أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا آيا پنداشته
اي که اصحاب کهف و رقيم در ميان عجايب و قرايب ما [که در اين گيتي پراکنده اند] چيز شگفتي است؟
إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا آنگاه که آن جوانان به غار پناه برده و گفتند :«پرودگارا! از جانب خود رحمتي به ما ببخش و در کارمان راه نجاتي برايمان فراهم فرما»
فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا پس، چندين سال در آن غار بر گوشهايشان
پرده افکنديم.
ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا سپس ايشان را
برانگيختيم تا بدانيم کدام يک از دو گروه مدت زماني را که درنگ کرده اند بهتر به خاطر دارد.
(9) این استفهام به معنی نفی و نهی است؛ یعنی گمان مبر که داستان اصحاب کهف
و آنچه برایشان اتفاق افتاد، در میان نشانههای قدرت خدا، چیزی عجیب وغریب است، و در گسترۀ حکمت
الهی همانند و مشابهی ندارد، بلکه خداوند دارای عجایب و غرایبی زیاد از نوع اصحاب کهف است، و حتی از
آن نیز بزرگترند. وخداوند همواره نشانههایی در آفاق و انفس به بندگان نشان میدهد تا بهوسیلۀ آن،
حق را از باطل و هدایت را از گمراهی باز شناسند. البته منظور این نیست که داستان اصحاب کهف عجیب
نیست، بلکه داستان اصحاب کهف از نشانههای عجیب الهی به شمار میآید. ولی منظور این است که چنین
چیزهایی بسیار زیاد است، و تنها از یک مورد آن شگفت زده شدن و تعجب کردن، نوعی کمبود در علم و عقل
است. وظیفه مؤمن، این است که به همۀ نشانههای الهی که خداوند از بندگان خواسته تا در آن فکر کنند،
بیاندیشد، زیرا اندیشیدن در نشانههای قدرت الهی کلید و راهگشای ایمان و علم ویقین است. و نسبت دادن
این دسته از مسلمانان به کهف «اصحاب کهف»، به خاطر غاری است که در آن
بودند. و «رقیم» یعنی لوحهای که نام و داستانشان در آن نوشته شده، و
سالها این لوحه ملازمِ آنان بود.
(10) سپس داستان آنها را به طور خلاصه بیان نمود و بعد از آن، داستانشان را
به طور مفصل ذکر کرد، و فرمود: (﴿إِذۡ أَوَى ٱلۡفِتۡيَةُ إِلَى ٱلۡكَهۡفِ﴾) آنگاه
که جوانان به قصد مصون ماندن از فتنهای که قومشان برایشان تدارک دیده بودند، به غار پناه
بردند، (﴿فَقَالُواۡ رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحۡمَةٗ﴾) و گفتند:
پروردگارا ! ما را از رحمت خویش بهرهمند کن؛ یعنی ما را با رحمت خویش پا برجا بنما، و از شرشان
محافظت کن. و با رحمت خویش ما را بر انجام خیر و خوبی توفیق بده. (﴿وَهَيِّئۡ لَنَا مِنۡ أَمۡرِنَا رَشَدٗا﴾) و
در کارمان راه نجاتی را برایمان فراهم فرما. یعنی هر سببی که انسان را به هدایت میرساند، برای ما
فراهم و میسر ساز، و کار دین و دنیای ما را درست کن. پس آنها کوشش نموده، و به جایی که میتوان در
آن از فتنه پنهان شد، گریختند، و به درگاه خداوند زاری و فروتنی نموده، و از او خواستند تا
کارهایشان را برای آنان آسان نماید. پس بر خویشتن و بر مردم تکیه نکردند. بنابراین خداوند دعایشان
را پذیرفت، و برایشان کاری کرد که گمانش را نمیبردند، پس فرمود:
(11) (﴿ فَضَرَبۡنَا عَلَىٰٓ ءَاذَانِهِمۡ فِي ٱلۡكَهۡفِ سِنِينَ عَدَدٗا﴾) و
دعایشان را برآوردیم، و پردههای خواب را چندین سال بر گوشهایشان فرو افکندیم؛ یعنی آنها را به
خواب فرو بردیم، و (309) سال در خواب بهسر بردند، و این خواب، موجب حفظ
شدن دلهایشان از ترس و اضطراب و محفوظ ماندنِ آنان از قومشان شد، و تا نشانهای روشن [از قدرت و توانایی خداوند] باشد.
(12) (﴿ثُمَّ بَعَثۡنَٰهُمۡ﴾) پس از آن سالها که
در خواب بودند، ایشان را از خوابشان برانگیختیم و بیدارشان کردیم. (﴿لِنَعۡلَمَ أَيُّ ٱلۡحِزۡبَيۡنِ أَحۡصَىٰ لِمَا لَبِثُوٓاۡ أَمَدٗا﴾) تا
بدانیم کدام یک از دو گروه، مدت زمانی را که درنگ کردهاند، بهتر به خاطر میآورد. همانطور که خداوند متعال فرموده است:﴿وَكَذَٰلِكَ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِيَتَسَآءَلُواۡ بَيۡنَهُمۡ﴾ واینگونه آنان را
برانگیختیم تا از یکدیگر بپرسند. و دانستنِ مدتِ ماندن آنها در غار، آدمی را بر محاسبه و
اندازهگیری دقیق زمان، و شناخت کمال قدرت الهی و حکمت و رحمت او وامیدارد.پس اگر آنها همچنان به
خوابشان ادامه میدادند و در آن میماندند، چیزی از این معلومات از داستان آنها به دست نمیآمد.