وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ
، و از ميان مردم هستند کساني که مي گويند:« ما به خدا و روز قيامت ايمان آورده ايم»
اما آنها مومن نيستند.
يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُون ،
اينان خدا و کساني را که ايمان آورده اند فريب مي دهند و در حقيقت آنها فريب نمي دهند مگر خودشان را
ولي نمي فهمند.
فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا
يَكْذِبُون، در دل هايشان بيماري است و خداوند بيماري آنان را افزون مي گرداند و براي آنها به سبب
دروغي که مي گفتند عذابي دردناک است.
(8 - 9)بدان که نفاق؛ یعنی اظهار نمودن خیر و پنهان داشن شر و بدی در درون؛
و این تعریف شامل نفاق عقیدتی و نفاق عملی میشود. نفاق عملی؛ آن است که پیامبر صلی الله علیه وسلم بیان داشته است:«آیَةُ المُنَافِقِ ثَلَاثٌ؛ إذَا حَدََّّث كَذَبَ، وَإذَا وَعَدَ أخلَفَ، وَإذَا ائتُمِنَ خَانَ» وَفِی
رِوَایَةٍ «إذَا خَاصَم فَجَرَ». یعنی:«نشان منافق سه چیز است؛ وقتی سخن گوید دروغ گوید؛ و هرگاه وعده دهد خلاف وعده کند؛ و چون امانتی بدو سپرده شود در آن خیانت کند». و در روایتی دیگر آمده است:«و هر گاه مخاصمه و مشاجره کند فحاشی و ناسزاگویی کند».
و اما نفاق عقیدتی که انسان را از دایرۀ اسلام خارج میکند؛ نفاقی است که خداوند منافقان را در این
سوره و در جاهای دیگر بدان توصیف نموده است. قبل از هجرت پیامبر صلی الله علیه وسلم از مکه به
مدینه، نفاق وجود نداشت، اما پس از هجرت که جنگ بدر بهوقوع پیوست و خداوند مؤمنان را پیروز گرداند
و به آنها قدرت داد، کسانی که در مدینه مسلمان نشده بودند، ذلیل گشتند. بنابراین بعضی از آنها از
ترس و به خاطر فریبکاری و برای حفظ جان و اموال خود تظاهرِ به اسلام کردند. بنابراین آنها در میان
مسلمین بودند و اینگونه نشان میدادند که گویا مسلمان هستند اما در حقیقت مسلمان نبودند. و یکی از
الطاف خداوند بر مؤمنان این بود که حالات منافقان را برایشان روشن کرد و ویژگیهای آنها را برشمرد
تا مؤمنان فریب آنها را نخورند و نیز از بسیاری از فسادهایشان دوری گزیده و خود را کنار بکشند. خداوند متعال میفرماید:﴿يَحۡذَرُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيۡهِمۡ سُورَةٞ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِي قُلُوبِهِمۡ﴾«منافقان میترسند که سورهای دربارۀ آنها نازل شود و آنها را از آنچه در دلشان هست، خبر دهد». پس خداوند آنان را به اصل نفاق توصیف کرد و فرمود: (﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾) «و از ميان مردم هستند کسانی که میگويند: ما به خدا و روز قيامت ايمان آوردهايم» پس
آنان با زبان، چیزهایی میگویند که در دلهایشان نیست. بنابراین خداوند آنها را تکذیب نمود و فرمود: (﴿وَمَا هُم بِمُؤۡمِنِينَ﴾) «آنها مؤمن نیستند» زیرا
ایمان حقیقی آن است که بر زبان و قلب جاری شود. و این کار آنان فریب دادن خدا و بندگان مؤمنش است.
فریب دادن؛ یعنی اینکه شخص چیزی را اظهار کند و خلاف آن را در درونش پنهان نماید تا به هدفش برسد.
منافقان این شیوه را با خدا و بندگانش درپیش گرفتند، اما فریب آنها به خودشان بازگشت و این چیز
عجیبی است؛ زیرا فریبکار یا به هدفش دست مییابد و یا اینکه فریبش سود یا ضرری به وی نمیرساند، اما
منافقان فریبشان به خودشان بازگشت و انگار مکر و فریبی که آنها انجام دادند برای هلاک کردن و متضرر
نمودن خویشتن طراحی کرده بودند؛ زیرا خداوند از فریبکاری آنها زیانی نمیبیند و مکر و دسیسۀ آنها
ضرری به بندگان مؤمن خداوند نمیرساند. بنابراین اگر منافقان به ایمان تظاهر کنند و جان و اموال
آنها با این کار در امان بماند، مؤمنان زیانی نمیبینند؛ زیرا در نهایت مکر آنها به خودشان باز
میگردد و براثر اینکار در دنیا خوار و رسوا میگردند و به خاطر قدرت و پیروزی مسلمین به اندوهی
جانکاه و دایمی مبتلا میشوند، سپس در آخرت عذاب دردناک و شدیدی به سبب دروغ و کفر و فسادشان در
انتظار آنان خواهد بود، اما از بس که نادان و احمقاند این را نمیفهمند.
(10) درآیۀ (﴿فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمُۢ بِمَا كَانُواۡ يَكۡذِبُونَ﴾) منظور
از «مرض»، بیماری شک و شبهه و نفاق است؛ زیرا دو بیماری بر قلب عارض میشود
و آن را از سلامت و اعتدال خارج میکند، یکی بیماری شبهات و دیگری بیماری شهوات است. پس کفر و نفاق
و شک و بدعت مصادیقی از بیماری شبهات هستند؛ و زنا و دوست داشتن زشتیها و گناهان و انجام آن در
زمرهی بیماری شهوات قرار دارند. همان طور که خداوند متعال میفرماید:﴿فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ﴾«پس آن کس که در دلش بیماری است طمع مینماید» که منظور آن، شهوت زنا است. و
انسان نجات یافته؛ کسی است که از این دو بیماری جان سالم به در بَرَد و یقین و ایمان حاصل کند و نفس
خود را به گناه نیالاید و در لباس عافیت و سلامت بیاساید. خداوند متعال در مورد منافقان میفرماید: (﴿فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗا﴾) این آیه بیانگر حکمت
خداوند در رابطه با مقدّر ساختن گناه بر گناهکاران است و اینکه خداوند به سبب گناهانی که در گذشته
مرتکب شدهاند آنها را مرتکب گناهان دیگری میگرداند که عذاب اخروی را در پی دارد. خداوند متعال میفرماید:﴿وَنُقَلِّبُ أَفِۡٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ كَمَا لَمۡ يُؤۡمِنُواۡ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ﴾«و دلها و چشمهایشان را دگرگون میکنیم آن گونه که در ابتدا به آن ایمان نیاوردند». و خداوند متعال میفرماید:﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاۡ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ﴾«و چون منحرف شدند خداوند دلهایشان را منحرف نمود». و میفرماید:﴿وَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَتۡهُمۡ رِجۡسًا إِلَىٰ رِجۡسِهِمۡ﴾«و آن کسانی که در دلهایشان پلیدی است خداوند بر پلیدیشان میافزاید». پس
سزای معصیت آن است که بهدنبال آن آدمی مرتکب گناه دیگری شود، همان طور که یکی از پاداشهای نیکی،
نیکی کردنِ پس از آن است. خداوند متعال میفرماید:﴿وَيَزِيدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ٱهۡتَدَوۡاۡ هُدٗى﴾«و خداوند کسانی را که راه یافتهاند بیشتر راهنمایی مینماید».