سپس بعد از آنکه نشانههای (پاکی یوسف) را دیدند؛ تصمیم گرفتند تا مدتی او را زندانی کنند.
English Sahih:
Then it appeared to them after they had seen the signs that he [i.e., al-Azeez] should surely imprison him for a time. (Yusuf [12] : 35)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
سپس نظر عزیز و قومش وقتی دلایل برائت یوسف را دیدند این بود که او را برای مدت نامشخصی زندانی کنند- تا این رسوایی آشکار نگردد-.
2 Islamhouse
آنگاه پس از آنکه [عزیز مصر و اطرافیانش] نشانهها[ی پاکدامنیِ یوسف] را دیدند، تصمیم گرفتند [برای سرپوش گذاشتن بر این بیآبرویی،] او را تا مدتی زندانی کنند.
3 Tafsir as-Saadi
وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ و گروهي از زنان شهر گفتند: «زن عزيز مکارانه از غلامش مي خواهد که از(پاکدامني) خويش در گذرد، به راستي عشق (يوسف) در دلش جاي کرده است، همانا او را در گمراهي آشکاري مي بينيم». فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا هَـذَا بَشَرًا إِنْ هَـذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ و هنگامي که (زن عزيز) نيرنگ ايشان را شنيد کسي را دنبال آنان فرستاد و براي آن بالش هايي فراهم ديد و چاقويي به دست هر يک از آنان داد و (به يوسف) گفت: «وارد مجلس ايشان شو». آن گاه چون او ديد بزرگش يافتند و دست هاي خويش را بريدند و گفتند:«ماشاءالله! اين انسان نيست، بلکه فرشته اي بزرگوار است». قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسَتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِّنَ الصَّاغِرِينَ گفت:«اين است آن کسي که مرا به خا طر او سرزنش کرده بوديد، و به راستي وي را به خويشتن خوانده ام ولي او خويشتن داري کرد، اگر آنچه را که به او دستور مي دهم انجام ندهد قطعاً زنداني مي شود و خوار و زبون خواهد بود». قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ گفت:«پروردگارا! زنداني براي من خوشايندتر از چيزي است که مرا به آن فرا مي خوانند، و اگر مکر آنان را از من باز نداري به آنان گرايش پيدا کرده و از زمرۀ نادانان مي گردم». فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ پروردگارش دعاي او را اجابت کرد و کليد و مکر آنان را از او باز داشت. بي گمان او شنواي داناست. ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ آنگاه پس از آنکه نشانه ها را ديدند چنين به نظرشان رسيد که او را تا مدتي زنداني کنند. (30) خبر در شهر پخش شد و زنان با یکدیگر در این مورد گفتگو کرده و همسرِ عزیز را ملامت نموده و میگفتند: (﴿ٱمۡرَأَتُ ٱلۡعَزِيزِ تُرَٰوِدُ فَتَىٰهَا عَن نَّفۡسِهِۦ﴾) زنِ عزیز مکّارانه از غلامش میخواهد تا از پاکدامنی خود در گذرد، به راستی عشق یوسف دلش را اشغال کرده است. و این کارِ زشتی است؛ چراکه او زن گرانقدر و بزرگی است، و شوهرش نیز شخصیت گرانقدر و بزرگی میباشد، با وجود این از غلامش که زیر دستش بود و او را به خدمت گرفته بود، میخواهد با وی چنین کاری را انجام دهد، و سخت به محبت او گرفتار آمده است. (﴿قَدۡ شَغَفَهَا حُبًّا﴾) همانا محبت و عشق او در عمق قلبش جای گرفته، و این نهایت عشق و محبت است.