لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ قسم مي خورم به روز قيامت
وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ و قسم مي ، خورم به نفس ملامتگر
أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ آيا آدمي مي پندارد که ما استخوانهايش را گرد نخواهيم آورد ?
بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ آري ، ما قادر هستيم که سر انگشتهايش را برابر کنيم.
بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ بلکه آدمي مي خواهد که در آينده نيز به کارهاي ناشايست پردازد.
مکي و 40 آيه است.
بسم الله الرحمن الرحيم
(1)«لا» در اینجا به معنی نفی نیست، و همچنین زائد نمیباشد، بلکه برای استفتاح و اهمیت دادن به چیزی است که بعد از آن ذکر میشود. و استعمال «لا» با سوگند بسیار شایع است، لذا استفتاح با آن چیز عجیبی نیست، گرچه «لا» در اصل برای استفتاح وضع نشده است. آنچه به آن قسم یاد شده، همان چیزی است که برای اثبات آن قسم خورده شده؛ یعنی زنده شدن پس از مرگ، و برخاستن مردم از گورهایشان، و ایستادن آنها به انتظار اینکه پروردگار چه حکمی بر آنها مینماید.
(2) (﴿وَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلنَّفۡسِ ٱللَّوَّامَةِ﴾) و به نفس سرزنشکننده سوگند یاد میکنم. و این همۀ نفسهای نیکوکار و بدکار را شامل میشود. و همه «لوامه» یعنی سرزنشگر، نامیده شدهاند چون حالاتشان متنوع است و بر یک حالت ثابت نیستند.نفس انسان کافر، پس از مرگ، صاحبش را به خاطر کارهایی که انجام میداد سرزنش میکند؛ اما نفس مؤمن، صاحب خود را به خاطر کوتاهیهایی که ورزیده یا غفلتی که کرده است در دنیا سرزنش میکند. پس هم به جزا و اثبات آن، و هم به مستحقِ جزا سوگند یاد کرده است.
(3 - 4) سپس خبر داده است که برخی از مخالفان روز جزا را تکذیب میکنند. پس فرمود: (﴿أَيَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَلَّن نَّجۡمَعَ عِظَامَهُۥ﴾) آیا انسان میپندارد که ما استخوانهایش را پس از مردنش گِرد نخواهیم آورد؟ همانطور که فرموده است:﴿قَالَ مَن يُحۡيِ ٱلۡعِظَٰمَ وَهِيَ رَمِيمٞ﴾ گفت: «چه کسی استخوانهای پوسیده را زنده میگرداند؟!» پس چنین انسانی به خاطر جهالت و عداوتش قدرت خداوند را بر آفرینش مجدد استخوانهایش ـ که ستون بدن او هستند ـ بعید میداند. ولی خدا سخن او را رد کرد و فرمود: (﴿بَلَىٰ قَٰدِرِينَ عَلَىٰٓ أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُۥ﴾) آری! آنها را گرد میآوریم. ما حتّی میتوانیم سرانگشتان و استخوانهایش را برابر کنیم و این مستلزم آفریدن همۀ بدن است. چون وقتی انگشتان به وجود بیایند، آفرینش جسد تمام شده است. و انکار قدرت خداوند بدان خاطر نیست که دلیل محکمی او را به قدرت خداوند راهنمایی نکرده باشد، بلکه (﴿يُرِيدُ ...لِيَفۡجُرَ﴾) بدان خاطر است که ـ عمداً ـ میخواهد رستاخیزی را که در پیش دارد انکار کند و مرتکب گناه شود و قصداً دروغ بگوید. سپس حالات قیامت را بیان کرد و فرمود:
(5 - 6) و انکار قدرت خداوند بدان خاطر نیست که دلیل محکمی او را به قدرت خداوند راهنمایی نکرده باشد، بلکه (﴿يُرِيدُ ...لِيَفۡجُرَ﴾) بدان خاطر است که ـ عمداً ـ میخواهد رستاخیزی را که در پیش دارد انکار کند و مرتکب گناه شود و قصداً دروغ بگوید. و انکار قدرت خداوند بدان خاطر نیست که دلیل محکمی او را به قدرت خداوند راهنمایی نکرده باشد، بلکه (﴿يُرِيدُ ...لِيَفۡجُرَ﴾) بدان خاطر است که ـ عمداً ـ میخواهد رستاخیزی را که در پیش دارد انکار کند و مرتکب گناه شود و قصداً دروغ بگوید. سپس حالات قیامت را بیان کرد و فرمود: