43. زخرف آیه 25
فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِيْنَ ࣖ ( الزخرف: ٢٥ )
Fantaqamnaa minhum fanzur kaifa kaana 'aaqibatul mukazzibeen
حسین تاجی گله داری:
بنا براین از آنها انتقام گرفتیم، پس بنگر سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بود!
English Sahih:
So We took retribution from them; then see how was the end of the deniers. (Az-Zukhruf [43] : 25)
1 Mokhtasar Farsi (Persian)
از امتهایی که پیش از تو رسولان را تکذیب کردند انتقام گرفتیم و آنها را نابود کردیم، پس بیندیش کسانیکه رسولانشان را تکذیب کردند چه سرانجامی داشتهاند، به تحقیق که سرانجام دردناکی داشتهاند.
2 Islamhouse
ما نیز از آنان انتقام گرفتیم؛ پس بنگر که سرانجامِ تكذیبكنندگان چگونه بود.
3 Tafsir as-Saadi
وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا إِنَّ الْإِنسَانَ لَكَفُورٌ مُّبِينٌ؛ و براي او از ميان بندگانش ، فرزندي قائل شدند آدمي به آشکارا ناسپاس است.
أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْفَاكُم بِالْبَنِينَ؛ آيا او از ميان مخلوقاتش براي خود دختران برگرفته و پسران را خاص شماکرده است ?
وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ؛ و چون به يکي از آنها مژده تولد همان چيزي را دهند که به خداي رحمان نسبت داده رويش سياه گردد و خشم خود فرو خورد.
أَوَمَن يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ وَهُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ ؛ آيا آن که به آرايش پرورش يافته و در هنگام جدال آشکار نمي گردد از آن خداست ?
وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثًا أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ؛ و فرشتگان را که بندگان خدايند زن پنداشتند آيا به هنگام خلقتشان ، آنجاحاضر بوده اند ? زودا که اين شهادتشان را مي نويسند و از آنها بازخواست مي شود.
وَقَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ؛ گفتند : اگر خداي رحمان مي خواست ما فرشتگان را نمي پرستيديم آنچه مي گويند از روي ناداني است و جز به دروغ سخن نمي گويند.
أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَابًا مِّن قَبْلِهِ فَهُم بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ؛ آيا پيش از قرآن کتابي برايشان نازل کرده ايم که اکنون بدان تمسک مي جويند ?
بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ؛ نه ، مي گويند : پدرانمان آييني داشتند و ما از پي آنها مي رويم.
وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ؛ بدين سان ، پيش از تو ، به هيچ قريه اي بيم دهنده اي نفرستاديم مگر، آنکه متنعمانش گفتند : پدرانمان آييني داشتند و ما به اعمال آنها اقتدا مي کنيم.
قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَيْهِ آبَاءكُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ؛ گفت : حتي اگر براي شما چيزي بياورم که از آنچه پدرانتان را بر آن يافته بوديد هدايت کننده تر باشد ? گفتند : ما به آييني که شما را بدان فرستاده اند بي ايمانيم.
فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ؛ پس ، از آنها انتقام گرفتيم و بنگر که عاقبت تکذيب کنندگان چگونه بوده است ?
(15) خداوند از زشتی سخن مشرکان خبر میدهد که برای خداوند فرزندی مقرّر داشتند درحالی که او یکتای یگانه و بینیاز است، و او خدایی است که همسر و فرزند و همتایی ندارد. و ادّعای فرزند برای خداوند از چند جهت باطل و پوچ است: 1- مردم همه بندگان خدایند، و عبودیت با متولّد شدن و داشتن فرزند منافات دارد. 2- فرزند بخشی از پدر میباشد، در حالی که خداوند از خلق و بندگانش جداست و در صفاتش با آنها متفاوت است، حال آنکه فرزند بخشی از پدر است. پس محال است که خداوند فرزندی داشته باشد.
(16) 3- آنها گمان میبرند که فرشتگان، دختران خدا هستند، و مشخص است که دختران از پسران مقام کمتری دارند؛ پس چگونه فرزندان خداوند، دختر هستند؛ و آنان را با فرزندان پسر برگزیده و برتری داده است؟! چون در این صورت آنان از خداوند بهتر و برتر خواهند بود. خداوند، پاک و بسی برتر است از آنچه میگویند.
