11. هود آیه 83
مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَۗ وَمَا هِيَ مِنَ الظّٰلِمِيْنَ بِبَعِيْدٍ ࣖ ( هود: ٨٣ )
Musawwamatan 'inda Rabbik; wa maa hiya minaz zaalimena biba'eed
حسین تاجی گله داری:
(سنگهای که) نزد پروردگارت نشاندار بود، و این (سنگها و عذاب) از (سایر) ستمگران دور نیست.
English Sahih:
Marked from your Lord. And it [i.e., Allah's punishment] is not from the wrongdoers [very] far. (Hud [11] : 83)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
این سنگها با علامت مخصوصی نزد الله مشخص شده هستند، و این سنگها از ستمکاران قریش و غیر آنها دور نیست، بلکه نزدیک است و هرگاه الله فرو فرستادن آنها را مقدّر کند بر آنها فرو فرستاده میشود.
2 Islamhouse
[سنگهایی که] نزد پروردگارت نشاندار بود؛ و این [عذاب دردناک،] از ستمکاران [دیگر] دور نیست.
3 Tafsir as-Saadi
وَلَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُـشْرَى قَالُواْ سَلاَمًا قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاء بِعِجْلٍ حَنِيذٍ و همانا فرستادگان ما همواره با مژدگاني پيش ابراهيم آمدند. سلام گفتند، ابراهيم جواب سلامشان را داد، آنگاه طولي نکشيد که گوساله اي بريان آورد.
فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ هنگامي که ديد دستشان به سوي آن دراز نمي شود اين کار را از آنان ناپسند (و ناشناخته) دانست (و آن را بر خلاف آنچه که از يک مهمان انتظار مي رود دانست) و در دل خود( نسبت به آنان )ترسي يافت، گفتند:«مترس، ما به سوي قوم لوط فرستاده شده ايم».
وَامْرَأَتُهُ قَآئِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَقَ يَعْقُوبَ و همسرش ايستاده بود و خنديد، آنگاه او را مژده اسحاق و به دنبال وي يعقوب داديم.
قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَـذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَـذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ گفت: «واي بر من! آيا من که پيرزنم و اين (هم) شوهرم است و پير شده است فرزند به دنيا خواهم آورد؟ اين چيزي شگفت آور است.
قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ گفتند: «آيا از کار خود به شگفت مي آيي؟ رحمت خدا و برکاتش بر شماست از اهل بيت (نبوت و رسالت) ، بي گمان او ستوده و بزرگوار است.
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ پس هنگامي که ترس از ابراهيم دور شد و مژده بدو رسيد، دربارۀ قوم لوط با فرستادگان ما به مجادله پرداخت.
إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ همانا باراهيم بسي بردبار، آه کشنده و توبه کار بود.
يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاء أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ اي ابراهيم ! از اين مجادله دست بکش چرا که عذاب پروردگارت در رسيده است و به راستي برايشان عذابي بي بازگشت خواهد آمد.
وَلَمَّا جَاءتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَـذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ و هنگامي که فرستادگان ما پيش لوط آمدند از آنان اندوهگين شد و از اينکه قدرت دفاع از ايشان را نداشت سخت دلتنگ شد و گفت:«امروز روز بسيار سختي است»
وَجَاءهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُواْ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَـؤُلاء بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ و قومش شتابان به سوي او آمدند، و پيش از آن کارهاي زشت انجام مي دادندف گفت:«اي قوم من! آنها دختران من هستند، و براي شما پاکيزه ترند، پس از خداوند بترسيد و دربارۀ مهمانانم مرا رسوا نکنيد. آيا در ميان شما مردي راهياب و راهنما يافت نمي شود»؟
قَالُواْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ گفتند:«تو كه مي داني ما به دخترانت نيازي نداريم، و مي داني كه چه چيزي مي خواهيم».
قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ گفت:«اي كاش بر شما توانايي داشتم! يااينكه پناهگاه محكمي داشتم و به آن پناه مي بردم».
