كَيۡدِكُنَّۖ إِنَّ كَيۡدَكُنَّ عَظِيمٞ﴾) این از مکر شماست، بیگمان مکرتان [بسیار] بزرگ است. آیا مکری بزرگتر از این وجود دارد که او خودش را تبرئه کرد و پیامبر خدا -یوسف- را متهم نمود؟ (29) سپس وقتی که همسرش دربارۀ مسئله تحقیق کرد، به یوسف گفت: (﴿يُوسُفُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَا﴾) ای یوسف! در این باره سخن مگوی و آن را فراموش کن، و برای هیچکس آن را بازگو مکن. هدفش این بود که عیب خانواده اش را بپوشاند. (﴿وَٱسۡتَغۡفِرِي لِذَنۢبِكِۖ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ ٱلۡخَاطِِٔينَ﴾) و تو ای زن! برای گناهت آمرزش بخواه که تو ازخطاکاران بودهای. پس یوسف را به چشم پوشی و گذشت، و زن را به استغفار و توبه امر نمود.
4 Abdolmohammad Ayati
اى يوسف، زبان خويش نگه دار، و اى زن، از گناه خود آمرزش بخواه كه تو از خطا كارانى
5 Abolfazl Bahrampour
اى يوسف! از اين [پيشامد] درگذر، و اى زن تو نيز براى گناه خود استغفار كن كه تو از خطاكاران بودهاى
6 Baha Oddin Khorramshahi
اما یوسف تو از این ماجرا درگذر، و [اما] تو ای زن برای گناهت استغفار کن، چرا که از خطاکاران بودهای
7 Hussain Ansarian
یوسفا! این داستان را ندیده بگیر. و تو [ای بانو!] از گناهت استغفار کن؛ زیرا تو از خطاکارانی
8 Mahdi Elahi Ghomshei
ای یوسف، از این درگذر (یعنی قضیه را از همه پنهان دار) و (زن را گفت) تو هم از گناه خود توبه کن که سخت از خطاکاران بودهای
9 Mohammad Kazem Moezzi
ای یوسف درگذر از این و تو ای زن آمرزش خواه برای گناه خود که هستی تو از لغزشکاران
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
«اى يوسف، از اين [پيشامد] روى بگردان. و تو [اى زن] براى گناه خود آمرزش بخواه كه تو از خطاكاران بودهاى.»
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
«یوسف! از این (جریان) روی گردان، و تو (ای زن) برای این گناه بدپایانت پوششی بخواه که بیگمان تو از خطاکاران بودهای.»
12 Mohsen Gharaati
«یوسف! از [افشاى] این ماجرا صرفنظر کن.» و «تو نیز [ای زن] براى گناهت استغفار کن، که قطعاً از خطاکاران بودهاى.»
13 Mostafa Khorramdel
ای یوسف! از این (موضوع) چشمپوشی کن و (آن را پنهان و پوشیده دار و تو ای زن) از گناهت استغفار کن (و آمرزش آن را از خدا بخواه)، بیگمان تو از بزهکاران بودهای
14 Naser Makarem Shirazi
یوسف از این موضوع، صرفنظر کن! و تو ای زن نیز از گناهت استغفار کن، که از خطاکاران بودی!»
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
اى يوسف، از اين [رويداد] درگذر، و تو هم براى گناه خويش آمرزش بخواه، كه از لغزشكاران بودهاى