(﴿إِنَّا لَنَرَىٰهَا فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ﴾) همانا ما او را در گمراهی آشکاری میبینیم که چنین کاری از او سرزده است. این امر از ارزش او میکاهد، و نزد مردم او را خوار میگرداند. (31) این سخن آنها مکر و توطئه بود، و هدفشان تنها سرزنش و انتقاد از وی نبود، بلکه میخواستند بدینوسیله به دیدن یوسف که زن عزیز مصر دلباختهاش شده بود، بروند تا همسر عزیز مصر خشمگین شود، و یوسف را به آنها نشان دهد و وی را معذور بدارند. بنابراین این اقدام را مکر نامید و فرمود: (﴿فَلَمَّا سَمِعَتۡ بِمَكۡرِهِنَّ أَرۡسَلَتۡ إِلَيۡهِنَّ﴾) هنگامی که زن عزیز مکر و بدگویی ایشان را شنید، کسی را به دنبال آنان فرستاد و آنها را برای مهمانی به خانهاش دعوت کرد، (﴿وَأَعۡتَدَتۡ لَهُنَّ مُتَّكَٔٗا﴾) و برای آنان مکانی آماده نمود که در آن انواع فرشها و بالشها و خوردنیهای لذیذ فراهم شده بود. و از جمله چیزهایی که در این مهمانی آورده بود، میوهای بود که به چاقو نیاز داشت و آن پرتقال یا غیره بود. (﴿وَءَاتَتۡ كُلَّ وَٰحِدَةٖ مِّنۡهُنَّ سِكِّينٗا﴾) و به دست هر یک از آنان چاقویی داد تا آن میوه را پوست بکنند و بخورند، (﴿وَقَالَتِ﴾) و به یوسف گفت: (﴿ٱخۡرُجۡ عَلَيۡهِنَّ﴾) در حالت زیبایی و درخشندگی وارد مجلس ایشان شو، (﴿فَلَمَّا رَأَيۡنَهُۥٓ أَكۡبَرۡنَهُۥ﴾) پس هنگامی که زنان او را دیدند، در دلهای خود او را بزرگ یافتند و منظرۀ شگفت انگیزی مشاهده نمودند که هرگز چنین چیزی را ندیده بودند.(﴿وَقَطَّعۡنَ أَيۡدِيَهُنَّ﴾) و از شدت حیرت، دستهایشان را با چاقوهایی که در دست داشتند، بریدند، (﴿وَقُلۡنَ حَٰشَ لِلَّهِ﴾) و گفتند: سبحان الله! (﴿مَا هَٰذَا بَشَرًا إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا مَلَكٞ كَرِيمٞ﴾) این انسان نیست، بلکه فرشتهای بزرگوار است؛ زیرا یوسف چنان زیبایی و نوری داشت که نشانهای برای بینندگان و عبرتی برای اندیشمندان بود. (32) و هنگامی که زیبایی آشکار یوسف برای آنان ثابت شد، آنان را شگفت زده کرد و همسر عزیز را معذور دانستند. زن عزیز خواست زیبایی باطنی و درونی یوسف و آراستگی و عفت و پاکدامنی او را هم به آنان نشان بدهد، پس آشکارا و بدون پروا محبت شدید خود را نسبت به یوسف اعلام کرد؛ زیرا دیگر زنان او را ملامت نمیکردند، و گفت: (﴿وَلَقَدۡ رَٰوَدتُّهُۥ عَن نَّفۡسِهِۦ فَٱسۡتَعۡصَمَ﴾) و به راستی او را به خویشتن خواندهام، ولی او امتناع ورزید. درحالی که زن عزیز همچنان او را مکارانه به خود میخواند و گذر وقت و زمان، جز محبت و اضطراب و اشتیاقِ وصالِ یوسف چیزی به او نمیافزود. بنابراین در حضور زنها گفت: (﴿وَلَئِن لَّمۡ يَفۡعَلۡ مَآ ءَامُرُهُۥ لَيُسۡجَنَنَّ وَلَيَكُونٗا مِّنَ ٱلصَّٰغِرِينَ﴾) و اگر آنچه را که به او دستور میدهم انجام ندهد، قطعاً زندانی میشود و خوار و زبون خواهد گردید. او را تهدید کرد تا خواستهاش را بپذیرد و به هدفش برسد. (33) در این هنگام یوسف به پروردگارش پناه برد، و درمقابل مکر زنان از او یاری جست و، (﴿قَالَ رَبِّ ٱلسِّجۡنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدۡعُونَنِيٓ إِلَيۡهِ﴾) گفت: پروردگارا! زندان برای من خوشایند تر از چیزی است که مرا به آن فرا میخوانند. و این دلالت مینماید که زنان به یوسف اشاره میکردند که از بانویش اطاعت کند و فرمان او را بپذیرد، و در این مورد مکر میورزیدند. پس یوسف زندان و عذاب دنیوی را بر لذّتی آماده که موجب عذاب سخت میشود، ترجیح داد. (﴿وَإِلَّا تَصۡرِفۡ عَنِّي كَيۡدَهُنَّ أَصۡبُ إِلَيۡهِنَّ﴾) و اگر مکر آنان را از من باز نداری، به آنان تمایل پیدا میکنم؛ زیرا من ضعیف و ناتوان هستم، اگر بدی را از من دور نکنی. (﴿وَأَكُن مِّنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ﴾) و اگر به آنان تمایل پیدا کنم، از زمرۀ نادانان میگردم؛ زیرا این کار، نادانی و جهالت است؛ چون آدم جاهل، لذّتی اندک و آلوده را، بر لذتها و خوشیهای متنوع در باغهای پرناز و نعمت ترجیح میدهد. و هرکس لذت زودگذر را بر سعادت حقیقی و ابدی ترجیح دهد، بسیار نادان است. و علم و عقل، آدمی را به ترجیح دادن مصلحت و لذت بزرگتر فرا میخوانند، و چیزی را ترجیح میدهند که سرانجام آن بهتر است. (34) (﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُۥ رَبُّهُۥ﴾) و پروردگارش دعای او را بدانگاه که وی را فرا خواند، اجابت کرد، (﴿فَصَرَفَ عَنۡهُ كَيۡدَهُنَّ﴾) زن عزیز همواره با مکر و زاری از او التماس میکرد، و به راههای مختلفی متوسل میشد تا او را راضی کند. اما یوسف او را ناامید کرد، و خداوند مکر همسر عزیز را از او باز داشت. (﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ﴾) بیگمان خداوند شنوای دعای دعاکننده است، و به نیت و قصد شایستۀ او و ضعف و ناتوانیاش که مقتضی آن است خداوند با لطف و یاری خود به کمک وی بشتابد، آگاه است. و خداوند با لطف و یاری خویش، او را یاری نمود. پس این است آنچه که خداوند یوسف را با آن، از این فتنۀ بزرگ و رنج سخت نجات داد. (35) اما مالکان و صاحبانِ یوسف پس از آنکه خبر پخش شد و برخی زن عزیز را معذور دانستند و برخی او را ملامت کرده، و برخی از او عیب گرفتند، (﴿بَدَا لَهُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا رَأَوُاۡ ٱلۡأٓيَٰتِ لَيَسۡجُنُنَّهُۥ حَتَّىٰ حِينٖ﴾) پس از آنکه نشانههایی دالّ بر برائت و پاکدامنی وی دیدند، چنین به نظرشان رسید که او را تا مدتی زندانی کنند تا این خبر پایان یابد و مردم آن را فراموش کنند. زیرا وقتی که خبری پخش شود، مادامی که اسباب و عوامل آن وجود داشته باشد، همواره شایع میگردد؛ و چون اسباب آن از بین برود، به فراموشی سپرده خواهد شد. پس آنان صلاح را در آن دیدند که یوسف را زندانی کنند. بنابراین او را به زندان فرستادند.
4 Abdolmohammad Ayati
پس با آن نشانها كه ديده بودند، تصميم كردند كه چندى به زندانش بيفكنند
5 Abolfazl Bahrampour
آنگاه پس از ديدن همه نشانههاى [پاكى يوسف] به نظرشان رسيد كه او را تا چندى به زندان افكنند
6 Baha Oddin Khorramshahi
سپس، بعد از آنکه نشانهها را دیدند، بهتر آن دیدند که او را تا مدت زمانی زندانی کنند
7 Hussain Ansarian
آن گاه آنان پس از آنکه نشانه ها [یِ پاکی و پاکدامنی یوسف] را دیده بودند، عزمشان بر این جزم شد که تا مدتی او را به زندان اندازند
8 Mahdi Elahi Ghomshei
و با آنکه دلایل روشن (پاکدامنی و عصمت یوسف) را دیدند باز چنین صلاح دانستند که وی را چندی زندانی کنند
9 Mohammad Kazem Moezzi
سپس نمایان شد برای ایشان پس از آنکه دیدند نشانیها را که هر آینه به زندانش افکنند تا زمانی
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
آنگاه پس از ديدن آن نشانهها، به نظرشان آمد كه او را تا چندى به زندان افكنند
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
سپس پس از دیدن آن نشانهها، به نظرشان آمد که او را بیچون تا چندی بیامان به زندان افکنند
12 Mohsen Gharaati
آنگاه، با این که نشانهها [و دلایلی بر پاکدامنى یوسف] دیدند، تصمیم گرفتند که او را تا مدتى زندانى کنند
13 Mostafa Khorramdel
بعد از آن که نشانهها (و علائم پاکدامنی یوسف) را دیدند، تصمیم گرفتند او را تا مدّتی زندانی کنند. (برای این که سر و صداها بخوابد و بلکه زن عزیز نیز بر سر عقل بیاید)
14 Naser Makarem Shirazi
و بعد از آنکه نشانههای (پاکی یوسف) را دیدند، تصمیم گرفتند او را تا مدّتی زندانی کنند
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
آنگاه پس از آنكه نشانهها را ديدند- با اينكه به پاكدامنى يوسف پى بردند- به نظرشان رسيد- رأيشان بر اين قرار گرفت- كه او را تا مدّتى به زندان افكنند