ای رفقای زندانی من! اما یکی از شما (آزاد میشود) پس سرور خویش را شراب خواهد نوشانید، و اما دیگری پس به دار آویخته میشود، آنگاه پرندگان از (گوشت) سر او خواهند خورد، امری که در(بارۀ) آن از من نظر خواستید، (چنین) مقدر شده است».
English Sahih:
O two companions of prison, as for one of you, he will give drink to his master of wine; but as for the other, he will be crucified, and the birds will eat from his head. The matter has been decreed about which you both inquire." (Yusuf [12] : 41)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
ای دو دوست زندانی من، اما کسیکه برای تبدیل شراب انگور میفشرد از زندان خارج میشود، و به کارش باز میگردد، آنگاه ساقی پادشاه میشود، و اما کسیکه دیده روی سرش نانی است که پرندگان از آن میخورند، کشته و به دار آویخته میشود، آنگاه پرندگان از گوشت سرش میخورند، کاری که شما پاسخ آن را خواستید پایان یافت و تمام شد، و بدون تردید واقع میشود.
2 Islamhouse
ای رفقای زندانی من، یکی از شما [آزاد میشود] و به سَروَر خویش شراب خواهد نوشاند؛ و اما دیگری به دار آویخته میشود و پرندگان از [مغز] سرش خواهند خورد. امری که در [مورد] آن از من نظر خواستید، [چنین] مقدر شده است».
3 Tafsir as-Saadi
وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ و دو جوان با او وارد زندن شدند، يکي از آن دو گفت:«من در خواب ديدم که انگور براي شراب مي فشارم» و ديگري گفت: «من در خواب ديدم که بر سر خويش ناني برداشته ام که مرغان از آن مي خورند، ما را از تعبير آن با خبر کن که تو را از زمرۀ نيکوکاران مي بينيم». قَالَ لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ يوسف گفت: «پيش از آنکه غذايتان به شما برسد شما را از تعبير خوابتان آگاه خواهم ساخت، اين (تعبير خواب) که به شما مي گويم از چيزهايي است که پروردگارم به من آموخته است. به راستي که من آيين قومي را که به خدا ايمان نمي آورند و به آخرت نيز بي باورند ترک گفته ام». وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَآئِـي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَن نُّشْرِكَ بِاللّهِ مِن شَيْءٍ ذَلِكَ مِن فَضْلِ اللّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ و از آئين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب پيروي کرده ام، ما را نسزد که چيزي را شريک خدا کنيم، اين فضف خدا بر ما و مردم است ولي بيشتر مردم سپاس نمي گذارند. يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ اي دوستان زنداني من! آيا خدايان گوناگون بهترند يا خدايي يگانه و چيره؟ مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ به جاي او نمي پرستيد مگر نام هايي را که شما و پدرانتان نهاده ايد، خداوند (هيچ) دليل و برهاني بر (صحت) آنان نفرستاده است. فرمانروايي از ن خداست و فرمان داده که جز او را نپرستيد، اين است دين راست و استوار ولي بيشتر مردم نمي دانند. يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِيَ الأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ اي دو رفيق زنداني من! اما يکي از شما به سرور خود شراب خواهد نوشاند، واما ديگري به دار زده مي شود و پرندگان از سرش خواهند خورد. امري که دربارۀ آن پرستش مي کرديد قطعي و حتمي است. (36) هنگامی که یوسف وارد زندان شد (﴿وَدَخَلَ مَعَهُ ٱلسِّجۡنَ فَتَيَانِ﴾) دو جوان با او وارد زندان شدند، و هریک از این دو جوان، خوابی را دید و آن را برای یوسف تعریف کرد تا تعبیرش را به وی بگوید. پس (﴿قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّيٓ أَرَىٰنِيٓ أَعۡصِرُ خَمۡرٗاۖ وَقَالَ ٱلۡأٓخَرُ إِنِّيٓ أَرَىٰنِيٓ أَحۡمِلُ فَوۡقَ رَأۡسِي خُبۡزٗا﴾) و آن نان (﴿ تَأۡكُلُ ٱلطَّيۡرُ مِنۡهُ نَبِّئۡنَا بِتَأۡوِيلِهِ﴾) ما را از تفسیر این خواب، و سرانجامی که در انتظار داریم، با خبر کن. و گفتۀ آنان: (﴿ إِنَّا نَرَىٰكَ مِنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾) یعنی: ما تو را از کسانی میدانیم که با مردم احسان میکنند. پس با تعبیر خوابمان به ما احسان کن، همچنانکه به دیگران نیز احسان کردهای. پس با ذکر احسان یوسف، به او متوسل شدند. (37) (﴿قَالَ لَا يَأۡتِيكُمَا طَعَامٞ تُرۡزَقَانِهِۦٓ إِلَّا نَبَّأۡتُكُمَا بِتَأۡوِيلِهِۦ قَبۡلَ أَن يَأۡتِيَكُمَا﴾) یوسف با اجابت خواستۀ آن دو به آنها گفت: پیش از اینکه غذایتان به شما برسد، شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت؛ یعنی مطمئن باشید که من زود خواب شما را تعبیر میکنم، و هنوز نهار یا شامتان به شما نمیرسد که شما را از تعبیر آن آگاه خواهم ساخت. شاید یوسف ـ علیه الصلاة والسلام ـ خواست در این حالت که آنها به تعبیر خواب نیاز داشتند، آنها را به ایمان فرا بخواند تا دعوتش موثرتر واقع شود و بهتر آن را بپذیرند. سپس گفت: (﴿ذَٰلِكُمَا﴾) تعبیری که برای خوابهای شما میکنم، (﴿مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّيٓ﴾) از علم خداست که مرا آموخته است؛ و با بخشیدن آن به من، نسبت به اینجانب احسان کرده است. (﴿إِنِّي تَرَكۡتُ مِلَّةَ قَوۡمٖ لَّا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ كَٰفِرُونَ﴾) و این به خاطر آن است که من آئین قومی را که به خدا ایمان نمیآورند و هم آنان به آخرت بیباورند، ترک گفتهام. واژۀ «تَرَکتُ» به دو معنی به کار میرود: 1- کسی که اصلاً وارد کاری نشده، و آن را انجام نداده است. 2- کسی که وارد چیزی شود، سپس از آن بیرون بیاید. بنابراین نباید گفت که یوسف قبل از آن، بر غیر آئین ابراهیم بوده است. (38) (﴿وَٱتَّبَعۡتُ مِلَّةَ ءَابَآءِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ﴾) و از آئین پدرانم، ابراهیم و اسحاق و یعقوب، پیروی کردهام. سپس این آئین را چنین تعریف کرد: (﴿مَا كَانَ لَنَآ أَن نُّشۡرِكَ بِٱللَّهِ مِن شَيۡءٖ﴾) ما را نسزد که چیزی را شریک خداکنیم. بلکه ما خدا را یگانه میدانیم، و دین و عبادت را تنها برای او انجام میدهیم. (﴿ذَٰلِكَ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ عَلَيۡنَا وَعَلَى ٱلنَّاسِ﴾) این از برترین و بهترین منّتها وبخششهای الهی بر ما و کسانی است که خداوند آنها را هدایت کرده است؛ زیرا هیچ احسانی برتر و بهتر از آن نیست که خداوند، اسلام و دین استوار را به بندگان ارزانی نماید. پس هرکس آن را پذیرفت و از آن فرمان برد، اسلام و دین بهرۀ اوست، و بزرگترین نعمتها و برترین فضیلتها را به دست آورده است. (﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَشۡكُرُونَ﴾) ولی بیشتر مردم نمیدانند. بنابراین منّت و احسان الهی نزد آنها میآید، اما آن را نمیپذیرند، و حقوق الهی را ادا نمیکنند. و یوسف با این سخنان، آنها را به در پیش گرفتن راهی که خودش بر آن بود، تشویق نمود. و هنگامی که دریافت آن دو جوان با دیدۀ تعظیم و بزرگداشت به او مینگرند، و اینکه او را نیکوکار و معلم میدانند، برای آنها بیان کرد حالتی که من دارم، از فضل و احسان خداست؛ چرا که نعمت دوری از شرک و پیروی از آئین نیاکانم را به من بخشیده، و به جایی رسیدهام که میبینید. پس شایسته است شما هم راهی را در پیش بگیرید که من در پیش گرفتهام. (39) سپس به صراحت آنها را به سوی توحید و یکتاپرستی دعوت کرد و گفت: (﴿يَٰصَٰحِبَيِ ٱلسِّجۡنِ ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَيۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ﴾) ای دوستان زندانی من! آیا خدایان ضعیف و ناتوانی که نمیتوانند ضرر و فایده بدهند، و نمیتوانند چیزی را ببخشند یا منع کنند، و این خدایان، انواع گوناگونی دارند از قبیل: درختان و سنگها و فرشتگان و مردگان و دیگر معبودهایی که مشرکان به خدایی میگیرند، آیا اینها بهترند یا خداوندی که دارای صفتهای کمال است و در ذات و صفات و کارهایش یگانه است؟ پس او در هیچ چیزی شریکی ندارد. (﴿ٱلۡقَهَّارُ﴾) چیره است؛ و هرچیزی در برابر قدرت و فرمانروایی او، منقاد و مطیع است. پس هرچه بخواهد، انجام میپذیرد؛ و آنچه او نخواهد، انجام نمیپذیرد. ﴿مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِيَتِهَآ﴾ و هیچ جنبندهای نیست مگر اینکه تحت قدرت خداست. و معلوم است خدایی که چنین است، از خدایان متفرق و پراکندهای که فقط نامهایی توخالی هستند؛ نامهایی که از هیچ کمال و کارهایی برخوردار نیستند، بهتر است. بنابراین گفت:
(40) (﴿مَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ أَسۡمَآءٗ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم﴾) به جای خدا نمیپرستید، مگر نامهایی که شما و پدرانتان نهادهاید؛ یعنی نامهایی بر آن گذاشته و آنها را خدا نامیدهاید، حال آنکه چیزی نیستند و از صفتهای الوهیت و خدایی برخوردار نمیباشند. (﴿مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍ﴾) خداوند هیچ دلیل و برهانی بر [حقّانیت] آنها نفرستاده است، بلکه دلیل و براهین زیادی را مبنی بر عدم پرستش آنها، و باطل بودنشان فرستاده است. پس چون خداوند بر حقانیت آنها دلیلی نفرستاده است، باطل و پوچ میباشند. (﴿إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾) فرمانروایی فقط از آن خداست و بس. پس اوست که فرمان میدهد و باز میدارد و قوانین را وضع مینماید و احکام را میفرستد. و اوست که، (﴿أَمَرَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاۡ إِلَّآ إِيَّاهُۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ﴾) فرمان داده است جز او را نپرستید. این است دین راست و استوار. دین استواری که انسان را به همۀ خوبیها میرساند، همان دین خداست؛ و دیگر دینها مستقیم و درست نیستند، بلکه کج و منحرفاند و انسان را به پرتگاه میرسانند. (﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ﴾) ولی بیشتر مردم حقایق را نمیدانند؛ وگرنه فرق بین عبادت خدای یگانه -که شریکی ندارد- با پرستش بتها بسیار آشکار و روشن است. اما از آنجا که بیشتر مردم این را نمیدانند، شرک میورزند. پس یوسف -علیه السلام- دو همزندانی خود را به عبادت خدای یگانه و خالص گرداندن دین برای وی دعوت نمود. احتمال دارد که آنها دعوت یوسف را پذیرفته، و فرمان برده باشند؛ و اگر چنین باشد، از نعمت کامل برخوردار شدهاند. و احتمال دارد بر شرک خود باقی مانده، و بهوسیلۀ دعوت یوسف بر آنان، اتمام حجت شده باشد. سپس او (علیه السلام) بعد از اینکه آنها را وعده داد بود که خوابشانرا تعبیر خواهد کرد، شروع به بیان تعبیر خوابشان نمود و گفت:
(41) (﴿يَٰصَٰحِبَيِ ٱلسِّجۡنِ أَمَّآ أَحَدُكُمَا فَيَسۡقِي رَبَّهُۥ خَمۡرٗا﴾) ای دوستان زندانی من! یکی از شما ـو او کسی بود که در خواب دیده بود خوشۀ انگوری برای شراب میفشاردـ از زندان بیرون میآید و به سرورش که او را خدمت مینمود، شراب مینوشاند، و ساقی او خواهد شد. و این مستلزم آزاد شدن او از زندان است. (﴿وَأَمَّا ٱلۡأٓخَرُ﴾) و اما دیگری که در خواب دیده بود بر سر خویش نانی گرفته و پرندگان از آن میخورند، (﴿فَيُصۡلَبُ فَتَأۡكُلُ ٱلطَّيۡرُ مِن رَّأۡسِهِۦ﴾) به دار آویخته میشود و پرندگان از سرش میخورند. یوسف نان را به گوشت سر و چربی و مغز وی تعبیر کرد. و گفت: او دفن نخواهد شد و از دستبرد پرندگان در امان نخواهد بود، بلکه به دار آویخته و در جایی قرار داده میشود که پرندگان میتوانند گوشت او را بخورند. سپس آنها را خبر داد که این تعبیر قطعاً تحقق خواهد یافت. پس گفت: (﴿قُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ ٱلَّذِي فِيهِ تَسۡتَفۡتِيَانِ﴾) چیزی که شما دربارۀ تعبیر و تفسیر آن پرسیدید، قطعی و حتمی است.
4 Abdolmohammad Ayati
اى دو زندانى، اما يكى از شما براى مولاى خويش شراب ريزد، اما ديگرى را بر دار كنند و پرندگان سر او بخورند. كارى كه در باره آن نظر مىخواستيد به پايان آمده است
5 Abolfazl Bahrampour
اى دوستان زندانى من! اما يكى از شما خواجه خود را شراب مىدهد و اما ديگرى بردار مىشود و مرغان از سر او مىخورند. موضوعى كه شما دو تن از من نظر خواستيد قطعى و حتمى است
6 Baha Oddin Khorramshahi
ای دو هم زندان من، اما یکی از شما دو تن به سرور خویش [دوباره] شراب مینوشاند، و اما دیگری بر دار میشود و پرندگان از سر او میخورند، چیزی که در باب آن از من نظر خواستید، سرانجام یافته است
7 Hussain Ansarian
ای دو یار زندان! اما یکی از شما [از زندان رهایی می یابد و] سرور خود را شراب می نوشاند، اما دیگری به دار آویخته می شود و پرندگان از سر او خواهند خورد. تعبیر خوابی که از من جویا شدید، تحققّش قطعی و انجامش حتمی شده است
8 Mahdi Elahi Ghomshei
ای دو رفیق زندان من، اما یکی از شما ساقی شراب شاه خواهد شد و اما آن دیگری به دار آویخته شود و مرغان مغز سر او را بخورند. در قضای الهی راجع به امری که سؤال کردید چنین حکم شده است
9 Mohammad Kazem Moezzi
ای یاران زندان اما یکی از شما بنوشاند خداوند خویش را باده و اما دیگری به دار آویزان شود پس بخورند پرندگان از سرش بگذشت کاری که در آن فتوی میخواستید
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
اى دو رفيق زندانيم، اما يكى از شما به آقاى خود باده مىنوشاند، و اما ديگرى به دار آويخته مىشود و پرندگان از [مغز] سرش مىخورند. امرى كه شما دو تن از من جويا شديد تحقق يافت
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
«ای دو همراه زندانیم! اما یکی از شما به سرور خود باده مینوشاند، (و) اما دیگری به دار آویخته میشود، سپس پرندگان از سرش میخورند. امری که شما دو تن از من جویا میشوید تحقق یافته است.»
12 Mohsen Gharaati
اى دوستان زندانیم! امّا [تعبیر خواب شما چنین است که] یکى از شما دو نفر [آزاد مىشود و] به ارباب خود باده مىنوشاند. و اما دیگرى به دار آویخته مىشود، [و آن قدر بالاى دار مىماند که] پرندگان از سر او مىخورند. امرى که درباره آن از من نظر خواستید، حتمى و قطعى است.»
13 Mostafa Khorramdel
ای دوستان زندانی من! (اینک تعبیر خواب خود را بشنوید) امّا یکی از شما (که در خواب دیده است که انگور برای شراب میفشارد، آزاد میگردد و دوباره ساقی مجلس میشود و) به سرور خود شراب میدهد، و امّا دیگری (که در خواب دیده است که نان بر سر دارد و مرغان از آن میخورند، آزاد نمیگردد و) به دار زده میشود و پرندگان از (گوشت) سر او میخورند. این، چیزی است که از من دربارهی آن نظر خواستید و قطعی و حتمی است
14 Naser Makarem Shirazi
ای دوستان زندانی من! امّا یکی از شما (دو نفر، آزاد میشود؛ و) ساقی شراب برای صاحب خود خواهد شد؛ و امّا دیگری به دار آویخته میشود؛ و پرندگان از سر او میخورند! و مطلبی که درباره آن (از من) نظر خواستید، قطعی و حتمی است!»
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
اى دو يار زندانى من، يكى از شما خواجه خود را شراب دهد و آن ديگرى بر دار آويخته گردد و پرندگان از سر او بخورند [فرمان] كارى كه در باره آن نظر مى خواستيد گزارده شده است