قَالُواْ يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُواْ إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَلاَ يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ گفتند: «اي نوح! ما فرستادگان پروردگارت هستيم، آنان به تو نخواهند رسيد، خانواده ات را در پاسي از شب ببر و نبايد كسي از شما به پشت سر خود بنگرد، مگر همسرت كه هر آنچه به آنان برسد به او (هم) خواهد رسيد، همانا موعد ايشان صبح است، آيا صبح نزديك نيست».
فَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ مَّنضُودٍ و هنگامي كه فرمان ما در رسيد آن را زير و رو نموديم و آن جا را با سنگ گل و (به طور ) پياپي سنگباران كرديم.
مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ سنگ هايي كه از سوي پروردگارت نشان دار بودند و اين چنين سنگ هايي از ستمكاران دور نيست.
(69) (﴿وَلَقَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُنَآ إِبۡرَٰهِيمَ بِٱلۡبُشۡرَىٰ﴾) و فرستادگان و فرشتگان ما، با مژدگانی نزد ابراهیم خلیل آمدند، و او را به تولد فرزندی مژده دادند. هنگامی که خداوند آنها را برای هلاک ساختن قوم لوط فرستاد، دستور داد تا از کنار ابراهیم بگذرند و او را به تولد اسحاق مژده بدهند. فرشتگان هنگامی که بر ابراهیم وارد شدند، (﴿ قَالُواۡ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞ﴾) آنها ابراهیم را سلام کردند و او ـ علیه السلام ـ جواب سلامشان را داد. این دلیلی بر مشروعیت سلام است، و اینکه سلام کردن همواره از آیین ابراهیم -علیه السلام- بوده است. و اشاره به این مطلب است که قبل از سخن گفتن، باید سلام کرد؛ و مناسب است که پاسخ سلام، بهتر و رساتر از سلام گفته شود؛ زیرا سلام کردن آنها در قالب جملۀ فعلیه است که بر تجدد دلالت مینماید، و پاسخ آن با جملۀ اسمیه آمده است که بر ثبوت و استمرار دلالت میکند، و این دو، فرق بزرگی دارند، همانطور که در علم بلاغت معروف است. (﴿فَمَا لَبِثَ أَن جَآءَ بِعِجۡلٍ حَنِيذٖ﴾) وقتی آنها بر ابراهیم وارد شدند، شتابان به سوی خانهاش رفت و برای مهمانانش گوسالهای چاق و بریان شده روی سنگ تفتیده حاضر کرد، و پیش آنها گذاشت، و گفت: چرا نمیخورید؟
(70) (﴿فَلَمَّا رَءَآ أَيۡدِيَهُمۡ لَا تَصِلُ إِلَيۡهِ﴾) و هنگامی که دید دستشان به سوی آن ضیافت دراز نمیشود، (﴿نَكِرَهُمۡ وَأَوۡجَسَ مِنۡهُمۡ خِيفَةٗ﴾) این کار را از آنان ناپسند و ناشناخته دانست، و آن را بر خلاف آنچه که از یک مهمان انتظار میرود، دانست؛ و در دل خود نسبت به آنان ترسی یافت، و احساس کرد که آنان شرّی برای او آوردهاند. و این قبل از آن بود که جریان کار آنها را بداند. (﴿قَالُواۡ لَا تَخَفۡ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمِ لُوطٖ﴾) گفتند: مترس! ما فرستادگان خدا هستیم و خداوند ما را برای هلاک ساختن قوم لوط فرستاده است.
(71) (﴿وَٱمۡرَأَتُهُۥ قَآئِمَةٞ﴾) و همسر ابراهیم ایستاده بود و از مهمانانش پذیرایی میکرد، (﴿فَضَحِكَتۡ﴾) و هنگامی که از حال آنها و هدفی که برای انجام آن فرستاده شده بودند با خبر شد، با تعجب خندید. (﴿فَبَشَّرۡنَٰهَا بِإِسۡحَٰقَ وَمِن وَرَآءِ إِسۡحَٰقَ يَعۡقُوبَ﴾) آنگاه او را به [تولد] اسحاق، و به دنبال وی، به [تولد] یعقوب مژده دادیم.
(72) پس او با تعجب گفت: (﴿قَالَتۡ يَٰوَيۡلَتَىٰٓ ءَأَلِدُ وَأَنَا۠ عَجُوزٞ وَهَٰذَا بَعۡلِي شَيۡخًا﴾) وای بر من! آیا درحالی که من پیرزنم و شوهرم نیز پیر شده است، فرزند به دنیا خواهم آورد! چرا که پیری مانع باردار شدن است. (﴿إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عَجِيبٞ﴾) همانا این، چیزی شگفت آور است!
(73) (﴿قَالُوٓاۡ أَتَعۡجَبِينَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ﴾) گفتند: آیا از کار خدا به شگفت میآیی؟ کار خداوند جای تعجب ندارد؛ زیرا مشیّت او در هر چیزی نافذ است. پس هیچ چیزی از قدرت او بعید نیست، به ویژه آنچه که برای اهل این خانۀ مبارک تدبیر نماید. (﴿رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَكَٰتُهُۥ﴾) همواره رحمت خدا و برکاتش که خیر و احسان فراوان است، (﴿عَلَيۡكُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِيدٞ مَّجِيدٞ﴾) بر شماست ای اهل خانه! بیگمان او هم در صفات و هم در افعال ستوده است؛ چون صفتهای او صفات کمالاند، و کارهایش جملگی احسان و بخشایش و نیکی و حکمت و داد و انصاف است، (﴿مَّجِيدٞ﴾) دارای بزرگواری است؛ و «المجد» یعنی عظمت صفات و گستردگی آن. پس او دارای صفتهای کمال است، و هر صفتی را در کاملترین و بالاترین حد دارا میباشد.
(74) (﴿فَلَمَّا ذَهَبَ عَنۡ إِبۡرَٰهِيمَ ٱلرَّوۡعُ﴾) و هنگامی که ترس از ابراهیم دور شد؛ ترسی که از ناحیۀ مهمانانش به او وارد شده بود، (﴿وَجَآءَتۡهُ ٱلۡبُشۡرَىٰ﴾) و مژدۀ تولّد فرزند به او رسید، در این هنگام دربارۀ هلاک شدن قوم لوط با فرستادگان به مجادله پرداخت و به آنها گفت:﴿إِنَّ فِيهَا لُوطٗاۚ قَالُواۡ نَحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَن فِيهَاۖ لَنُنَجِّيَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ﴾ به درستی که لوط در آنجا است، گفتند: ما بهتر میدانیم که آنجا کی هست. ما او و خانوادهاش ـ جز همسرش ـ را نجات خواهیم داد.
(75) (﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ لَحَلِيمٌ﴾) همانا ابراهیم، دارای اخلاق نیک و تحمل و سعۀ صدر است، و هنگام نادانی نادانان خشم نمیگیرد. (﴿أَوَّٰهٞ﴾) و در همۀ اوقات به درگاه خداوند زاری و تضرع میکند. (﴿مُّنِيبٞ﴾) و توبهکار و بسیار رجوع کننده و بازگردنده به سوی خدا است؛ چون خدا را میشناسد و او را دوست دارد، و به او روی میآورد و از غیر خدا روی میگرداند. بنابراین در مورد کسانی که خداوند به هلاکت قطعی آنها حکم کرده بود مجادله میکرد.
(76) پس به او گفته شد: (﴿يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَآۖ إِنَّهُۥ قَدۡ جَآءَ أَمۡرُ رَبِّكَۖ وَإِنَّهُمۡ ءَاتِيهِمۡ عَذَابٌ غَيۡرُ مَرۡدُودٖ﴾) ای ابراهیم! از این مجادله دست بکش؛ چرا که فرمان پروردگارت مبنی بر هلاک شدن آنان در رسیده است، و به راستی برایشان عذابی بیبازگشت خواهد آمد. پس جر و بحث و مجادلۀ تو فایدهای ندارد.
(77) (﴿وَلَمَّاجَآءَتۡ رُسُلُنَا لُوطٗا سِيٓءَ بِهِمۡ﴾) و هنگامی که فرستادگان ما؛ یعنی فرشتگانی که پیش ابراهیم آمدند، به نزد لوط رسیدند، آمدنشان بر لوط دشوار آمد، (﴿وَضَاقَ بِهِمۡ ذَرۡعٗا وَقَالَ هَٰذَا يَوۡمٌ عَصِيبٞ﴾) و چون قدرت دفاع از ایشان را نداشت، سخت دلتنگ گشت، و گفت: امروز روزی سخت و مشکل است. چون او میدانست که قومش آنان را رها نخواهند کرد؛ زیرا فرشتگان به صورت جوانهای تازه به دوران رسیده که در نهایت زیبایی و کمال بودند، به نزد لوط آمدند. بنابراین آنچه لوط تصور میکرد، پیش میآمد.
