يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا اي زکريا ما تو را به کودکي نويد مي دهيم که نام او يحيي است و پيش از اين کسي را همنام او نکرده ايم.
قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا گفت:«پروردگارا! مرا چگونه پسري خواهد بود حال آنکه همسرم نازا است و [خود نيز] به غايت پيري رسيده و فرتوت شده ام».
قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا فرمود:«همين گونه است، پروردگار تو گفته است که اين [کار] بر من آسان است و به راستي پيش از اين تو را در حالي آفريدم که هيچ چيزي نبودي».
قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا گفت: پروردگارا! نشانه اي برايم بگذار» فرمود: «نشانه ات آن است که سه شبانه روز تمام نمي تواني با مردم سخن بگويي با وجود اينکه سالم و تندرستي»
فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا پس از محراب نماز بيرون آمد، آنگاه به آنان اشاره کرد که صبح و شام تسبيح گوييد.
(7) پس پروردگارش او را مورد مرحمت قرار داد و دعوتش را اجابت نمود، و توسط فرشتگان به او مژده داد که صاحب فرزندی به نام یحیی خواهد شد. و خداوند اسم او را یحیی گذاشت، و با مسمّایش موافق بود؛ چراکه از حیاتی محسوس برخوردار بود، و دارای حیات معنوی نیز میباشد؛ و حیات معنوی، بهمعنیِ زنده بودن قلب و روح به وسیلۀ وحی و علمِ دین میباشد. (﴿لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِيّٗا﴾) پیش از او، کسی را با این اسم نامگذاری نکردهایم. و احتمال دارد معنیاش این باشد که پیش از او، فردی را همانند و هم طرازِ او قرار ندادهایم. پس مژده داد که دارای کمالات زیادی است، و به صفات پسندیده متصف میباشد، و از کسانی که پیش از او بودهاند برتر است. طبق این احتمال، ابراهیم و موسی و نوح ـ علیهم الصلاة والسلام ـ و امثال آنها و کسانی که قطعاً از یحیی برتر هستند، از این عموم مستثنی هستند.
(8) و هنگامی که خداوند او را به فرزندی مژده داد که درخواست کرده بود، تعجب کرد و گفت: (﴿رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٞ﴾) پروردگارا! چگونه مرا پسری خواهد بود، در حالی که مانع به وجود آمدنِ فرزند در من و همسرم وجود دارد؟ گویا به هنگام دعایش، این مانع را به خاطر نیاورده بود، چون به شدت علاقه داشت که صاحب فرزند بشود. و دراین حال که دعایش قبول شد، بسیار شگفت زده گردید.
(9) اما خداوند او را جواب داد و فرمود: (﴿كَذَٰلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞ﴾) گفت: تحقق این کار، طبق عادت و سنت خداوند در جهان هستی، امری عجیب و غریب به نظر میآید؛ اما قدرت الهی میتواند اشیا را بدون سببهایشان به وجود بیاورد، و این کار برای خدا آسان است، و از آفرینش نخستین که چیزی نبود و خداوند او را به وجود آورد دشوارتر نیست.
(10) (﴿رَبِّ ٱجۡعَل لِّيٓ ءَايَةٗ﴾) گفت: پروردگارا! نشانهای برایم قرار بده که بهوسیلۀ آن دلم آرامش یابد. این بیانگر تردید در خبر الهی نیست، بلکه مانند این است که ابراهیم خلیل -علیه السلام- گفت:﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ رَبِّ أَرِنِي كَيۡفَ تُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ قَالَ أَوَ لَمۡ تُؤۡمِنۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِن لِّيَطۡمَئِنَّ قَلۡبِي﴾ پروردگارا! به من نشان بده که مردهها را چگونه زنده مینمایی؟ فرمود: مگر باور نداری؟! گفت: بله، ولی تا دلم اطمینان یابد. پس خواستار آگاهی بیشتر، و رسیدن به عین یقین، بعد از برخورداری از علم یقین شد. خداوند از روی مرحمتی که نسبت به او داشت، خواستهاش را اجابت نمود و فرمود: (﴿ءَايَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَيَالٖ سَوِيّٗا﴾) نشانهات آن است که در عین تندرستی، سه شبانه روزِ تمام، نمیتوانی با مردم سخن بگویی. و در آیهای دیگر آمده است که سه روزِ تمام جز با اشاره نمیتوانی سخن بگویی. و معنی یکی است، چون سه شبانه روز را، گاهی به سه روز تعبیر میکنند و گاهی به سه شب. و این از نشانههای عجیب پروردگار است؛ زیرا بازداشتن زکریا از سخن گفتن به مدت سه روز، و عدم توانایی او بر سخن گفتن در نهایتِ صحت و تندرستی، بدون اینکه لال بوده و آفتی در کار باشد، از دلایلی است که بر قدرت خارق العادۀ الهی دلالت مینماید. با وجود این، او توانایی حرف زدن با انسانها را نداشت، اما تسبیح و ذکر و امثال آن را میتوانست انجام دهد. بنابراین در آیهای دیگر فرمود:﴿وَٱذۡكُر رَّبَّكَ كَثِيرٗا وَسَبِّحۡ بِٱلۡعَشِيِّ وَٱلۡإِبۡكَٰرِ﴾ و پروردگارت را بسیار یاد کن، و شامگاهان و صبحگاهان او را به پاکی بستای. پس دلِ زکریا اطمینان پیدا کرد، و از این نوید بزرگ شادمان شد؛ و با به جای آوردن شکر خدا در قالب عبادت و ذکر الهی، از دستور خدا فرمان برد و در محرابش به اعتکاف نشست،
(11) و از محرابِ عبادت به سوی قومش بیرون آمد و با رمز و اشاره، به آنان گفت: (﴿أَن سَبِّحُواۡ بُكۡرَةٗ وَعَشِيّٗا﴾) صبح و شام تسبیح گویید. چون مژدۀ تولد یحیی برای همه، یک مصلحت دینی بهحساب میآمد.