Skip to main content

وَلَقَدْ تَّرَكْنَا مِنْهَآ اٰيَةً ۢ بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَّعْقِلُوْنَ   ( العنكبوت: ٣٥ )

walaqad
وَلَقَد
And verily
و بي‌ترديد
taraknā
تَّرَكْنَا
We have left
باقی گذاشتیم
min'hā
مِنْهَآ
about it
از آن
āyatan
ءَايَةًۢ
a sign
نشانه‌اي
bayyinatan
بَيِّنَةً
(as) evidence
روشن، روشنگر
liqawmin
لِّقَوْمٍ
for a people
براي گروهي
yaʿqilūna
يَعْقِلُونَ
who use reason
مي‌انديشند

Wa laqat taraknaa min haaa aayatam baiyinatal liqawminy ya'qiloon

حسین تاجی گله داری:

و به راستی از آن (قریه) نشانه (و عبرت) روشنی برای گروهی که خرد می‌ورزند؛ باقی گذاشتیم.

English Sahih:

And We have certainly left of it a sign as clear evidence for a people who use reason. (Al-'Ankabut [29] : 35)

1 Mokhtasar Farsi (Persian)

و به تحقیق در این شهر که آن را نابود کردیم نشانه‌ای آشکار برای مردمی که می‌اندیشند باقی گذاشتیم؛ زیرا آنها همان کسانی هستند ‌که از نشانه‌ها پند می‌گیرند.