(78) (﴿وَجَآءَهُۥ قَوۡمُهُۥ يُهۡرَعُونَ إِلَيۡهِ﴾) و قومش شتابان به سوی او آمدند، و خواستند با مهمانهای او عمل زشت را انجام دهند، به دلیل اینکه خداوند میفرماید: (﴿وَمِن قَبۡلُ كَانُواۡ يَعۡمَلُونَ ٱلسَّئَِّاتِ﴾) و پیش از آن، کارهای زشتی انجام میدادند که قبل از آنان هیچ کسی انجام نداده بود. (﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطۡهَرُ لَكُمۡ﴾) لوط گفت: ای قوم من! اینها دختران من هستند و برای شما از مهمانان من پاکیزهترند. همانطور که سلیمان -علیه السلام- به آن دو زن پیشنهاد کرد فرزندی را که هر یک ادعا میکرد مال اوست، دو نیم کنند، و هدفش این بود تا حق روشن شود. و لوط میدانست که دسترسی آنها به دخترانش غیرممکن است و هیچ حقی در آنها ندارند، و هدفش دفع این کار زشت و بزرگ بود. (﴿فَٱتَّقُواۡ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ فِي ضَيۡفِيٓ﴾) یعنی یا تقوای خدا را رعایت کنید، و یا رعایت حال مهمانانم را بکنید و مرا به نزد آنان رسوا ننمایید. (﴿أَلَيۡسَ مِنكُمۡ رَجُلٞ رَّشِيدٞ﴾) آیا در میان شما مردی راهیاب و راهنما یافت نمیشود که شما را باز دارد؟ و این دلیلی بر بیبند وباری آنها، و دور بودنشان از خیر و جوانمردی بود.
(79) (﴿قَالُواۡ﴾) آنها به لوط گفتند: (﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنۡ حَقّٖ وَإِنَّكَ لَتَعۡلَمُ مَا نُرِيدُ﴾) تو که میدانی ما دربارۀ دخترانت خواستهای نداریم، و میدانی که چه چیزی میخواهیم. ما جز شهوت رانی با مردان، چیزی را نمیخواهیم و علاقهای به زنان نداریم.
(80) بنابراین اضطراب و پریشانی لوط بیشتر و سخت تر شد و گفت: (﴿لَوۡ أَنَّ لِي بِكُمۡ قُوَّةً أَوۡ ءَاوِيٓ إِلَىٰ رُكۡنٖ شَدِيدٖ﴾) کاش بر شما توانایی داشتم یا آنکه پناهگاه محکمی داشتم، مانند قبیلهای که مرا پناه میداد و شما را از این کار باز میداشتم. مراد از این سخن، داشتنِ پایگاه و تکیهگاه محسوس و مادّی است، وگرنه او به نیرومندترین پناهگاه که خداوند است و هیچ کس توان مقابله با قدرت او را ندارد، پناه میبرد.