(17) 4- آنچه آنها به خدا نسبت دادهاند، پایینترین نوع فرزند است و خود آن را دوست ندارند: (﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحۡمَٰنِ مَثَلٗا ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ كَظِيمٌ﴾) و هر گاه یکی از آنان را به همان چیزی مژده دهند که برای خداوند مهربان مقرّر میدارند، از بس که از آن نفرت دارد، چهرهاش سیاه میشود و مملو از خشم و اندوه میگردد. پس چگونه چیزی را به خداوند نسبت میدهند که خودشان آن را نمیپسندند؟
(18) 5- زنان ناقص هستند و در گفتار و منطق توانایی ندارند، بنابراین خداوند متعال فرمود: (﴿أَوَ مَن يُنَشَّؤُاۡ فِي ٱلۡحِلۡيَةِ﴾) آیا کسی که در میان زیور و زینت پرورش مییابد، و چون زیباییاش ناقص است با یک چیز خارجی خود را میآراید؟ (﴿وَهُوَ فِي ٱلۡخِصَامِ غَيۡرُ مُبِينٖ﴾) و به هنگام مجادله و گفتگو که فرد باید سخنش را آشکار نماید، او نمیتواند حجّت و دلیل خود را بیان کند؛ و آنچه را در دل دارد، به شیوایی بیان نماید. پس چگونه آنها را به خداوند نسبت میدهند؟
(19) 6- آنها (﴿وَجَعَلُواۡ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ ٱلَّذِينَ هُمۡ عِبَٰدُ ٱلرَّحۡمَٰنِ إِنَٰثًا﴾) فرشتگان را که بندگان خدای مهرباناند، دختر به شمار آوردند؛ پس در حق فرشتگان -که بندگان مقرّب خدا هستند- جسارت کرده، و آنها را از مقام بندگی فراتر برده، و در پارهای از خصوصیّتهای خداوند شریک خدا قرار دادند. سپس آنها را از مقام مرد بودن، به مقام زن بودن پایین کشیدند! پس پاک است خداوندی که تناقض گفتار کسی را که بر او دروغ بسته و با پیامبرانش مخالفت ورزیده آشکار نموده است. 7- خداوند سخن آنها را رد نمود و فرمود آنان به هنگام آفرینش فرشتگان حضور نداشتند، پس چگونه در مورد چیزی سخن میگویند که برای هر کسی مشخّص است که آنها از آن آگاهی ندارند؟! ولی حتماً در رابطه با این گواهی که میدهند مورد سؤال قرار خواهند گرفت و آنچه که میگویند نوشته میشود، و بهخاطر آن مورد مجازات قرار میگیرند.
(20) فرمودۀ خداوند متعال را که میفرماید: (﴿وَقَالُواۡ لَوۡ شَآءَ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَا عَبَدۡنَٰهُم﴾) ـ اگر خداوند مهربان میخواست، ما فرشتگان را پرستش نمیکردیم ـ آنها دلیل پرستش فرشتگان را خواستۀ خداوند قرار دادند، و این دلیلی است که همواره مشرکین ارائه میدادند، درحالی که از نظر عقل و شرع، دلیلی باطل و پوچ است؛ امّا از نظر عقل، انسان عاقل، قضا و قدر را بهانه نمیکند، و اگر در برخی از حالات خویش این راه را درپیش بگیرد، برای همیشه بر آن پافشاری نمیکند. و امّا از نظر شرع، خداوند متعال بهانه کردن تقدیر را باطل قرار داده است، و این موضوع را فقط از زبان مشرکین بیان کرده و اینکه آنها تقدیر را بهانۀ کارهایشان کردهاند؛ همان مشرکانی که پیامبران خدا را تکذیب کردهاند. به درستی که خداوند حجّت را بر بندگانش اقامه کرده است، بنابراین در اینجا فرمود: (﴿مَّا لَهُم بِذَٰلِكَ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِنۡ هُمۡ إِلَّا يَخۡرُصُونَ﴾) آنان کمترین اطلاع و کوچکترین خبری از این ندارند، و سخنانشان بر پایۀ حدس و گمان است؛ یعنی حدسی میزنند که بر آن دلیلی ندارند.
(21) سپس فرمود: (﴿أَمۡ ءَاتَيۡنَٰهُمۡ كِتَٰبٗا مِّن قَبۡلِهِۦ فَهُم بِهِۦ مُسۡتَمۡسِكُونَ﴾) آیا پیش از قرآن به آنان کتابی دادهایم که به آن چنگ زده باشند، و این کتاب آنهارا به درستیِ کارهایشان و راستی گفتههایشان خبر دهد؟ چنین نیست، خداوند محمّد صلی الله علیه وسلم را به عنوان بیم دهنده و هشدار دهنده به سوی آنها فرستاده است، و بیم دهندهای غیر از محمّد برای آنها نیامده است. پس نه دلیل عقلی دارند و نه دلیل نقلی، و هرگاه هیچ یک از این دو نباشد گفتههایشان چیزی جز یاوه و باطل نیست.
