يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا ؛ اي کساني که ايمان آورده ايد ، از نعمتي که خدا به شما داده است ياد، کنيد ، بدان هنگام که لشکرها بر سر شما تاخت آوردند و ما باد را و لشکرهايي را که نمي ديديد بر سرشان فرستاديم و خدا بدانچه مي کرديد بينا بود.
إِذْ جَاؤُوكُم مِّن فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَإِذْ زَاغَتْ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا؛ آنگاه که از سمت بالا و از سمت پايين بر شما تاختند ، چشمها خيره شد ودلها به گلوگاه رسيده بود و به خدا گمانهاي گوناگون مي برديد.
هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا؛ در آنجا مؤمنان در معرض امتحان در آمدند و سخت متزلزل شدند.
(9 - 11) خداوند نعمت خود را بر بندگان مؤمنش یادآوری مینماید، و آنها را به شکرگزاری آن تشویق میکند، آنگاه که لشکریان اهل مکه و حجاز از طرف بالای آنها، و لشکر اهل نجد از طرف پایین به سوی آنها تاختند، و با خود عهد بستند که پیامبر صلی الله علیه وسلم و اصحاب را نابود و ریشهکن نمایند. و این در جنگ خندق بود؛ و طوایف یهود که در اطراف مدینه بودند، با دشمنان هماهنگ شده بودند؛ بنابراین با لشکریان بزرگ و گروههای زیادی آمدند. و پیامبر صلی الله علیه وسلم چاله و خندقی در کنار مدینه زد، و راه را بر آنها بست. آنها مدینه را محاصره کردند و کار سخت شد، و دلها به حنجرهها رسید تا اینکه بسیاری از مردم گمانها بردند آنگاه که لشکریان قوی و سختیهای طاقت فرسا و شدید را مشاهده کردند. مدینه تا مدتی طولانی همچنان در محاصره بود، و در همان حالت قرار داشت که خداوند توصیف کرده است: (﴿وَإِذۡ زَاغَتِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَبَلَغَتِ ٱلۡقُلُوبُ ٱلۡحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِٱللَّهِ ٱلظُّنُونَا۠﴾) آنگاه که چشمها خیره شدند و دلها به حنجرهها رسیدند، ودربارۀ خدا گمانهای گوناگونی بردید. یعنی گمانهای بدی بردید؛ مبنی بر اینکه خداوند دینش را یاری نمیکند، و کلمه و سخنش را به اتمام نمیرساند. (﴿هُنَالِكَ ٱبۡتُلِيَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَزُلۡزِلُواۡ زِلۡزَالٗا شَدِيدٗا﴾) در این وقت مؤمنان با این آزمایش بزرگ آزموده شدند، و با ترس و اضطراب و گرسنگی به سختی تکان خوردند تا ایمانشان روشن گردد، و یقینشان بیشتر شود. پس به حمد خدا آنچنان ایمان و یقین استوارشان آشکار گردید که از گذشتگان و آیندگان فراتر رفتند. و هنگامی که مشکل و اندوه شدت گرفت و سختیها روی هم انباشته شد، ایمان آنها و باورشان به یقین قطعی رسید:﴿وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواۡ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِيمَٰنٗا وَتَسۡلِيمٗا﴾ و هنگامی که مؤمنان گروهها را دیدند، گفتند:«این چیزی است که خدا و پیامبرش به ما وعده دادهاند، و خدا و پیامبرش راست گفتهاند»، و هجوم لشکریان چیزی جز ایمان و تسلیم در برابر خدا به آنها نیفزود. در اینجا نفاق منافقان روشن گردید و آنچه را که پنهان میکردند آشکار شد.