(81) بنابراین وقتی که کار به آخرین حد رسید و شدیداً اندوهگین شد، (﴿قَالُواۡ...فَأَسۡرِبِأَهۡلِكَ﴾) به او گفتند: (﴿يَٰلُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ﴾) ای لوط! ما فرستادگان پروردگارت هستیم. او را از حالت خود با خبر کردند تا دلش آرام گیرد، (﴿لَن يَصِلُوٓاۡ إِلَيۡكَ﴾) آنان هرگز به تو گزندی نخواهند رساند. سپس جبرئیل بالهایش را گستراند و چشمهایشان کور گشت و آنها رفتند و لوط را تهدید کردند که فردا صبح برخواهند گشت. فرشتگان به لوط دستور دادند تا خانوادهاش را شب هنگام ببرد، (﴿بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّيۡلِ﴾) در پاسی از شب و خیلی قبل از فجر، تا بتوانند از آبادی خود دور شوند، (﴿وَلَا يَلۡتَفِتۡ مِنكُمۡ أَحَدٌ﴾) و به سرعت بیرون روید، و فقط به نجات خویش بیندیشید و به پشت سر خود ننگرید. (﴿إِلَّا ٱمۡرَأَتَكَۖ إِنَّهُۥ مُصِيبُهَا مَآ أَصَابَهُمۡ﴾) مگر همسرت، که هر آنچه از عذاب به آنان برسد، به او هم خواهد رسید؛ چون با قومش در گناه شریک بود، و هرگاه برای لوط مهمانهایی میآمد، آنها را خبر میکرد. (﴿إِنَّ مَوۡعِدَهُمُ ٱلصُّبۡحُ﴾) بدون شک، موعدِ ایشان صبح است. گویا لوط عجله داشت، بنابراین به او گفته شد: (﴿أَلَيۡسَ ٱلصُّبۡحُ بِقَرِيبٖ﴾) آیا صبح نزدیک نیست؟
(82) (﴿فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا﴾) و هنگامی که فرمان ما، مبنی بر فرود آمدن عذاب و واقع شدنش بر آنها در رسید، (﴿جَعَلۡنَا عَٰلِيَهَا سَافِلَهَا﴾) سرزمین آنها را زیر و رو نمودیم، (﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهَا حِجَارَةٗ مِّن سِجِّيلٖ﴾) و آنجا را با سنگ گل سنگباران نمودیم. (﴿مَّنضُودٖ﴾) به طور پیاپی، و هرکسی که میخواست از روستا فرار کند، وی را اصابت میکرد.
(83) (﴿مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ﴾) سنگهایی که نزد پروردگارت با علامت عذاب و خشم نشان دار شده بودند، (﴿وَمَا هِيَ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ بِبَعِيدٖ﴾) و این چنین سنگهایی از ستمکارانی که عمل قوم لوط را انجام دهند، دور نیست. پس بندگان باید بپرهیزند از اینکه کار آنها را انجام دهند، مبادا عذابی که به آنان رسیده است، به ایشان هم برسد.
4 Abdolmohammad Ayati
كه بر آنها نشان پروردگارت بود و چنين عذابى از ستمكاران دور نيست
5 Abolfazl Bahrampour
[سنگهايى] كه نزد پروردگارت نشاندار بود و آن از [ساير] ستمگران به دور نيست
6 Baha Oddin Khorramshahi
که [هر یک] نزد پروردگارت نشان کرده بود و آن از ستمکاران [مشرک] دور نیست
7 Hussain Ansarian
[سنگ هایی] که نزد پروردگارت نشانه دار بود و آن سنگ ها از ستمکاران دور نیست
8 Mahdi Elahi Ghomshei
که آن سنگها از امر خدا نشاندار و معین بود و البته چنین هلاکتی از ظالمان عالم دور نخواهد بود
9 Mohammad Kazem Moezzi
نشاندارانی نزد پروردگار تو و نیست آن از ستمگران دور
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
[سنگهايى] كه نزد پروردگارت نشانزده بود. و [خرابههاى] آن از ستمگران چندان دور نيست
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
(حال آنکه آن سنگها) نزد پروردگارت نشان زده بودند، و آن از ستمگران دور نیست
12 Mohsen Gharaati
[سنگهایى که] نزد پروردگارت نشاندار بودند، و این [کیفر] از [سایر] ستمگران [و فاسدانى که در خط قوم لوط باشند،] دور نیست
13 Mostafa Khorramdel
سنگهائی که از سوی پروردگار تو نشاندار (به نشان عذاب و بدون بازدارنده قرار داده شده) بودند. این چنین سنگهائی از ستمکاران (دیگر هم) به دور نیست (و هر گروه منحرف و ملّت ستمپیشهای چنین سرنوشتی در انتظارش میباشد)
14 Naser Makarem Shirazi
(سنگهایی که) نزد پروردگارت نشاندار بود؛ و آن، (از سایر) ستمگران دور نیست
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
[سنگهايى] نشان كرده نزد پروردگارت، و آن از ستمكاران دور نيست