(22) بلکه آنان یک شبهه دارند که از واهیترین شبهات است و آن اینکه آنها از پدران و نیاکان گمراهشان تقلید میکنند. کافران همواره پیام پیامبران را به دلیل تقلید از پدران و نیاکان خود رد کرده و نمیپذیرند. بنابراین در اینجا فرمود: (﴿بَلۡ قَالُوٓاۡ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ﴾) بلکه گفتند: ما پدران خود را بر دین و آیینی یافتهایم، (﴿وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّهۡتَدُونَ﴾) و قطعاً ما در پی آنان میرویم؛ یعنی از آنچه که محمّد صلی الله علیه وسلم آورده است پیروی نمیکنیم.
(23) (﴿وَكَذَٰلِكَ مَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ فِي قَرۡيَةٖ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ﴾) و همچنین در هیچ شهر و دیاری پیش از تو بیمدهندهای نفرستادهایم مگر اینکه ثروتمندان و سران آنجا که [نعمتهای] دنیا آنها را مغرور و سرکش کرده بود و با خود بزرگ بینی حق را نپذیرفتند، گفتند: (﴿إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ﴾) ما پدران و نیاکان خود را بر دینی یافتهایم و ما به دنبال آنان میرویم؛ یعنی اینها نخستین افراد نیستند که چنین میگویند، بلکه پیش از اینها نیز کسانی چنین میگفتهاند. و منظورِ مشرکانِ گمراه از اینکه از پدرانشان تقلید میکنند پیروی از حق و هدایت نیست، بلکه تعصّب محض است؛ و میخواهند بدین وسیله باطلی را که دارند یاری دهند.
(24) بنابراین هر پیامبری که با این شبهۀ باطل با او مخالفت میکردند، در جواب میگفت: (﴿أَوَلَوۡ جِئۡتُكُم بِأَهۡدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمۡ عَلَيۡهِ ءَابَآءَكُمۡ﴾) آیا اگر من آیینی را هم برای شما آورده باشم که هدایت بخشتر از آیینی باشد که پدرانتان را بر آن یافتهاید، به خاطر هدایت از من پیروی میکنید؟ (﴿قَالُوٓاۡ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ كَٰفِرُونَ﴾) گفتند: ما به آنچه شما به آن رسالت یافتهاید باور نداریم. پس مشخّص است که منظورشان پیروی از حق و هدایت نبود، بلکه هدفشان پیروی از باطل و هوای نفس بود.
(25) و به سبب آنکه حق را تکذیب کردند، و با این شبهۀ باطل آن را نپذیرفتند. (﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ﴾) از آنان انتقام گرفتیم، (﴿فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُكَذِّبِينَ﴾) پس بنگر سرانجام تکذیبکنندگان چگونه بود؟ پس باید اینها از اینکه به تکذیب خود ادامه دهند بپرهیزند، چون گرفتار عذابی خواهند شد که آنها بدان گرفتار شدند.
4 Abdolmohammad Ayati
پس، از آنها انتقام گرفتيم. و بنگر كه عاقبت تكذيبكنندگان چگونه بوده است؟
5 Abolfazl Bahrampour
پس، از آنها انتقام گرفتيم پس بنگر كه عاقبت تكذيب كنندگان چگونه شد
6 Baha Oddin Khorramshahi
آنگاه از ایشان داد ستاندیم، پس بنگر که سرانجام دروغ انگاران چه بوده است
7 Hussain Ansarian
در نتیجه از آنان انتقام گرفتیم. پس با تأمل بنگر سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بود
8 Mahdi Elahi Ghomshei
ما هم از آن مردم (پر غرور و عناد) انتقام کشیدیم، بنگر تا عاقبت حال کافران مکذّب به کجا کشید؟
9 Mohammad Kazem Moezzi
پس انتقام گرفتیم از ایشان پس بنگر چگونه بود عاقبت تکذیبکنندگان
10 Mohammad Mahdi Fooladvand
پس، از آنان انتقام گرفتيم. پس بنگر فرجام تكذيبكنندگان چگونه بوده است
11 Mohammad Sadeqi Tehrani
پس، از آنان انتقام گرفتیم. پس بنگر فرجام تکذیبکنندگان چگونه بوده است
12 Mohsen Gharaati
پس ما از آنان انتقام گرفتیم. و بنگر که فرجام تکذیبکنندگان چگونه بود؟
13 Mostafa Khorramdel
پس ما از ایشان انتقام گرفتهایم (و آنان را به مجازات سخت دنیوی گرفتار ساختهایم. ای مخاطب اندیشمند) بنگر عاقبت کار تکذیبکنندگان (پیغمبران، به کجا کشیده است و) چگونه شده است
14 Naser Makarem Shirazi
به همین جهت از آنها انتقام گرفتیم؛ بنگر پایان کار تکذیبکنندگان چگونه بود
15 Sayyed Jalaloddin Mojtabavi
پس، از آنها كين ستانديم، و بنگر كه سرانجام تكذيبكنندگان چگونه بود